چین به غرب نزدیکتر میشود
گروه بورس کالا - سحر نمایشی: آمارهای منتشر شده از سوی اداره کل گمرک چین نشان میدهد با وجود آنکه اتحادیه اروپا همچنان بزرگترین شریک تجاری چین است، اما در نتیجه بروز بحران بدهی، آمریکا در سال ۲۰۱۲ به عنوان بزرگترین بازار صادراتی چین جای اروپا را گرفته است. آمارها نشان میدهند که در سال ۲۰۱۲، میزان تجارت دو جانبه چین و اروپا ۵۴۶ میلیارد و ۴۰ میلیون دلار بود که ۷/۳ درصد کاهش یافته است و در عوض در این مدت، میزان تجارت آمریکا، به عنوان دومین شریک تجاری بزرگ چین و بزرگترین بازار صادرات و پنجمین کشور طرف وارداتی چین ۵/۸ درصد افزایش یافته است. در همین حال در سال گذشته میلادی تجارت چین با شرکای سنتی تجاری خود کاهش یافته و در عوض با کشورهای نوظهور و کشورهای آسهآن، روسیه و آفریقای جنوبی به خصوص در شروع سال جاری بیشتر شده است.
همچنین با اینکه نخستین روزها از سال ۲۰۱۳ در پی برطرف شدن موقتی نگرانیهای پرتگاه مالی در آمریکا با روند افزایشی آغاز شد، اما در اواسط ماه ژانویه بعد با انتشار اخباری از وضعیت اقتصادی جهان، بازارهای گوناگون کالایی از جمله فلزات به سمت نوسان پیش رفت و ثابت نماند و این موضوع بر تراز تجاری کشورهای بزرگ دنیا اثر گذاشت. این در حالی است که بیشتر سرمایهگذاران روند آتی فلزات را با توجه به شرایط بد اقتصادی نزولی پیشبینی کردهاند و لذا با توجه به حجم مبادلات بالای کشورهای چین و آمریکا از این محل، باید انتظار تغییرات مشخصی را در میزان مراودات تجاری این کشورها داشت. البته بازارهای جهانی در انتظار انتشار گزارش وضعیت تجاری چین نیز در نیمه اول سال ۲۰۱۳ هستند که مشخص کننده روند تغییرات مبادلات تجاری این کشور با طرفهای تجاری آن است و بر اساس آن میتوان به خوبی تصویر مشخصی از تاثیرات ناشی از این تغییر قیمتها در عرصه فلزات ارائه کرد.
چین رتبه اول را در مصرف و واردات بسیاری از مواد خام و کالاهایی مانند مس، سنگ آهن و فولاد دارد و هرگونه تغییر در وضعیت صادرات و واردات این کشور میتواند تاثیر بسزایی بر بازارهای جهانی بگذارد. این در حالی است که رشد اقتصادی هدف دولت چین برای سال ۲۰۱۲ میلادی ۵/۷ درصد بوده، اما هماکنون دولت تلاش دارد این رقم را به بالای ۸ درصد در سال جاری برساند. با توجه به تمامی این موارد، هنوز فعالان بازار نگران رشد اقتصادی ضعیف چین به عنوان بزرگترین مصرف کننده فلزات پایه و بحران بدهی اروپا هستند که ممکن است بر بقیه بازارها و کشورها تاثیرگذار باشد. به هر حال اگر این کشور قادر نباشد نرخ رشد هدف خود را تامین کند، این موضوع از طریق چرخههای تجاری بر شرکای اصلی آن از جمله آمریکا و اروپا اثر منفی خواهد گذاشت.
باید پذیرفت که امروزه به دلیل آزادی اقتصادی و تجاری کشورهای دنیا، هیچ کشوری در جدایی کامل از کشورهای دیگر نیست و صادرات و واردات کالا اصل و اساس یک اقتصاد محسوب میشوند؛ به ویژه در خصوص فلزات پایه، چرا که تمامی کشورها دارای معادن طبیعی نیستند و در عین حال مجبورند از طریق واردات، کالاهایی را که قادر به تولید آنها نیستند به دست آورده و از طریق صادرات، کالاهای تولیدی مازاد برمصرف خود را به کشورهای دیگر بفرستند.
بر این اساس، منابع اقتصادی، تکنولوژی و سطح زندگی افراد یک کشور، بستگی نسبی به اقتصاد کشورهای دیگر دارد که به وسیله جریان پیچیدهای از کالاها، خدمات، سرمایه و تکنولوژی، به هم مربوط میشوند. کشورها از طریق مبادلات کالاهای خود، سطح تولید را بالا برده و سود بیشتری کسب میکنند. گرچه یک کشور ممکن است از عوامل تولید مختلفی برخوردار باشد و بتواند انواع کالا را تولید کند، اما قادر به تولید آنها با قیمت مساوی نخواهد بود.
در این میان علت اولیه مبادلات بینالمللی، در ظاهر اختلاف قیمت کالا و خدمات کشورها است. تفاوت قیمتها یا به دلیل تفاوت در شرایط عرضه یا امکانات تولید یا تفاوت در شرایط تقاضا یا الگوی مصرف یا ترکیبی از آنهاست. در حال حاضر جمعیت بالای چین در کنار سطح بالایی از قدرت خلق ارزش افزوده در این کشور باعث شده است روند هدایت منابع طبیعی به سمت آن زیاد باشد و در نتیجه تراز مبادلات کالایی به سمت آن در درجه اول مثبت است و در نتیجه تبدیل مواد اولیه به کالاهای نهایی و افزایش صادرات محصولات تولیدی منجر به ایجاد ظرفیتهای صادراتی بالا برای این کشور شده است.
با توجه به تغییرات سریعی که در اقتصاد بینالملل رخ داده است، برنامه ریزی برای فعالیت در بازارهای خارج نیز به مراتب مشکلتر و پیچیدهتر از گذشته است. عوامل متعددی در این زمینه دخالت دارند که از میان آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: شدت رقابت، تحولات سریع سیاسی و اقتصادی، افزایش موانع و محدودیتهای تجاری در کشورهای مختلف، گرایش بیشتر به سیاستهای حمایتی، پیشرفتها و نوآوریهای سریع در تکنولوژی و گستردگی تبلیغات بازرگانی.
چین به عنوان دومین قدرت اقتصادی جهان با دسترسی به بازارهای خارجی از طریق صادرات، رشد بیشتری پیدا کرده و به این وسیله محصولات خود را با کیفیت بهتری به بازار داخلی و خارجی عرضه کرده و سود بیشتری به دست آورده است به خصوص در ارتباط با آمریکا با اینکه خود از منابع عظیمی برخوردار نیست، اما توانسته موفقیت بزرگی در زمینه ارتباطات بینالمللی کسب کند.
بهرغم همه مشکلاتی که تا کنون در اقتصاد آمریکا بروز کرده این کشور دارای بزرگترین اقتصاد جهان است واین چین است که برای ارتباط با این اقتصاد بزرگ گوی سبقت را از دیگر رقبای خود ربوده است. البته رابطه بین دو اقتصاد بزرگ جهان رابطهای بس پیچیده محسوب میشود. این دو اقتصاد به نحوی با یکدیگر گره خوردهاند که جدا کردن آنها از هم مشکل به نظر میرسد.
چین مرکز یک شبکه مشارکت تولیدی آسیایی است که اسباب و لوازم تولید از کشورهای دیگر برای جمعبندی نهایی تولیدات آماده صادرات به غرب وارد آن میشود. اما کار جمع بندی تولیدات سود کمی برای این کشور دارد و اکنون ترجیح چین بر تمایل به ادامه سرمایهگذاریهای صنعتی، ضرورت رشد اقتصادی، انگیزه کسب برتری و شهرت در صحنه بازرگانی، تأکید بر ارتقای کارآیی و سودآوری، اشباع بازارهای داخلی، سیاست تولید انبوه و نیاز به درآمدهای ارزی، است که ضرورت و اهمیت بازاریابی بینالمللی را بیشتر آشکار میسازند.
ارسال نظر