گزارش مظاهری از اجلاس بانک جهانی

عکس: اکو سالمی

اجلاس مشترک بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول در حالی امسال در واشنگتن برگزار شد که علاوه بر وزیر امور اقتصادی و دارایی کشورمان، رییس‌کل بانک مرکزی نیز در آن باید حضور می‌یافت، اما چون محمود بهمنی به تازگی به این سمت منصوب شده بود، طهماسب مظاهری با عنوان مشاور عالی رییس کل فعلی و نماینده بانک مرکزی در اجلاس شرکت کرد.

خبرگزاری ایسنا به منظور بررسی حضور نمایندگان ایران در این اجلاس جهانی و انعکاس دیدگاه‌های آنها در مورد مباحث مطرح شده در آن گفت‌وگویی با دکتر طهماسب مظاهری انجام داده است. گزارش مظاهری از فضای کلی حاکم بر اجلاس مشترک بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، گرچه کوتاه اما در بردارنده نکات بسیار مهمی است و زمانی که با هشدارهای وی نسبت به عواقب بحران مالی جهان برای اقتصاد کشورمان همراه می‌شد، از حساسیت و اهمیت بیشتری برخوردار می‌شد.

رییس‌کل سابق بانک مرکزی عنوان می‌کند که مسوولان رده اول اقتصادی کشورهای توسعه یافته به خصوص آمریکا در این اجلاس به صراحت از اشتباه خود سخن گفته‌اند و از اینکه به هشدارهای داده شده در اجلاس بهاره بی‌توجهی کرده‌اند، متاسف بوده‌اند.

مظاهری همچنین با تاکید بر اینکه محور اصلی گفت‌وگوهای اجلاس امسال موضوع بحران مالی بود، معتقد است که هر چند این بحران به دلیل نبود رابطه مستقیم بین بانک‌های ایران و کشورهای غربی آسیب مستقیم نمی‌بیند، اما کاهش قیمت نفت موضوع حساسی است که حتما ایران را در آینده بیشتر درگیر خواهد کرد.

چرا اجلاس پاییزه امسال در واشنگتن برگزار شد؟

اجلاس جهانی به صورت رسمی هر ساله در پاییز برگزار می‌شود؛ البته یک اجلاس میان دوره‌ای هم در بهار هر سال تشکیل می‌شود که عمدتا دستور جلسات اجلاس پاییز را تعیین می‌کند. معمولا اجلاس پاییزه در یکی از کشورهای عضو و سال بعد از آن در مقر اصلی خود در واشنگتن برگزار می‌شود، اما اجلاس پاییز امسال در مقر اصلی برگزار شد و سال آینده قرار است در شهر استانبول ترکیه تشکیل شود. دستور کار این اجلاس هم عمدتا رسیدگی به عملکرد هر کدام از بانک‌های عضو و همچنین شرایط کلی اقتصاد جهانی است.

طبیعتا بحران مالی از محوری‌ترین مسائل اجلاس بوده است، تحلیل اعضا از این وضعیت چه بود؟

بررسی‌ ریشه‌های بروز این بحران، عوامل تشدید کننده و راهکارهای مهار و جلوگیری از سرایت و گسترش آن به سایر کشورهای دنیا از محوری‌ترین موضوعات مطرح شده بود و کشورهایی مانند چین و ژاپن که از ذخایر ارزی بالاتری برخوردار هستند نیز اعلام آمادگی می‌کردند تا به سایر کشورهای بحران زده و یا در آستانه بحران کمک کنند.

تحلیل شما از ریشه‌های پیدایش بحران و عوامل تشدیدکننده آن چیست؟

آنچه مسلم است و شواهد و قرائن فراوانی نیز آن را تایید می‌کند، این است که بحران مالی در حال حاضر از شکل و شمایل یک بحران اقتصادی صرف به یک بحران بی‌اعتمادی تبدیل شده است.

به‌عبارت دیگر بیماری‌ای که دارای خاستگاه مالی و ناشی از زیاده‌روی در پرداخت تسهیلات و بی‌دقتی در خرید بسته‌های تسهیلاتی بانک‌های کوچک‌تر از جانب بانک‌های سرمایه‌گذاری بود، اکنون منجر به بروز یک بی‌اعتمادی گسترده در میان مردم کشورهای دچار بحران شده است.

بی‌اعتمادی مردم و تردید نسبت به عملکرد نظام بانکی و درستی سیاست‌های اقتصادی دولت‌ها همواره به عنوان خطری بزرگ برای کشورهای دارای اقتصاد آزاد مطرح بوده است.

اینها بر خلاف کشورهایی که دارای نظام اقتصادی بسته و یا نیمه بسته هستند، عمل می‌کنند و سهم دولت در آنها از کل نقدینگی و سرمایه‌گذاری‌های موجود دست‌کم با سهم بخش خصوصی مساوی است و در کشورهای دارای اقتصاد باز حجم نقدینگی و سرمایه متعلق به دولت بسیار پایین و بار اصلی بر دوش بخش خصوصی است.

آیا کمک مالی‌ دولت‌ها در همین راستا است؟

اختصاص ارقامی مانند ۷۰۰میلیارد دلار از جانب فدرال رزرو (بانک مرکزی آمریکا) در حالی که حجم تولید ناخالص سالانه این کشور حدودا ۱۴ هزار میلیارد دلار است، به هیچ وجه با هدف جبران خسارت‌ها صورت نمی‌گیرد، بلکه انگیزه اصلی بازگرداندن اعتماد سپرده‌گذاران و سرمایه‌گذاران بخش خصوصی است، چرا که تنها در این صورت بنگاه‌های مالی از خطر ورشکستگی و کمبود منابع رهایی می‌یابند.

پیامدهای این بحران را برای اقتصاد جهانی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

یقینا این اتفاق تغییر عمده‌ای در سطح دارایی‌های مردم به دنبال دارد که افزایش تورم و کاهش رشد اقتصادی در سال‌های آینده از نتایج محتوم آن خواهد بود. بانک جهانی رشد اقتصادی در جهان در سال آینده را بین صفر تا ۵/۳ درصد پیش‌بینی کرده است، در حالی که پیش‌بینی‌های گذشته این رشد را در حوزه ۸/۴درصد تخمین زده بودند.

برخی تحلیل‌ها بحران مالی جهان را ناشی از ناکارآمدی اقتصاد آزاد و به تعبیری پایان این نظام اقتصادی قلمداد می‌کنند، آیا فضای کلی حاکم بر تحلیل‌های ارائه شده در اجلاس نیز این تلقی را تایید می‌کرد؟

آنچه در میان تمام تحلیل‌ها، سخنرانی‌ها، جلسات و بیانیه‌ها به صورت مشترک به چشم می‌خورد، اذعان بر این مطلب بود که «ما اشتباه کرده‌ایم». از این جمله دو برداشت می‌توان داشت یکی اینکه تصور کنیم بازیگران و تحلیل‌گران اقتصاد جهانی نظام اقتصاد بازار انتخاب و اجرا کرده‌اند و خود را دچار اشتباه می‌بینند و دوم اینکه آنها به این نتیجه رسیده باشند که در بستر و چارچوب این نظام مرتکب اشتباه شده‌اند و حال به آن اذعان دارند.

نکته مهم این است که کشورهای جهان مصمم هستند از این پیشامد و پیامدهای آن درس بگیرند، چراکه هر اشتباهی شکستی را به دنبال دارد و انسان باید از این اشتباهات عبرت و از تکرار آن جلوگیری کند. ریشه این اشتباه را باید در تحلیل‌های غلطی جست‌وجو کرد که طی چند سال اخیر باعث غفلت از یکی از مهمترین و غیر قابل تغییر‌ترین خصوصیات ذاتی اقتصاد آزاد شده بود. بسیاری از کارشناسان اقتصادی با استناد به استمرار افزایش رشد اقتصادی جهان به این باور رسیدند که اصل وجود سیکل‌های رونق و رکود دیگر از بین رفته است. اوج این تصور اشتباه را در سخنان نخست‌وزیر انگلستان و وزیر اقتصاد وقت این کشور می‌توان دید که به صراحت اعلام کرده بود: «دوران رکود و رونق دیگر پایان یافته و از این پس شاهد رونق مستمر خواهیم بود!» البته در مقابل، تحلیل‌گرانی هم با ارائه گزارش‌هایی بر این تصور تاکید می‌کردند که تازه‌ترین نمونه آن گزارشی است که فروردین ماه امسال در اجلاس بهاره ارائه شد و نسبت به وقوع این بحران هشدار داده بود.

این تحلیل نادرست باعث شد کشورها آمادگی‌های لازم را برای دوران رکود در خود ایجاد نکنند و در مقابل با اصرار بر تزریق پول بیشتر برای ایجاد تورم پایداری و پافشاری کنند که نتیجه این سیاست بحران فعلی است و در حال حاضر بر اندیشمندان و کارشناسان است که از این اشتباه بزرگ که هزینه‌های سنگینی را به دنبال داشت، درس بگیرند.

پیامدها و درس‌های این بحران برای اقتصاد ایران چیست؟

واقعیت این است که به دلیل ارتباط محدودی که نظام بانکی ما با نظام بانکی جهان دارد، تا حدود زیادی از آسیب‌های مستقیم این بحران به دوره بوده‌ایم، اما دو اتفاق مهم دیگر در پی این وضعیت در حال وقوع است که هر دو آنها کشور ما را تحت تاثیر قرار خواهد داد، نخست اینکه به علت رکود اقتصاد جهان مصرف انرژی به شدت کاهش می‌یابد و این کاهش تقاضا به افت بهای نفت در بازارهای جهانی منجر خواهد شد و این مساله طبیعتا کشورهایی مثل ایران را که درآمدهای نفتی نقش عمده‌ای در اقتصاد آنها دارد، تحت تاثیر قرار می‌دهد و دچار مشکل می‌کند. ضمن اینکه باید به این نکته توجه کنیم که طی سال‌هایی که قیمت نفت بالا بود سرمایه‌گذاری‌های سنگینی در کشف و استخراج آن آغاز شده که در آینده‌ای نزدیک به بهره‌برداری می‌رسد و منجر به افزایش عرضه و کاهش بیشتر قیمت نفت خواهد شد.

نکته دوم به کاهش میل و توان وارداتی کشورها مربوط می‌شود، به این ترتیب که کشورهای دارای اقتصاد بزرگ برای هماهنگی با کاهش رشد اقتصادی طبیعتا بازار داخلی خود را برای مصرف بیشتر تحریک می‌کنند تا کاهش صادرات را جبران کرده باشند. بنابراین صادرات غیرنفتی ما نیز دستخوش تهدیدها خواهد بود.