برداشتهاى پرسشبرانگیز از اقتصاد پولى ایران
دکتر احمد عظیمی بلوریان ریشههاى تاریخى تغییر یا کاهش ارزش پول یک جامعه شاید به اصحاب کهف برمىگردد که بنا بر روایت قرآن کریم آن قوم پس از سیصد سال زندگى در غار به جامعه پرتحرک بشرى باز گشتند اما کسى سکه آنها را برنمىداشت. اما جهان کنونى در یکصد سال گذشته نمونههاى فراوانى از فروپاشى ارزش پول کشورهاى بزرگ را به خود دیده است که بارزترین آن فروپاشى پول امپراتورى تزارى روسیه است. من بهچشم خود دیدهام که چگونه اسکناسهاى بزرگ تزارى که روزى از اهمیت و قدرت خرید بالایى برخوردار بود مانند کاغذ دیوارى امروز براى پوشش دیوار حجرهها بهکار مىرفت.
دکتر احمد عظیمی بلوریان ریشههاى تاریخى تغییر یا کاهش ارزش پول یک جامعه شاید به اصحاب کهف برمىگردد که بنا بر روایت قرآن کریم آن قوم پس از سیصد سال زندگى در غار به جامعه پرتحرک بشرى باز گشتند اما کسى سکه آنها را برنمىداشت. اما جهان کنونى در یکصد سال گذشته نمونههاى فراوانى از فروپاشى ارزش پول کشورهاى بزرگ را به خود دیده است که بارزترین آن فروپاشى پول امپراتورى تزارى روسیه است. من بهچشم خود دیدهام که چگونه اسکناسهاى بزرگ تزارى که روزى از اهمیت و قدرت خرید بالایى برخوردار بود مانند کاغذ دیوارى امروز براى پوشش دیوار حجرهها بهکار مىرفت. در ایران نیز به دلایل بسیار زیاد و پیچیدهاى پول ملى دچار سرخوردگى و کاهش ارزش شده تا جایى که اسکناس ده ریالى (یک تومانى) اوایل انقلاب در اندازه و ابعادى که داشت از کاغذ دیوارى همسطح آن کمارزشتر شده است. تلاش کنونى دولت واکنش بر چنین رویدادى است.
دولت و اقتصاد
سر و سامان دادن به اقتصاد درهمریخته ایران یکى از دو اولویت دولت یازدهم است. در این راستا، دکتر روحانى با گردآورى اقتصاددانان پرسابقه پیرامون خود با یک تیر، دو نشان مىزند. نخست استفاده از اندیشهها و آراى اندیشمندانى که در هشت سال پیش از دولت روحانى در انزوا قرار گرفته بودند و دوم توجه جامع و همهسونگر به اقتصاد ملى در راستاى ایجاد تحرک در آن، جلوگیرى از تورم همراه با رکود، جذب سرمایههاى خارجى و بهکارگیرى آنها در ایجاد تحرک اقتصادى، بهبود بخشیدن به روابط اقتصادى با جهان به ویژه با کشورهاى پیرامون ایران و تلاش در باز کردن بندهاى تحریم اقتصادى از دست و پاى اقتصاد کشور است. اما در این تلاشها آنچه خودنمایى مىکند استناد به نظریات اقتصاددانان غرب و تعمیم آنها به وضعیت اقتصادى ایران است. در این تلاشها آنچه نادیده انگاشته مىشود ناهمسانى میان وضعیت اقتصادى جهان غرب و ایران بهویژه در زمینه اقتصاد پولى و یافتن راه یا راههایى براى حفظ یا بازگرداندن ارزش پول کشور در رویارویى با فشارهاى خارجى و تخریبهاى درونى است. فشارهاى غربىها به سردمدارى ایالات متحده آمریکا که راهکار عمده آن بریدن رشتههاى مبادلات اقتصادى ایران با دنیاى خارج است، پدیده تازهاى نیست. این حرکت نرم ولى زورمند همراه با پایش و زیر ذرهبین قرار دادن طرف مذاکره و سنجش میزان پایدارى و مقاومت او در تاریخ سیاسى جهان بارها تکرار شده و مىشود که از نمونههاى بارز آن در پنجاه سال اخیر مذاکره آمریکا با ویتنام شمالى در پاریس و بمباران همزمان هانوى در دهه ۱۹۶۰ و درگیرىهاى کنونى غرب با روسها در اوکراین به رهبرى آمریکا است. هدف ما در اینجا بیشتر متمرکز بر بررسى اجمالى تاثیر عملکرد نیروهاى داخلى تضعیفکننده پولى ایران و روش برخورد با آنها است.
صرفنظر از سهم بخشهاى اقتصادى، مهمترین عامل کاهش ارزش پول ملى ایران محاصره اقتصادى و کاهش میزان صادرات نفت است که اگرچه توسط غرب به رهبرى آمریکا اعمال مىشود اما ما نیز خود دراین موضوع سهم داریم زیرا ایران نخستین کشور در دنیا است که چنین تجربهاى را ۶۰ سال پیش در رویداد ملى شدن صنعت نفت پشتسر گذاشته اما با وجود هزاران بار هشدار اقتصاددانان و دلسوزان نسبت به ضرورت تغییر ساختار اقتصادى از اتکاى شدید به نفت به اقتصاد تولیدى، بازهم دولتها آسانترین و بىدردسرترین راه پر کردن خزانه را فروش نفت خام و تامین هزینههاى دولتى از پول آن برگزیدهاند. کشورهاى صنعتى همین ماده خام و ارزانقیمت را به بیش از هزار فرآورده صنعتى تبدیل مىکنند و بخشى از آنها را به خود ما مىفروشند و به اینترتیب بخشى از پولى را که براى خرید نفت خام مىپردازند پس مىگیرند و در این میان آن اقتصادى که در نتیجه تلاش و کارآفرینى شکوفا و اشتغالزا مىشود اقتصاد غرب است نه اقتصاد ایران.
اقتصاددانان ایرانى اقتصاد ایران را همواره با اقتصاد غرب و در راستاى تئورىهاى آنها مقایسه مىکنند. اما این مقایسه همواره پاسخگو نیست. اقتصاد ایران برخلاف اقتصادهاى جهان نه شرقى است و نه غربى. آمار موجود حاکى از آن است که ۸۰ درصد اقتصاد ایران عمومی (حکومتى) است نه دولتى. اما «دولت» به مفهوم قوه مجریه که همواره بار سرزنش سقوط ارزش ریال بر سر او خراب مىشود بر ۸۰ درصد اقتصاد ایران اشراف و کنترل ندارد. قواى دیگر و نهادهاى عمومی سهم زیادى در ایجاد نوسان در اقتصاد ملى دارند و دولت توانایى اعمال کنترل کافى بر اقدامات این نهادها را ندارد. اگر کنترلى هست (مانند نظام کنترل قیمتها و جلوگیرى از گرانفروشى) تنها متوجه آن ۲۰ درصد اقتصاد در بخش خصوصى است.
قیمتگذارى پول
ارزش پول ایران مانند دیگر کشورها در طول زمان کاهش مىیابد. در کلیات امر، این یک پدیده جهانى است. بحرانهاى داخلى و بینالمللى بر سرعت و میزان این کاهش نقش اساسى دارند. در آغاز کار که دولتى تازه در کشورى سر کار مىآید و پول جدیدى را وضع و به جریان مىاندازد ارزش واحد پول بر پایه ارزش روز مقدار معینى طلا یا نقره تعیین مىشود. حجم پولى که در گردش قرار مىگیرد متناسب با میزان ذخایر دولت از این دو فلز است. بهعبارت دیگر اگر شما بخواهید امروز مقدارى از پول کاغذى خود را به طلا تبدیل کنید نظام بانکى بر پایه نرخ تسعیر طلا یا نقره با اسکناس جوابگو خواهد بود. دو امضاى وزیر دارایى و رئیس بانک مرکزى کشور روى اسکناسها تضمین همین پاسخگویى است. پس، پول کاغذى حکم یک سند را پیدا مىکند که دولت متعهد به تضمین آن است. در عمل، نیروهاى موثر بر کاهش ارزش پول وارد میدان مىشوند: جنگ، آشوبهاى درونمرزى و برونمرزى، افزایش هزینههاى دولت از سطح پیشبینى شده در بودجه سالانه، قحطى، کاهش سطح تولید داخلى و نیاز به واردات به میزان بیشتر از آنچه پیشبینىشده و افزایش جمعیت و بالا رفتن تقاضا براى خدمات و کالا تنها چند نمونه از عوامل کاهش پول هستند. در ایران کنونى نقش دولت در اعمال کنترل و نظارت بر ارزش پول بسیار محدود و ناکارآمد است. نهادهاى قوى حکومتى با روشهاى خودمختارانه خود اقدامات دولت را خنثى مىکنند. ذکر دو نمونه از عملکرد نظارتى دولت و دخالت نهادهاى دولتى و حکومتى در بههمریختن نظام پولى در اینجا ضرورى بهنظر مىرسد. نخستین مورد شناخته شده نرخگذارى کرایه تاکسى است. در اوایل انقلاب هزینه تاکسى براى یک نفر در یک مسیر متوسط شهرى در تهران مثلا از
سه راه جمهورى تا بهارستان (ده ریال) یک تومان یا کمتر بود. امروز این نرخ ده هزار ریال (هزار تومان) است که یک افزایش اسمى هزار برابر یا کاهش هزار درجهاى ارزش اسکناس است. اینگونه نرخگذارى در بازار عرضه و تقاضا (فشار تاکسىدار- مقاومت مسافر همراه با نظارت اتحادیه تاکسیرانى) شکل مىگیرد. امروز اگر همان اسکناس ده ریالى در جریان بود براى پرداخت کرایه تاکسى در همان مسیر باید ده بسته صدتایى اسکناس یک تومانى را به راننده مىدادیم. مورد دوم افزایش هزینه تعرفههاى دولتى است و نمونه روشن آن تعرفههاى دادگسترى است. ارزش تمبر دادرسى در اول انقلاب ۱۰ ریال بود. تا پایان شهریور امسال (۱۳۹۳) به پنجاه هزار ریال و از آن پس به یکصد هزار ریال بالا رفته است. حساب کنید که اگر براى خرید تمبر دادگسترى مورد اشاره به بهاى امروز از همان اسکناس استفاده مىکردیم چند بسته اسکناس صد تومانى را بابت یک قطعه تمبر باید به صندوق دادگسترى بدهیم. نتیجهاى که از همین مقایسه بهدست مىآید بهخوبى نشان مىدهد که تصمیمگیرى نسنجیده در بخش حکومتى ارزش پول ملى را به مراتب بیشتر کاهش مىدهد تا گرانفروشى در بخش خصوصى. در حالى که گرانفروشان بخش خصوصى در دادگاهها به جرم گرانفروشى محاکمه مىشوند. لازم است گفته شود که این نوشته گرانى در بخش خصوصى را توجیه نمىکند بلکه منظور نشان دادن تفاوت عمل در بخش خصوصى و حکومتى و آزادى عملى است که بخش حکومتى براى تغییر ارزش پول براى خود قائل است.
بالا رفتن قیمتها (یا کاهش ارزش پول) در اقتصاد غرب که شاید تا ۸۰درصد آن در بخش خصوصى است با نرمش و یکنواخت در تمام بخشهاى تولیدى و خدماتى صورت مىگیرد و حرکت افزایش قیمت در همه بخشها یکنواخت است. البته سهم دولتها در اقتصاد غرب چیزى میان ۲۵ تا ۳۵ درصد است. بههمین دلیل در حالات شدید رکود و تورم مانند آنچه پس از دهه ۱۹۳۰ در ایالات متحده آمریکا صورت گرفت از دید نظریهپردازانى مانند کینز (Keynes) این افزایش امرى طبیعى قلمداد مىشد. در ایران این حالت اصلا وجود ندارد. از این رو اشاره و استناد به نظر کینز در روانشناسى پول ملى در ایران رد گم کردن است.
دولت و حکومت
نهادهاى عمومی که ۸۰ درصد اقتصاد ایران را در دست خود دارند به دلایلى که در بالا گفته شد و نیز به دلیل گسترش بىرویه دچار کمبود بودجه مىشوند. بودجه سالانه که در گذشته توسط سازمان برنامه و بودجه تنظیم و بهصورت لایحهاى براى تصویب به مجلس شورا ارائه مىشد خود بازتاب زورآزمایى دستگاههاى اجرایى و نهادهاى نیرومند با دولت بود. برخى از نهادها زور بیشترى براى دیکته کردن نیازهاى خود داشتند و امروز هم دارند. اما حجم محدود امکانات مالى دولت (خزانه) اجازه تامین همه درخواستها را نمىداد. دولت در بسیارى از سالها ناچار بود و هنوز هم هست که با بریدن از ریش و چسباندن به سبیل و بازى با ارقام و چانهزنى، تقاضاى نهادهاى عمومی را تعدیل مىکند و در صورت مشکل در تامین بودجه به چاپ اسکناس بدون پشتوانه یا اوراق قرضه دولتى یا قرض از بانک مرکزى یا فروش اموال دولتى، امروز خود را به فردا مىرساند. همزمان، اندازه دولت و نهادهاى عمومی (بهمفهوم افزایش حجم تقاضا براى دستمزد و هزینههاى بالاسرى) روز به روز در ایران گسترش یافته است. تردیدى نیست که افزایش تعرفههاى دولتى مانند افزایش قیمت کالاها و خدمات در بخش خصوصى موجب گسترش فقر و تنگدستى مردم مىشود. گسترش فقر مردم را به جان هم مىاندازد. تشکیل ده میلیون پرونده قضایى در سال بازتاب این پدیده است. ده میلیون پرونده قضایى به معنى وجود بیست میلیون طرف دعوا است. با استفاده از تعریف آمارى اگر هر طرف دعوا از یک خانواده چهار نفره باشد به اینترتیب همه ملت با هم دعوا دارند. به این تعداد پرونده شمار پروندههاى در دست رسیدگى از سالهاى پیش را بیفزایید تا ژرف فاجعه بیشتر نمایان شود. این پدیده اگر در جهان امروز بىمانند نباشد کمنظیر است. مقایسه کنید سیستم عریض و طویل دادگسترى ایران را با کشورى مانند سوئیس که بنا به روایتى در برخى از دادگاههاى آنجا در بعضى از روزهاى هفته حتى یک پرونده براى رسیدگى وجود ندارد.
چه مىتوان کرد؟
در مقیاس خرد، دولت و حکومت خود باید بار ملامت کاهش ارزش پول را بر دوش بگیرند. دولت جمهورى اسلامى ایران داراى یکى از پرحجمترین بدنههای دیوانسالارى است. بزرگى دولت و آسیب دیدن خزانه از آن بارها و بارها در جهان تجربه شده است. یکى از تازهترین کشورهایى که در اندازه دولت تجربه فراوانى کسب کرده است ایالات متحده آمریکا است. اندازه حکومت در ایالات متحده مورد گفتوگو و مناقشه دو گروه عمده از زمامداران و طرفداران آنها است: دموکراتها و جمهورىخواهان. دموکراتها براى مسائل اجتماعى و رفاهى اهمیت زیادترى قائلند، که حاصل این عقیده، گسترش خدماتى است که دولتهاى دموکرات معتقدند باید براى مردم فراهم شود. گسترش خدمات و اندازه دولت لازم و ملزوم یکدیگرند. جمهورىخواهان در برابر دموکراتها اعتقاد به کوچک کردن حجم بدنه دولت دارند. این اعتقاد ناشى از هراس پایهگذاران ایالات متحده از سلطه حکومت بر مردم است. از دید آنها بسیارى از خدمات رفاهى و اجتماعى از جمله آموزش، بهداشت، رفاه، کمک به بینوایان و سالمندان، حتى آتشنشانى باید توسط گروههاى داوطلب مردمى صورت بگیرد که در بسیارى از ایالات آمریکا همینطور هم هست. اما برخورد این دو عقیده هرگز تاکنون پایان نیافته است. با وجود این، دخالت دولت آمریکا در امور اقتصادى از حدود ۳۵ درصد اقتصاد ملى تجاوز نمىکند. در ایالات آمریکا حجم اقتصاد ایالتى تقریبا ۲۵ درصد است. در ایران سهم حکومت از اقتصاد از آغاز انقلاب تاکنون از ۵۰ درصد به ۸۰ درصد افزایش یافته است.
تامین هزینههاى دولتى از محل درآمدهاى نفتى باز هم به این حجم اضافه خواهد کرد، مگر اینکه جلوى آن گرفته شود. بهعنوان نمونه اجراى پروژههاى سنگینى چون مسکن مهر از سوى دولت است. اروپا پس از جنگ جهانى دوم که با تخریب کارخانهها و مراکز تولیدى و خانههاى مردم روبهرو شده بود ایجاد اشتغال و تامین مسکن را در یک قالب قرار داد تا ضمن تامین مسکن، مردم بیکار بهکار گمارده شده و درآمد کسب کنند. ما در ساخت مسکن با استفاده از منابع ملى بیشتر از کارگران مهاجر استفاده کردیم که بخش بزرگى از درآمد خود را بهصورت ارز از ایران خارج کرده و مىکنند و ما ماندهایم با مساله بیکارى روزافزون. مردم مىتوانند با روشهاى خودیارى و بهره گرفتن از توان کارى خود اما با هدایت دولت خانهدار شوند. روشهاى خودیارى هنوز در ایران جانیفتاده است.
در مقیاس کلان، هر اقدامى که دولت یا حکومت در زمینه باز گرداندن یا بالا بردن ارزش پول کاغذى بکند باید بازتابى از سیاست و واقعیتهاى سیاسى و اقتصادى جهان و کشورهاى پیرامون ایران باشد. در یک دورنماى بزرگتر باید دگرگونىهاى اقتصاد ایران را در چارچوب تحولات ژئوپلیتیک جهان و خاورمیانه دید. شرایط سیاسى خاورمیانه امروز شباهت بسیار زیادى با شرایط پیش از جنگ جهانى اول دارد که بىشباهت به دوره جنگهاى صلیبى در سدههاى یازده و دوازده میلادى نیست. در هر دو مورد کشورهاى غربى (اروپاى آن زمان، و اروپا و آمریکاى امروز در بحران خاورمیانه از جنگ جهانى اول تا به امروز) که دچار بحران اقتصادى شده بودند- مانند اقوام گرسنه آسیاى مرکزى به سرزمینهاى ثروتمندى که امروز خاورمیانه و خاور نزدیک خوانده مىشوند یورش آوردند و به چپاول پرداختند. در جنگهاى صلیبى، حرکت اروپاییان متوجه سرزمین فلسطین و شام و بهانه یورش آنها آزاد کردن اماکن مقدسه مسیحیان بود. این داستان البته طولانى و خارج از موضوع مقاله حاضر است از این رو در اینجا تنها به نشان دادن سرنخها بسنده مىشود. یورش دویست ساله اروپاییان به سرزمین شام و فلسطین در دوره جنگهاى صلیبى؛ با تشکیل نطفه امپراتورى عثمانى به سردى گرایید. امپراتورى عثمانى ترکیبى از مغولهای مسیحى و امپراتورى بیزانس پیشین شکل گرفته بود که در نهایت همه سرزمینهاى اسلامى از جمله عربستان را به مستعمره تبدیل کردند و با رونق بخشیدن به تجارت در این ناحیه) از مصر تا دریاى سرخ (موجبات انتقال ثروت از شرق به غرب را فراهم آوردند.
گسترش بیش از توان آن امپراتورى مانند هر امپراتورى دیگرى به ناتوانى و سقوط آن انجامید. نخستین جنگجهانى در آغاز سده بیستم حاصل یورش دیگرى از غرب به سرزمینهاى امپراتورى پیر و ناتوان عثمانى بود. ایالات متحده براى نخستینبار با درک اهمیت ثروت طبیعى این منطقه بهصورت خزنده خود را به صحنه خاورمیانه کشاند. نکته جالب توجه این است که از هم پاشیدگى امپراتورى عثمانى در جنگ جهانى اول تا حدودى به دلیل تقاضاى مکرر دو طایفه عرب- به زعامت حسین شریف مکه و آلسعود از اروپاییان) بهویژه انگلیس و فرانسه(صورت گرفت- هر دو طایفه مصرانه از انگلیس خواستند که به جدایى از عثمانى و کسب استقلال آنها کمک کند. فعالیتهاى لارنس عربى و شرکت نفتى شل نشاندهنده نحوه دخالت اروپا و آمریکا در سرزمینهاى این منطقه است. نکته قابل توجه در این حرکتها این است که دو طایفه مورد اشاره که بعدا حکومتهاى عربستان و عراق و شامات را در دست گرفتند، ساکنان بخشى از سرزمینى بودند که امپراتورى عثمانى یا یک امپراتورى اسلامى بود. از آن زمان بیشتر حکومتهاى کشورهاى مورد اشاره دستنشانده مستقیم غربىها) و عمدتا انگلیس، آمریکا و فرانسه بودهاند. سلطه کشورهاى غربى و سپس روسیه بر بخشى از این مناطق به زیان مطلق ایران تمام شد. خطوط مرزى کنونى ایران، شرق و جنوب و شمال را انگلیس و روسیه براى ما ترسیم کردند. انگلیس تا آخر دهه ۱۳۲۰ تقریبا تمام تولید نفت ایران را با قرارداد یکطرفهاى که در جو بىخبرى قاجاریه بسته بود به خود اختصاص داده و دخالت آن دولت در ایران بسیار روشن و آشکار بود.
تئورىهاى اقتصادى به ویژه نظریه جهانى شدن اقتصاد مىگویند که کشورهاى جهان از همکارى اقتصادى و مبادله بیشتر سود مىبرند تا رقابت و کشمکش. این اصل درست و مانند یک اصل اخلاقى است، اما رعایت نمىشود. رقابت شرق و غرب میان کشورهاى اروپایى و آنگلوساکسون با کشورهاى موسوم به (BRIC) برزیل، روسیه، هند و چین بیشتر بر مدل جنگهاى جهانى اول و دوم است تا بر پایه نظریات اقتصاددانان. چپاول که یک مدل بسیار کهن و مرسوم در همه جوامع شرق و غرب است هنوز با همان شکل و روش در دنیا به کار مىرود. محاصره و تحریم اقتصادى ایران شبیه همان کارى است که هولاکوخان با حکومت بغداد کرد. اسرائیل نیز مانند امپراتورى عثمانى حافظ و پردهدار اماکن مقدسه مسیحیان است. حفظ و صیانت از میراث مسیحیان نه تنها عیب نیست، بلکه حسن و قابل تقدیر است. اما ابزار دست بودن براى قدرتهاى غربى به زیان مردم مسلمان فلسطین تمام مىشود. غرب از خدا مىخواهد که ما هر چه داد داریم بر سر اسرائیل بزنیم و حامیان آن پشت پرده مخفى بمانند.
هر بحران ساختگى که در منطقه ما ایجاد مىشود مانند انفجار دینامیت در رودخانه است که ماهیان را فرار مىدهد یا مىکشد و روى آب مىآورد. این بحرانها موجب مهاجرت مردم تحصیل کرده و خروج ثروت از منطقه مىشود. مردم توانمند به چین و روسیه مهاجرت نمىکنند، مقصد آنها غرب است. جلب و جذب سرمایهگذارى خارجى در کشورهاى غربى و انگلوساکسون ثروت و سرمایههاى از جا کنده شده را با آغوش باز مىپذیرند. ثروت منطقه ما عمدتا از فروش نفت و گاز و فعالیتهاى توریستى و خدمات است. آنچه پس از خروج تدریجى ثروت در منطقه باقى مىماند یک اقتصاد تهى (مانند استخوان پوک)، ناامنى غیرقابل پیشبینى از دید سرمایهگذارى خارجى، نرخ بالاى ارز و در نتیجه کاهش شدید ارزش پول رایج در کشورهاى منطقه است. مهمترین نتیجه این وضعیت مشغول شدن دولتهاى منطقه به امور روزمره، مبارزه با خرابکارى عوامل نفوذى، مبارزه با پدیدههاى ناشى از فرقهگرایى مذهبى و جدال با یکدیگر است.در بازگشت به بحث اصلى این مقاله، باید گفت که بحث درباره کاهش روزافزون ارزش پول ملى پرداختن به معلول است. ما مثل همیشه در یک جهان آشوبزده زندگى مىکنیم که اختیار هر کارى دست خودمان نیست. سادهترین واکنش به رویدادهاى نامطلوب از جمله کاهش ارزش پول، مراجعه به تئورىهاى اقتصادى نیست. ما باید براى درک و فهم بازى موش و گربه دست کم سه چیز داشته باشیم که به گفته عبید زاکانى عبارت است از: «عقل» و «دانش» و «هوش». داشتن این سه مولفه در همه سطوح مملکتدارى از ضروریات اصلى است. اگر به جاى آن تنها متوسل به داد و فریاد و دشنام دادن و متهم کردن دیگران شویم آن «دشمن» معروف که اغلب از آن یاد مىشود بیشتر بر ما مسلط مىشود. درست مانند یک حیوان شکارچى که شکار خود را زخمى مىکند و در تاریکى به کمین مىنشیند. شکار هر چه داد و فریاد کند شکارچى را در رسیدن به هدف خود بهتر راهنمایى مىکند. و این قصه سر دراز دارد.
ارسال نظر