«دنیای اقتصاد» بررسی کرد
محاسبه نبض قیمتها در ایران و جهان
دنیای اقتصاد: مقایسه اقلام تشکیلدهنده سبد محاسبه شاخص تورم در دو کشور همسایه ایران و ترکیه حاکی از تفاوتهای عمدهای است که میان این دو کشور منطقه خاورمیانه در وزن اجزای این سبد وجود دارد. در حالی که در ایران ارزش تملک یا اجاره مسکن سهمی نزدیک به ۳۰ درصدی در تشکیل شاخص تورم داراست، در ترکیه این میزان تنها حدود ۵ درصد است. در مقابل، بررسی اجزای تشکیلدهنده شاخص تورمی که در ترکیه محاسبه میشود، نشان میدهد برخلاف ایران، سهم عمدهای از تورمی را که یک خانوار در این کشور تحمل میکند ناشی از تغییرات قیمت در گروه حملونقل است.
دنیای اقتصاد: مقایسه اقلام تشکیلدهنده سبد محاسبه شاخص تورم در دو کشور همسایه ایران و ترکیه حاکی از تفاوتهای عمدهای است که میان این دو کشور منطقه خاورمیانه در وزن اجزای این سبد وجود دارد. در حالی که در ایران ارزش تملک یا اجاره مسکن سهمی نزدیک به ۳۰ درصدی در تشکیل شاخص تورم داراست، در ترکیه این میزان تنها حدود ۵ درصد است. در مقابل، بررسی اجزای تشکیلدهنده شاخص تورمی که در ترکیه محاسبه میشود، نشان میدهد برخلاف ایران، سهم عمدهای از تورمی را که یک خانوار در این کشور تحمل میکند ناشی از تغییرات قیمت در گروه حملونقل است.
همچنین، مقایسه اجزای تشکیلدهنده شاخص تورم این دو کشور خاورمیانهای با هند یا آمریکا گویای اختلافهایی است که در این کشورها از نظر الگوی مصرف و توسعهیافتگی بخشهای مختلف در آنها وجود دارد. با در نظر داشتن این مقایسهها، میتوان دریافت در کشوری توسعهیافته نظیر ایالات متحده سهم بخشهای مختلف در سبد هزینه خانوار چگونه متکامل شده و از آن به عنوان چارچوبی برای هدایت الگوی مصرف خانوار استفاده کرد. بهعبارت دیگر، این مقایسه میتواند معیارهایی را از وزن و ارزش گروههای مختلف کالا و خدمات در سبد خانوادهها در یک جامعه توسعهیافته به لحاظ اقتصادی بهدست دهد که با استفاده از آن بتوان سیاستهایی متناسب با اقتضائات بومی یک کشور در جهت اصلاح و قالبدهی الگوی مصرف خانوار تدوین کرد.
با آنکه ارقام مربوط به ارزش هر یک از اجزای تشکیلدهنده شاخص تورم را نمیتوان معیار دقیقی از سهم هر جزء در هزینههای خانوار تلقی کرد، با وجود این با توجه به کارکرد شاخص تورم و چگونگی انتخاب وزن گروههای کالایی و خدماتی مختلف توسط بانک مرکزی هر کشور، میتوان بهطور نسبی این وزن را با سهم آن در سبد خانوار متناسب دانست. بهطور مثال، در ایران که طبق آخرین گزارشهای بانک مرکزی گروه مسکن، شامل اجارهبها و ارزش معادل اجاری، هزینههای نگهداری و سوخت، سهمی نزدیک به ۴۵ درصدی در هزینههای یک خانواده دارد، با داشتن وزنی حدود ۳۳ درصد بیشترین تاثیر را در محاسبه شاخص کل تورم داراست. در مقابل، در ترکیه سهم هزینههای مربوط به مسکن (شامل ارزش یا اجاره، هزینه نگهداری، آببها، گاز، برق و ...) در بودجه خانوار کمتر از ۲۵ درصد بوده و وزن این گروه در محاسبه شاخص تورم در این کشور تنها ۱۵ درصد است. در این همسایه غربی ایران که در رده دوم بالاترین قیمت بنزین دنیا قرار دارد، هزینههای مربوط به حملونقل با داشتن سهمی نزدیک به ۱۸ درصدی از بودجه خانوار جزئی کلیدی در سبد مصرف یک خانواده محسوب میشود و این موضوع با داشتن وزن ۵/ ۱۵ درصدی در اجزای تشکیلدهنده شاخص تورم منعکس شده است. این موضوع را میتوان در کشورهای آمریکا و هند نیز مشاهده کرد که در هر یک ارقام ۳/ ۱۵ و ۴/ ۱۵ برای وزن گروه حملونقل در شاخص تورم، نشان میدهد این گروه هزینهای برای خانوادهها از اهمیتی نسبتا بالا در هزینههای خانوار برخوردار است. بر خلاف این کشورها، در کشور ما با توجه به یارانهای که دولت به حاملهای سوخت و بهویژه بنزین اختصاص میدهد، هزینههای مربوط به حملونقل «واقعی» نبوده و این کاهش تصنعی هزینهها وزن این گروه را بین سایر گروههای تشکیلدهنده شاخص کل تورم تخفیف داده است.
با وجودی که بالا بودن ارزش گروه «خوراکیها و آشامیدنیها» در اجزای تشکیلدهنده شاخص تورم و بهطور متناظر سهم این گروه از کل هزینههای خانوار را میتوان تفسیر به اهمیت خانوادهها به موضوع تغذیه و تعلق بخش قابل ملاحظهای از درآمد ایشان به خرید مواد غذایی کرد، اما تحلیل دقیقتر میتواند برداشتی متفاوت از این موضوع را به ذهن متبادر کند. افزایش هزینهکرد خانوادهها برای این گروه را میتوان ناشی از گران بودن مواد خوراکی دانست. در واقع، در کشورهای توسعهیافته از نظر اقتصادی، افراد دغدغه چندانی برای آنچه «تامین معاش اولیه» خوانده میشود، نداشته و در مقابل مردم این کشورها بیشتر درآمد خود را برای خرید کالاها و استفاده از خدماتی نظیر تفریح و سرگرمی که ورای آنچه مرتبط با نیازهای اولیه فردی است، صرف میکنند.
بهطور مثال، در آمریکا تنها نزدیک به ۳ درصد شاخص تورم مربوط به گروههای خوراکی نظیر گوشت قرمز، لبنیات، مرغ و ماهی میشود و این در حالی است که این مقدار در ایران حدود ۱۰ درصد است. همینطور، با وجودی که شاید بتوان گفت مردم ایران از سبزی و میوه بیشتر از مردم آمریکا در سبد غذایی خود استفاده میکنند، اما موضوع گران شدن محسوس میوه و سبزی در هر سال و دامن زدن این گروه از خوراکیها به تورم، موجب سهم برجسته شدن این گروه در بودجه خانوار شده و منجر به در نظر گرفتن وزنی قابل ملاحظه برای آن در سبد تورم شده است. در یک مقایسه عددی، اختلاف ۶۴۰درصدی وزن گروه سبزی، میوهها و حبوب نیز در دو کشور آمریکا و ایران نشان میدهد قیمت این گروه از خوراکیها در شکلگیری شاخص تورم در ایران و بهطور متناظر در هزینه خانوار بهطور محسوسی تاثیرگذار است و با داشتن وزنی حدود ۹ درصد از شاخص کل تورم حتی در سطح گروه نظیر حملونقل قرار میگیرد. بررسی وزن گروههای تشکیلدهنده شاخص تورم مربوط به کشور ترکیه نیز این را میرساند که در این کشور نیز تغییر قیمت گروه خوراکیها با ارزشی نزدیک به ۲۵ درصد، تاثیر بسزایی در رشد یا کاهش شاخص تورم دارد و از این حیث این کشور با ایران مشابهت دارد. در واقع، میتوان این موضوع را در سایر کشورهای توسعهنیافته یا در حال توسعه نیز سراغ گرفت که نماگر تورم در آنها با تغییرات قیمت خوراکیها از همبستگی بالایی برخوردار است.
در نتیجه، در این کشورها پایش قیمت مواد خوراکی و به خصوص اقلام پایهای آن مانند نان، برنج، گوشت و نظایر اینها اهمیت داشته و تلاطم در بازارهای آنها که عدم تعادلی را در عرضه و تقاضا ایجاد کند میتواند زمینهساز نوسانهای قیمتی و به تبع آن بیثباتی در تغییرات شاخص تورم شود. از همین روست که برخی سیاستگذاران در حاکمیت این کشورها با پی بردن به اهمیت قیمت خوراکیها در تعیین نرخ تغییرات تورم سعی میکنند با روشهای تصنعی و ناپایدار، نظیر واردات بیرویه یا یارانهدهی، قیمت مواد خوراکی را کاهش دهند تا منجر به کاهش نرخ رشد تورم شود.
ارسال نظر