یادداشت
لزوم تغییر نگرش در تولید فولاد
در یادداشت روز گذشته با عنوان «نوسان قیمتها گردابی برای فولادسازان» به بحث در مورد تثبیت قیمت فولاد پرداخته شد و سیاستگذاری در جهت کاهش قیمت فولاد به علت افزایش جهانی قیمت فولاد و مواد اولیه آن نفی شد و بهترین راه ثبات در قیمتها دانسته شد اما در شرایطی که خواست دولت کاهش قیمت در جهت کمک به اقشار آسیبپذیر جامعه باشد که بیتردید درمانی موقتی است میباید راهکاری را برای افزایش حاشیه سود یا به تعبیری افزایش اطمینان تولید پیش رو گرفت.
محسن پروان
در یادداشت روز گذشته با عنوان «نوسان قیمتها گردابی برای فولادسازان» به بحث در مورد تثبیت قیمت فولاد پرداخته شد و سیاستگذاری در جهت کاهش قیمت فولاد به علت افزایش جهانی قیمت فولاد و مواد اولیه آن نفی شد و بهترین راه ثبات در قیمتها دانسته شد اما در شرایطی که خواست دولت کاهش قیمت در جهت کمک به اقشار آسیبپذیر جامعه باشد که بیتردید درمانی موقتی است میباید راهکاری را برای افزایش حاشیه سود یا به تعبیری افزایش اطمینان تولید پیش رو گرفت. در سالهای آغازین توسعه صنعت فولاد کشور(۲۴/۲/۱۳۴۶ آغاز عملیات ساخت ذوبآهن اصفهان) که ذوب آهن اصفهان به عنوان اولین واحد تولید صنعتی فولاد در ایران احداث شد، معادن ذغالسنگ و سنگ معدن به عنوان بخشی از این کارخانه محسوب میشد اما پس از گذشت سالها و تغییر در مورد تفکیک تخصصی کار و کوچک کردن کارها در دهههای ۶۰ و ۷۰ معادن از پیکره فولادسازان جدا شد کاری که سالها قبل در دنیا اتفاق افتاده بود و صرفا خط تولید کارخانه به عنوان کارخانه ذوب آهن معرفی شد.
اما از سوی دیگر هم اکنون در صنعت فولاد در جهان این موضوع بدیهی است که سود و ارزش افزوده صنعت فولاد در ابتدا و انتهای فرآیند تولید است به معنای دیگر سود تولید فولاد در ابتدا پروسه یا همان مواد اولیه و در انتهای خط تولید یا در نوردهای نهایی خصوصا نوردهای سرد است.
امروزه در تمامی دنیا با حذف و برونسپاری فعالیتهای جانبی تولید نظیر نگهداری و تعمیرات (نت)، خدمات و حتی مهندسی توسعه، واحدهای هزینهبر جانبی که به صورت مقطعی و فصلی موردنیاز خط تولید هستند و هزینه بالاسری زیادی را به سیستم تحمیل میکنند به پیمانکار سپرده میشود اما از طرف دیگر خط تولید خود را طولانیتر میکنند به این ترتیب که با متمرکز شدن بر روی یک یا دو معدن ذغالسنگ و سنگ معدن و با خرید سهام آنها و سرمایهگذاری در آن، معادن را به صورت شریک تولید و یا بخشی از خط تولید خود درمیآورند یا به عبارتی توسعه خارج از فنس کارخانه را دنبال میکنند که کوچکترین منفعت آن عدم تاثیرگذاری قیمت مواد اولیه در بازدهی و ارزش افزوده تولید کارخانه خواهد بود و هزینه کمرشکن افزایش مواد اولیه تا حدود زیادی عملا خنثی میشود. از طرف دیگر دغدغه تامین مواد اولیه که در اغلب کشورها از جمله ایران دغدغه اصلی فولادسازان است تا حدود قابل ملاحظهای مرتفع می گردد و پس از آن در فاز دوم به سراغ انتهای خط تولید می روند و فاز سوم که فاز کمتر سوددهی میباشد تولید از راه توسعه خط تولید مطرح می گردد.در تولید فولاد چه به روش سنتی (کوره بلندی) و یا به روش احیای مستقیم حداقل ارزش افزوده را در مساله تولید میان معدن و نورد را شاهدیم (آگلومراسیون، کوره بلند، فولادسازی و یا احیا، کوره قوس و ریختهگری) حتی در برخی موارد خصوصا در تولید کوره بلندی و در بخش کوره بلند با نوسان چند درصدی قیمت مواد اولیه و یا به دلیل کوچکترین مشکل فنی و کاهش چند درصدی تولید از نقطه سر به سری تولید نیز پایینتر میآیند و تولیدی با ضرر را شاهد خواهیم بود.اما در انتهای خط تولید شاهد ارزش افزوده بیشتری خواهیم بود و اصولا نوردها در صورتی که به صورت نورد صرف هم اداره شوند در صورت افزایش یا کاهش بیش از حد قیمت شمش نیز ارزش افزوده و حاشیه سود قابل اطمینانی خواهند داشت و بی تردید میل به سمت نوردهای سرد(از جمله گالوانیزه و رنگی و ...) ارزش افزوده فولاد سازان را تا حد زیادی تضمین میکند که البته این کار در کارخانجات تولید فولادهای ساختمانی به علت تولید محصولات نهایی نظیر تیرآهن و میلگرد عملا منتفی است و در کارخانههای تولید محصولات میانی نظیر ورق و مفتول راه حل منطقی و پرسودی به شمار می رود.
به هر طریق درحالحاضر در ایران نیاز به تغییر نگرش به نحوه تولید فولاد با توجه به ابلاغ اصل ۴۴قانون اساسی احساس میشود چرا که درحالحاضر فولادسازان مواد اولیه خود را از چندین معدن تامین میکنند. مثلا ذوب آهن اصفهان سنگ معدن خود را از ۸منبع و ذغال سنگ را از ۴منبع داخلی و ۲منبع وارداتی تامین میکند و این موضوع علاوه بر ایجاد معادن کوچک با بنیه کاذب دولتی شده است خرید از چند منبع با آنالیز مختلف باعث افزایش بالاسری و هزینههای جانبی می گردد.
حال تصور کنید تمامی این بخشها از جمله معادن و فولادسازان به بخش خصوصی واگذار گردد،صرف نظر از آنکه آیا بازار ما توانایی جذب این حجم بالای سرمایه را دارد یا خیر؟در آن صورت معادن کوچک بنیه دولتی را از دست خواهند داد و دچار بحران مالی خواهند شد و علاوه بر ایجاد مشکل برای سهامداران خود این بحران را همراه با بحران افزایش قیمت مواد اولیه به فولادسازان منتقل مینمایند و باعث کاهش شدید سود و حتی خسارت به آنها می گردد اما در صورتی که ما خواهان پویایی صنعت به وسیله خصوصی سازی هستیم ابتدا باید به فکر ترمیم تفکر تولید و افزایش طول خط تولید و نگاه به ابتدا وانتها پروسه جهت افزایش ارزش تولید شویم.
امروزه نیاز فولادسازان خصوصا فولادهای ساختمانی که امکان افزایش خط تولید را از انتها ندارند رویکرد به معادن به عنوان شریک تجاری ویا بخشی از خط تولید الزامآور احساس می شود تا با توسعه خارج از فنس کارخانهای برای شرکتهای نظیر ذوب آهن اصفهان و فولاد خوزستان و گروه ملی اهواز به حل مشکل افزایش قیمت مواد اولیه پرداخته شود همچنین از تعدد انواع مختلف مواد اولیه و افزایش هزینه بالاسری جلوگیری شود.چرا که برای معادن خصوصی نمیتوان الزام کرد تا با قیمت پایینتر محصولات خود را به فولادسازان داخلی عرضه نماید و با توجه به هزینه پایین حمل و نقل داخلی از خیر صادرات بگذرد بی تردید پس از خصوصی سازی میل به صادرات در معادن مستقل افزایش پیدا می کند و این بحران آینده صنعت فولاد کشور خواهد شد.
Email: Parvan@esfahansteel.com
ارسال نظر