نگاهی به بازار بیمه کشور
امیرحسین توکلی حق بیمه تولیدی کشور طی سال گذشته حدود ۱۴ هزار میلیارد تومان بوده که تقریبا نیمی از آن توسط شرکت دولتی بیمه ایران و نیم دیگر توسط شرکتهای بخش غیردولتی و خصوصی تولید شده است. تقریبا یک چهارم کل تولید بازار متعلق به چهار شرکت بیمه عمده کشور، آسیا، البرز، دانا و پارسیان است. یک چهارم دیگر از کل تولید بازار نیز به سایر شرکتهای جدید خصوصی تعلق داشته است. بخش عمده پرتفوی بیمه ایران را بیمههای درمان و خودرو تشکیل میدهد (تقریبا ۸۳ درصد از کل تولید بیمه ایران). در بین شرکتهای بیمه خصوصی نیز بخش عمده پرتفوی خودرو است که شامل بیمههای شخص ثالث، بیمههای بدنه و حوادث راننده میباشد.
امیرحسین توکلی حق بیمه تولیدی کشور طی سال گذشته حدود ۱۴ هزار میلیارد تومان بوده که تقریبا نیمی از آن توسط شرکت دولتی بیمه ایران و نیم دیگر توسط شرکتهای بخش غیردولتی و خصوصی تولید شده است. تقریبا یک چهارم کل تولید بازار متعلق به چهار شرکت بیمه عمده کشور، آسیا، البرز، دانا و پارسیان است. یک چهارم دیگر از کل تولید بازار نیز به سایر شرکتهای جدید خصوصی تعلق داشته است. بخش عمده پرتفوی بیمه ایران را بیمههای درمان و خودرو تشکیل میدهد (تقریبا ۸۳ درصد از کل تولید بیمه ایران). در بین شرکتهای بیمه خصوصی نیز بخش عمده پرتفوی خودرو است که شامل بیمههای شخص ثالث، بیمههای بدنه و حوادث راننده میباشد. در کل کشور هم بیمههای درمان و خودرو حدود ۷۷ درصد از کل را به خود اختصاص میدهند. آنچه در این بازار کمرنگتر دیده میشود نقش و در واقع حجم پرتفوی بیمهای در رشتههایی مانند بیمههای آتشسوزی و زندگی است. هر چند سایر رشتههای بیمهای نیز خیلی پررنگ محسوب نمیشوند، اما با توجه به حجم سرمایهگذاریهای انجام شده در ساختمان انتظار آن میرود که بخش عمده ای از پرتفوی کشور را بیمههای آتشسوزی که پوششهایی مانند سرقت، زلزله، صاعقه و سیل را هم علاوهبر آتشسوزی شامل میشود شکل دهند، که چنین نیست.
اگر اندکی کلانتر به مساله نگاه کنیم، ملاحظه میشود که بخش عمده پرتفوی بیمههای کشور را بیمههای اجباری (مانند خودرو) و نه بیمههای اختیاری (مانند آتشسوزی) شکل میدهند. دلایل این امر را میتوان به چند مورد خلاصه کرد. اولین مورد اینکه سطح درآمدهای عمومی طی چند سال گذشته افت کرده و به همین دلیل پوشش دادن به هزینههای پایه زندگی و ملزومات معیشتی منجر به کاهش بازار کلی بیمههای اختیاری میشود. بُعد اقتصادی دیگر، تورم است. بیمهگر و بیمهگذار در شرایط تورمی هر دو با مشکل روبهرو هستند. این امر مطلوبیت خرید و فروش بیمه را کاهش داده است. از جمله دیگر ابعاد اقتصادی قضیه اینکه، بیمهگذاران امکان آن را دارند که با سرمایهگذاری در بورس، طلا یا ارز، ضمن نقد شوندگی سرمایه خود، موفق به حفظ ارزش پول خود شده و سودی هم به دست آورند. در واقع، روشهای جایگزین بیمه که مطلوبیت اقتصادی بالاتری دارند در اختیار بیمهگذاران قرار گرفته است که خود به خود منجر به کاهش مطلوبیت بیمه و کاهش بازار بیمه از منظر مدیریت ریسک نزد بیمهگذاران میشود.
مورد بعدی این است که اعتماد متقابل بیمهگران و بیمهگذاران پایین است. از سوی بیمهگران، برخی رفتارهای مصرفکنندگان خدمات بیمه از جمله برخی تقلبها و برخی ریسکپذیریهای نابجا منجر به عدم اعتماد و لزوم بررسیهای دقیق چه هنگام پذیرش ریسک و چه هنگام بروز خسارات میشود. از طرف مقابل نیز، بیمهگذاران رفتارهای مختلف بیمهگران چه در هنگام صدور بیمهنامه و چه بعد از آن و بهویژه هنگام ارزیابی و پرداخت خسارت را متناسب با انتظارات خود نمیبینند. این نگرانی مصرفکنندگان خدمات بیمهای هنگامی که تعهدات بلندمدت مانند بیمههای زندگی مطرح میشود افزایش مییابد. نهایت بحث اینکه شکاف عمدهای بین بازار بالقوه بیمه کشور با بازار بالفعل آن را شاهد هستیم. آیا راه خروجی از این محدودیتها وجود دارد؟
به نظر میرسد که چنین باشد. مهمترین کار از سوی موسسات بیمه، به نظر نگارنده، علاوهبر سرمایهگذاریهای جدی برای آموزش مصرفکنندگان و برای شناسایی بهتر از نحوه بهینه مدیریت ریسک در سطح فردی و بنگاهها، میتواند این باشد که بیمهها تلاش بیشتری برای شناسایی مشتریان خود و نیازهایشان بهکار گیرند. تنها با ایجاد رابطه و شناسایی نیازهای بیمهگذاران است که میتوان اعتماد متقابل را تقویت کرده و حفظ کرد. این شناسایی برای بیمهگر اعتمادساز است چون با شناخت بیشتری بیمهنامه صادر میکند. برای بیمهگذار هم شناسایی بیمهگر امکان اعتماد بیشتر را فراهم میسازد. اولین مزیت برای بیمهگران این است که هزینه بازاریابی خود (اعم از هزینههای مستقیم و غیرمستقیم) را کاهش میدهند. هزینه یافتن مشتریان جدید برای شرکتهای بیمه بالا است. هر چند هزینه تعویض بیمهگر برای بیمهگذاران اندک و پایین است، اما هنگامی که به موسسات و بنگاههای اقتصادی در بازار بیمه میپردازیم، هزینههای تعویض بیمهگر خیلی هم پایین و اندک نخواهد بود. گام دیگری که بیمهگران باید برای اصلاح رابطه خود با مشتریان بردارند تغییر و اصلاح رویکرد است. در حال حاضر به صورت سنتی نگاه بیمهگران بهکار بیمهگری نگاهی محصول محور است. این امر حتی در ساختار سازمانی این موسسات مشهود است، چون در اغلب بیمهها محور اصلی فعالیتها بخشهای به اصطلاح فنی قرار داده میشوند. این در حالی است که چنانکه گفته شد، امروز بازار بیمه بازار خریداران است تا فروشندگان، چون هم دولت از طریق بیمه ایران و هم بخش خصوصی از طریق بیمههای عمده چهارگانه (آسیا، البرز، دانا و پارسیان) و هم شرکتهای خصوصی جدید به رقابت جدی در بازاری محدود پرداختهاند.
مساله دیگری که از سوی بیمهگران باید انجام پذیرد هماهنگی و همکاری بیشتر بین ارکان صنعت بیمه است. هر چند شرکتها رقیب یکدیگر محسوب میشوند، اما اگر بخواهند صنعتی سالم و رو به رشد را محل فعالیت خود داشته باشند، باید خود را به اصول و مبانی رقابت سالم پایبند بدانند. رقابت سالم زمانی ممکن است که نه فقط در رابطه با ارزانفروشی ناکارآمد (موسوم به دامپینگ) بلکه در رابطه با سایر خدماتی که از سوی بیمهها عرضه میشود نیز رقابت را ممکن کرده و مشتریمحوری را رکن کار و هدف اصلی خود در رقابت قرار دهند. چنین به نظر میرسد که رقابت بر اساس قیمت در حال حاضر تنها روشی است که برخی مدیران ارشد شرکتهای بیمه برای حفظ جایگاه خود یا کسب سهم بازار بهکار میبرند. رقابت در بیمه بر اساس قیمت، بدترین نوع رقابت و مخربترین روش برخورد با کسبوکار بیمه است.
البته وقتی که به شرایط بازار نگاه کنیم و ببینیم که از یکسو بنگاه عظیم دولتی مانند بیمه ایران حدود نیمی از بازار را در اختیار دارد و سه بیمه بزرگ و قدیمی مانند آسیا، البرز و دانا نیز در آن سهمهای سنتی و نفوذ تاریخی دارند، حضور جدی موسسات بیمه جدید مدیران این بنگاهها را با چالش جدی برای پاسخگویی به سهامداران خود روبهرو میسازد. از همین رو سادهترین روش کسب سهم بازار توسط این بنگاهها بهکار گرفته شده و دامپینگ خدمات بیمهای بدون توجه به قیمت تمام شده خدمات منجر به تشدید ناکارآمدیهای موجود در بازار میشود. نظارت دقیقتر بر بازار از سوی نهاد حاکمیتی بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران و بهکارگیری ابزارهای کارآمدتر نظارتی میتواند تاحدودی از این امر جلوگیری کند، اما مهمتر از همه آگاه شدن و آگاهانه عمل کردن مدیران ارشد موسسات بیمه است که باید سلامت و تقویت کارآمدی بازار را زمینه اصلی رشد خود ببینند.
راه چاره دیگر برای این موسسات شناسایی بهتر بازار و نیازهای مشتریان و تعریف دقیقتر نقش و جایگاه موسسه خود در بازار است که متاسفانه تا حد زیادی به این مقوله نمیپردازند یا حداقل تاکنون کمتر پرداختهاند. فشار مستمر برای سود از سوی سهامداران این موسسات بدون توجه به اینکه سودآوری در بیمه مستلزم صبر و تلاش جدی و مستمر طی چند دهه است، منجر به شکلگیری چنین رفتارهایی شده است. سرمایهگذاران در صنعت بیمه باید به این نکته توجه داشته و آگاه باشند که این صنعت از ویژگیهای خاص خود برخوردار است و صرف اینکه در برخی امور دیگر سودهای بالاتری در کوتاهمدت قابلدسترسی است، نباید آنها را وادار به درخواست سودآوری نابهنگام از شرکتهای بیمهای که در آنها سرمایهگذاری کردهاند سازد. سرمایهگذار آگاه و حساس به ویژگیهای صنعت بیمه به ظرفیتسازی مورد نیاز برای سودآور شدن هم توجه میکند.
در هر صورت به نظر میرسد که بازتعریف نقش و جایگاه هر شرکت بیمه در صنعت بیمه کشور و تقسیم کردن بازار به تناسب تاریخچه، تواناییها، سرمایهگذاریهای انجام یافته و دیگر ویژگیهای هر شرکت به همه صنعت بیمه کشور کمک خواهد کرد تا هم صنعت و هم بازار بتوانند با حداقل قیمت حداکثر مطلوبیت را به دست آورده و رشد مستمر بازار و توسعه فرهنگ بیمه در سطح جامعه را ممکن گردانند.
ارسال نظر