سایه‌ترس در بازار آهن

مرکز خدمات فولاد- بیلت‌ترخیص شده در انزلی روی‌تریلی ۷۹۵تومان. ورق سیاه ضخامت ۲میلیمتر در انزلی روی‌تریلی ۷۶۰تومان. میلگرد تحویل آبان در اهواز ۸۵۰تومان. ورق سیاه ضخامت ۲میلیمتر مبارکه پرداخت ۲ ماه پس از تحویل ۷۶۰‌تومان. اینها قیمت‌های پیشنهادی بازار است، حجم معاملات بسیار محدود است. واقعا کسی باور می‌کرد که در عرض ۴۰ روز بازار فولاد این چنین تغییر کند؟ تا آنجاکه در بعضی موارد کاهش قیمت‌ها در حد بیش از ۳۰‌درصد بوده است. جالب آن است که حتی امروز هم قیمت‌های پیشنهادی پایین‌تر از قیمت تمام شده نوع وارداتی آن است. از اواخر سال میلادی جاری - اواخر دی‌ماه گذشته - قیمت انواع فولاد با سرعت سرسام‌آوری بالا رفت، آنچنانکه قیمت از طرف کارخانجات بزرگ دنیا هم تقریبا روزانه اعلام می‌شد. ولی امروز پس از گذشت ۸ ماه بازار آنچنان آشفته شده که بعضی از تولیدکنندگان چینی به تجار بزرگ پیشنهاد می‌کنند کالا را امانی ببرند و پس از فروش، قیمت‌گذاری و تسویه حساب نمایند تا تاجر خریدار زیان نکند. در ایران ما هم این سناریو دیده شده است. اوایل اردیبهشت‌ماه، درهای بورس فلزات را به روی مراجعه‌کنندگان بستند، چون هجوم خریداران جایی برای ایستادن نگذاشته بود، اما هفته گذشته مبارکه ورق را با پرداخت ۲ ماه پس از تحویل در همین بورس فلزات عرضه کرده است. چرا قیمت‌ها بالا رفت؟ در سال ۲۰۰۷ عرضه‌کنندگان سنگ‌آهن با خریداران چینی به تفاهم رسیدند که قیمت سنگ‌آهن در ارتباط با قیمت فولاد ساخته شده نوسان یابد. به دلیل بالا رفتن قیمت نفت و به‌دنبال آن کرایه حمل و بالا رفتن تقاضای فولاد در آسیا قیمت این کالا افزایش یافت. عرضه‌کنندگان سنگ‌آهن در اوایل سال ۲۰۰۸ قیمت را سه برابر کردند. بالا رفتن قیمت نفت، سرمای زیاد در چین و روسیه و سیل و توفان در استرالیا باعث افزایش قیمت کک تا حد ۲برابر شد. همگام شدن افزایش تقاضا همراه با افزایش قیمت عوامل تشکیل‌دهنده فولاد در یک مقطع ۴ ماهه، قیمت‌ها را تا ۴۰‌درصد افزایش داد. در ماه آوریل یک موسسه چینی قیمت‌ها را در یک جدول پیاده کرد. براساس این جدول، قیمت چدن خام بر اساس قیمت سنگ آهن، کک، نفت، کرایه حمل، انرژی، برق و غیره هر تن حداکثر ۱۵۵‌دلار بالا رفته بود، درحالی که متوسط قیمت فولاد ساخته شده اعم از بیلت تا ورق رنگی ۳۶۰‌دلار بالا رفته بود. بر اساس این جدول، قیمت‌ها در صورت تنزل تقاضا تا ۲۰۰‌دلار هر تن فضا برای کاهش یافتن داشت. این در حالی بود که کارخانه‌های فولاد با رونق یکباره، تمام توان تولید خود را بکار گرفته بودند. از طرف دیگر، تجار بزرگ در سطح دنیا هر روز سفارشات خود را به تولیدکنندگان افزایش می‌دادند، بدون آنکه خریدار نهایی در پشت این سفارش‌ها باشد. در نتیجه انباشتگی سفارشات تحویل گرفته نشده در نزد این تجار بازار، عرضه و تقاضا را شکننده کرد، آنچنان‌که در سال ۲۰۰۳ اتفاق افتاده بود. اما تابستان امسال هم حکایتی بود. سهم عمده مصرف فولاد در خاورمیانه بود. تابستان و گرما به یکباره پروژه‌های عمرانی را متوقف کرد و به‌دنبال آن ولع بورس‌بازان را برای خرید فولاد به‌خصوص میلگرد. توقف تقاضا از یک سو و فشار عرضه کالاهای در راه از سوی دیگر، به یکباره فروشندگان را در مسیر رقابت در فروش انداخت. بازار امروز دیگر به‌دنبال کالا نیست. بازار امروز کاملا ساکت است و تجار در انتظارند تا قیمت‌ها به حداقل برسد، نه برای سود بردن بلکه برای آنکه بتوانند در فضای روشن و قابل پیش‌بینی تصمیم‌گیری نمایند. در ایران این شرایط وخیم‌تر احساس می‌شود. مقاومت اولیه دولت تا اوایل اردیبهشت در برابر افزایش قیمت‌ها و عدم عرضه باعث ولع بازار بدون پشتوانه تقاضای موثر شد. سرمایه‌های بخش‌های دیگر وارد معاملات فولاد شد و قیمت‌ها را تا مرز هر کیلو ۱۴۰۰۰ریال برای میلگرد بالا برد. اما بودجه‌های عمرانی متوقف بود، ۸۰‌درصد تقاضای کشور همین بودجه‌های عمرانی است. میلگردهای ۹۵۰‌تومانی در انبارها بود که میلگردهای ۱۱۰۰‌تومانی در بورس فروخته می‌شد. میلگرد ۱۰۱۰‌تومانی از کارخانه حمل نشده بود که در بورس ۱۲۵۰‌تومان پیش‌خرید می‌شد. با شروع تابستان و روشن شدن اثرات توقف بودجه عمرانی، فولادهای انباشته شده در انبارها به بازار سرازیر شد. نتیجه این شد که حجم معاملات بالا رفت ولی از میزان موجودی‌ها به همان نسبت کاسته نشد. در کنار این شرایط، اوضاع نقدینگی هرروز وخیم‌تر شد، بسته شدن باب وام‌ها به واردکنندگان فشار آورد، تنزل قیمت‌ها در خارج، تجار بزرگ جهانی را به سرازیر کردن کالا به مناطق آزاد تشویق کرد. وقتی قیمت‌ها به سقف خود رسید، سایه ‌تردید بر بازار دامن زد، ‌تردیدها جای خود را به احتیاط داد. همه به فروش روی آوردند، درحالی‌که ۲ ماه قبل به خرید تمایل داشتند. مسابقه فروش به تنزل قیمت‌ها انجامید، امروز هستند تجاری که کالاهایشان را با کیلویی ۳۰۰‌تومان ضرر به فروش می‌رسانند. دیگر کسی علاقه به خرید ندارد. سیاست امروز فرار از موجودی و رجحان نقدینگی است. اما این روند تا کجا ادامه خواهد یافت؟ در سطح جهانی باید در انتظار تمام شدن تابستان هم بود، معمولا اواخر ماه سپتامبر، شاخص وضعیت بازار جهانی است. اما چشم‌انداز آخر سپتامبر خوشبینانه نیست. بهترین دلیل آن این است که برزیلی‌ها درخواست ۲۰‌درصد افزایش قیمت سنگ‌آهن از چینی‌ها کرده‌اند، اما پس از یک هفته چینی‌ها هنوز زحمت جواب دادن به این پیشنهاد را به خود نداده‌اند. یک علت آن انباشتگی سنگ‌آهن در بنادر چین است. افت قیمت سنگ‌آهن هندی مشوقی است برای چینی‌ها تا قدرت چانه زنی خود را بالا ببرند. بسته شدن کارخانجات در شمال چین و ادامه سیاست کنترل اقتصادی از طرف این کشور، چشم انداز افزایش تقاضا را در‌تردید برده است. آرامش بازار ملک در خاورمیانه هم مسابقه خرید در بورس امارات را به رکود تبدیل کرده است. رکود اقتصادی آمریکا و به‌دنبال آن اروپا، امیدواری به افزایش تقاضا تا پایان سال ۲۰۰۸ را ضعیف کرده است. اینکه در خلال ۵ سال آینده روند تقاضا بیش از عرضه خواهد بود، کمکی به تکان خوردن بازارها در فصل آینده نخواهد کرد. یک تحلیل آماری نشان می‌دهد که قیمت یک تن بیلت به عنوان شاخص فولاد معمولا معادل قیمت ۸ بشکه نفت است. بنابراین، سقوط قیمت نفت طبعا کاهش قیمت فولاد را به‌دنبال دارد، چراکه نفت یک کالای بسیار مهم در هزینه‌های تولید انرژی و حمل و نقل است. از سوی دیگر، پایه قیمت زغال سنگ و گاز که در تولید انرژی مورد مصرف در تولید فولاد به‌کار می‌رود نیز است. بنابراین تا زمانی‌ که قیمت نفت رو به پایین است، قیمت فولاد هم کاهش خواهد یافت. از سوی دیگر، بزرگ‌ترین خریداران فولاد کشورهای نفتی هستند و با کاهش درآمد نفت، آنها در تقاضای خود محتاطانه عمل خواهند کرد. تا زمانیکه قیمت نفت به ثبات نسبی نرسد، انتظار ثبات قیمت فولاد بیجا است. اما در ایران شرایط خاص خود را دارد. اولویت امروز دولت، مبارزه با تورم است. از آنجاکه سال آینده سال انتخابات ریاست جمهوری است، دولت نسبت به مساله تورم شدیدا حساس است. از سوی دیگر، همزمانی این شرایط با اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی باعث تشویق سیاست‌هایی است که سرمایه‌ها را به سمت بورس ببرد تا کالا. قفل شدن بانک‌ها، همه تجار را زمین‌گیر کرده است و قدرت ریسک آنها را به حداقل رسانده است. تجارت فولاد متکی بر اعتبارات است، تا زمانی که اعتبارات بانکی فعال نشود، تجارت فولاد همچنان در رکود به سر خواهد برد. منبع دیگری که پول به بازار فولاد می‌آورد بودجه‌های عمرانی است. این بودجه‌ها همچنان متوقف مانده است. اگر درست این بودجه‌ها را فعال کنند، قیمت‌ها سرسام‌آور بالا خواهد رفت، چراکه تا پایان مرداد حجم کالاهای فروش رفته در بورس و وارد شده به کشور جمعا به ۴میلیون تن رسیده، در حالیکه بطور معمول می‌بایست حداقل ۵میلیون تن مصرف می‌شد. در این حال، یک میلیون تن کالا کمتر به بازار تزریق شده است. موجودی انبارهای تهران بهترین شاهد آن است که تقاضا کاهش یافته اما عرضه بالا نرفته است. در حال حاضر، کارخانجات برای بقای خود نیاز به مواد اولیه دارند، برای خرید مواد اولیه نیاز به پول یا اعتبارات است که در فضای فعلی موجود نیست. طبعا تولید با کاهش شدید روبه‌رو شده است. اگر بودجه‌های عمرانی فعال شود، موجودی کافی کالا برای تامین آن وجود نخواهد داشت. با توجه به سیاست دولت برای کنترل قیمت‌ها، منجمد کردن تقاضا گزینه‌ای است که دولت به شدت بر آن تاکید می‌کند. به همین دلیل اگر اعتبار ۳/۲میلیارد ‌دلاری دولت به بخش فولاد هم عرضه شود نباید امیدوار بود که به مصرف برسد چراکه باید کالای آن در بورس فلزات پیش فروش شود. در بازار فعلی ۳هزار میلیارد ‌تومان پول برای خرید فولاد ساخته شده موجود نیست. طبعا این عرضه به کاهش بیشتر قیمت‌ها دامن خواهد زد و بازار را در انتظار طولانی‌تری فرو خواهد برد. واقعیت این است که بازار فولاد در شرایط موجود در سایه‌ترس از فردا نشسته است. پایین آوردن قیمت‌ها در بورس به این‌ترس‌ها دامن خواهد زد، شاید بهتر باشد که از حجم عرضه کاسته شود تا از قیمت‌ها. این همان سیاستی است که تولیدکنندگان فولاد در دیگر مناطق دنیا دنبال می‌کنند.