احسان باقری

با مطالعه مقالاتی در اینترنت با عنوان «شکاف دیجیتال» و دیدن آمارها و شاخص‌ها که نشان دهنده جایگاه کشورمان در جهان است، سوالاتی در این خصوص به ذهنم خطور کرد که قصد دارم در این مجال و یادداشت به طرح آن بپردازم. لازم است قبل از طرح سوالات به اختصار نظری به این مفهوم و جایگاه کشور در این عرصه بیاندازیم. شکاف دیجیتال به معنای وجود نابرابری در دسترسی و استفاده از فناوری‌های رسانه‌ای بین کشورهای توسعه یافته و عقب‌مانده است. البته با گسترش استفاده از فناوری‌ها پای شکاف دیجیتال از محدوده بین کشور‌ی به داخل نیز کشیده شده است.

شکاف بین افراد، خانوارها، صاحبان حرفه مناطق جغرافیایی در جایگاه‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی در دسترسی و استفاده از تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی به شکاف دیجیتال موسوم است.

اگر چه بررسی فاصله دیجیتالی میزان مشارکت در جامعه اطلاعاتی بین گروه‌های مختلف مردم را مشخص می‌کند اما این بحث می‌تواند به محیط تجارت نیز گسترش یابد. امروزه تقریبا کسب و کارهای کشورهای پیشرفته از طریق اینترنت انجام می‌شود. ایران در بین ۱۸۰کشور جهان با ضریب نفوذ ۳/۳درصد تلفن‌همراه، سطح سواد ۱/۷۷درصد سواد بزرگسالان، پهنای باند ۴/۸درصد، مشترک خطوط پرسرعت صفرو۸/۴درصد ضریب نفوذ اینترنت، جایگاه ۸۷را در جهان دارا است. در گزارش ۲۰۰۶ اکونومیست با عنوان «آمادگی الکترونیک» ایران در رتبه ۶۵قرار گرفته است. این گزارش با سنجش شاخص‌هایی چون اتصال به انیترنت، محیط تجاری الکترونیک، محیط قانونی و سیاسی مجازی و محیط فرهنگی و اجتماعی و ... برای ۶۸ کشور سنجیده شده است. حتی در جدیدترین گزارش جامعه اطلاعاتی در سال ۲۰۰۶ کلیه ۱۸۰کشور بر اساس «فرصت‌های دیجیتال» دسته‌بندی شده‌اند. در این شاخص هم ایران در رتبه ۹۵ قرار دارد.

اینها واقعیت‌های کشور ماست. حال سوالی که مطرح است این است که بانکداری الکترونیک با این فاصله و نارسایی و کمبودها چطور می‌تواند متولد شده و زنده بماند و نهایتا رشد کند. صاحبنظران بسیاری عصر اطلاعات را فرصتی برای جبران عقب‌ماندگی‌ها می‌‌دانند و بسیاری از کشورهای توسعه نیافته چون مالزی و کره‌جنوبی توانسته با درک و بهره‌گیری از این فرصت خود را در زمره کشورهای توسعه یافته قرار دهند.

اما در کنار این فرصت واقعیت دیگری نهفته است و آن این است که این بستر در صورت بی‌اعتنایی و کم‌توجهی می‌تواند فاصله‌هایی به مراتب گسترده‌تر میان کشورها ایجاد کند.

به هر طریق اگرچه سرمایه‌گذاری در بانکداری الکترونیک امری لازم و بدیهی به نظر می‌رسد اما داستان به همین جا ختم نمی‌شود. بانک‌ها نمی‌توانند تنها با سرمایه‌گذاری بر سیستم‌ها و نرم‌افزارها و سخت‌افزارهای خود به اهداف مورد نظر در بانکداری الکترونیک دست یابند.

ما به رشدی متوازن در این خصوص نیازمندیم. همانگونه که اشاره شد شکاف دیجیتال تنها برای سنجش فاصله کشورها نیست بلکه این شاخص در مرزهای داخلی هم در طیف‌های گوناگون قابل سنجش و ارزیابی است. لازم به نظر می‌رسد بانک‌ها هم به طور مستقیم یا غیرمستقیم در کاهش این شکاف‌ها چه در سطح داخل و چه در مقایسه با کشورهای دیگر راهکارهای مناسبی را به مرحله اجرا درآورند. به عنوان مثال با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و آموزش و ... ضمن کمک به کشور برای پر کردن این فاصله خود نیز بتوانند از مزایای آن بهره‌مند شوند.

به عنوان مثال وقتی زیرساخت‌های لازم برای ایجاد و گسترش نظام‌های ارتباطی وجود ندارد، چطور می‌توان از بهترین و پیشرفته‌ترین سیستم‌ها در بانکداری الکترونیک بهره برد؟ زمانی که افراد نمی‌توانند از این سیستم‌ها استفاده کنند نمی‌توان به اثربخشی و بازگشت سرمایه امیدوار بود. این کافی نیست که تنها با تجهیز خود و بدون در نظر گرفتن اجزای دیگر جامعه حرکت به سوی آینده را ادامه دهیم. توسعه غیر متوازن نه تنها برای کل جامعه دستاوردی به همراه ندارد بلکه سرمایه‌گذاری‌های بخشی را نیز معطل کرده و یا به هدر خواهد داد.

فاصله زیاد ما با دنیای پیشرفته امروز واقعیتی تکان دهنده است. می‌توان دلسرد شد و بی توجه ماند یا می‌توان به حرکت و کار بیشتر پرداخت. پر کردن این فاصله به تصمیم ما بر می‌گردد. بانکداری الکترونیک در بستر جامعه‌ای اطلاعاتی مجال تولد و رشد و بالندگی می‌ِیابد. بدون این بستر کودک بانکداری الکترونیک کودکی نارس است که هیچ‌گاه نمی‌توان رشد و پویایی او را شاهد بود.