صورتجلسههای سیاستگذار پولی آمریکا قبل از تلاطم مالی ۲۰۰۸ چه میگوید؟
صورتجلسههای فدرال رزرو در بحران ۲۰۰۸
یکی از سوالات اصلی جامعه اقتصادی در جهان، نحوه عملکرد فدرالرزرو در تابستان ۲۰۰۸ و طی دوره بحران مالی است. بازخوانی صورت جلسات بانک مرکزی آمریکا نشان میدهد، زمامداران این نهاد تاثیرگذار به طرز شگفتآوری در شناخت آنچه که در حال وقوع بود دچار اشتباه شده بودند. تقریبا تمامی اعضای هیاتمدیره فدرالرزرو به جز روزنگرن، رئیس فدرالرزرو بوستون، بیش از آنکه نگران ریزش بازارها و وضعیت بانکهای سرمایهگذاری باشند تمرکز خود را بر مشکل تورمی گذاشته بودند. این گروه حداکثری که تصور میکردند فقط نگهداشتن نرخ ۲ درصدی به معنای اقدامی انبساطی است عقیده داشتند، اتفاقی مانند ورشکستگی بانک لیمنبرادرز سبب ایجاد دومینویی از این جنس اتفاقات نخواهد شد. از سوی دیگر در هیات تصمیمگیری فدرال رزرو، فقط روزنگرن هشدار میداد که نرخ تورم بالا به دلیل شوکهای عرضه اتفاقی گذراست و تمرکز فدرالرزرو باید بر بحران اعتباری و وضعیت بانکها باشد. تصمیم نهایی فدرالرزرو ثابت نگهداشتن نرخ بهره هدف در جلسات آن تابستان بود. با اینکه فدرالرزرو نمیتوانست کل دنیا را از بحران آن سال نجات دهد، اما میتوانست با اقدامات متناسبتری از عمق فاجعه بکاهد. «دنیایاقتصاد» در این گزارش دست به بازخوانی مقالهای از متیو اوبراین کارشناس ارشد مجله آتلانتیک زده است که در آن دست به بازخوانی سه جلسه فدرالرزرو در تابستان ۲۰۰۸ زده شده است. نوشتاری که مشخص میکند فدرالرزرو چگونه و به چه دلیل در شناخت ریسک اصلی تهدیدکننده اقتصاد دچار اشتباه شد و از انجام چه کارهایی برای کاهش شدت بحران قصور کرد.
عامل غفلت فدرالرزرو؛ قیمت نفت
دقیقا یک روز بعد از اعلام ورشکستگی بانک لمانبرادرز (Lehman Brothers) بود و فدرالرزرو تازه به صرافت این افتاده بود که چه کاری باید انجام دهد.
بیش از یک سال بود که این نهاد در حال مبارزه با بحران اعتباری بود و اکنون بدترین اتفاق ممکن در حال وقوع بود. بانکی بسیار بزرگ تازه ورشکست شده بود و مابقی سیستم بانکی آماده بود تا با یک ضربه به صف این دومینوی ورشکستگی بپیوندد. با اینکه فدرالرزرو باید مجددا دست به کاهش نرخ بهره میزد، اما دست این نهاد برای کاهش مجدد بسته شده بود. بهعبارتی میتوان گفت خطر ریسک بسیار بالا رفته بود؛ همان ریسکی که بن برنانکه، رئیس وقت فدرالرزرو آن را یک شتابدهنده مالی نامیده بود، اما دیگران آن را یک رکود میدانستند؛ یک اقتصاد ضعیف و یک سیستم مالی ضعیف یکدیگر را در چرخهای بیپایان تضعیف میکنند.
اما گویی فدرالرزرو توسط عاملی در سرتاسر تابستان آن سال کور شده بود. این عامل قیمت بالای نفت بود که باعث پرت شدن حواس این نهاد از بحران مالی شده بود. با اینکه در ماه سپتامبر قیمت نفت از سقف قیمتی ماه جولای فاصله زیادی گرفته بود، هنوز این عامل باعث غفلت فدرالرزرو به بحران مالی شده بود و این همان دلیلی بود که باعث شد این نهاد در تاریخ ۱۶ سپتامبر دست به هیچ کاری نزند. فدرالرزرو نرخ بهره را در مقدار ۲ درصد ثابت نگه داشت و به ذکر این نکته بسنده کرد که «ریسک رشد اقتصادی کاهشی و همچنین ریسک تورم افزایشی، هر دو، موضوعی نگرانکننده هستند.»
بهعبارت دیگر فدرالرزرو بیش از حد نگران موضوع تورم بود، موضوعی که میتوانست گذرا باشد. این اتفاق نقل قولی از رالف جورج هاتری، اقتصاددان انگلیسی را به یاد میآورد که درباره موضوع رکود بزرگ بیان کرده بود. در آن زمان زمامداران بانک مرکزی بیشتر از اینکه نگران حقیقت تلخ تقلیل قیمتها (deflation) باشند، نگران احتمال وقوع تورم بودند. درباره همین اشتباه در شناخت بحران بود که هاتری گفته بود «در کشتی نوح گریهکنان از ترس آتش!» منظور او از این جمله این بود که زمامداران فدرالرزرو در شناخت بحران اصلی دچار اشتباه شدهاند.
آغاز بحران بانکی
جهان در تاریخ ۹ آگوست ۲۰۰۷ دچار تغییر بزرگی شد و این آن زمانی بود که بانک فرانسوی BNP پاریبا اعلام کرد که نمیتواند به سرمایهگذاران اجازه دهد تا پولهای خود را از صندوقهای زیرمجموعهاش خارج کنند. این اتفاق نمیتوانست به ارزش این بانک اضافه کند، زیرا کسی حاضر به خرید آنها نبود. تاثیر این تصمیم به سرعت نمایان شد؛ بانکها اعتمادشان به یکدیگر را از دست دادند و وام دادن به یکدیگر را نیز متوقف کردند. تمام این بانکها مشکلات اساسی داشتند، اما هیچکس نمیدانست کدام یک در بدترین وضعیت قرار دارند (یا هر کدام توسط کدام یک بیمه شدهاند).
نمودار تفاوت بین نرخ کوتاهمدت بدهی دولت و نرخ سود وامهای بین بانکی (TED spread) برای سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ به خوبی بحران اعتباری را به تصویر میکشد. در شرایط عادی، تفاوت قابل ملاحظهای بین این دو نرخ نیست، اما در دوران بحران مالی، این شکاف بیشتر و بیشتر شد. بانکها با نرخ بهره بسیار بالا یکدیگر را مجازات میکردند و سرمایههای خود را در اوراق قرضه دولتی که میدانستند پناهگاه امنی است انبار میکردند.
فدرالرزرو در بخش اول بحران، حقیقتا اقدامات موثر و خوبی را انجام داد. این نهاد با سرعت زیاد نرخ بهره را از ۲۵/ ۵ درصد در سپتامبر ۲۰۰۷ به ۲ درصد در آوریل ۲۰۰۸ رساند و از سوی دیگر در قراردادی در حدود ۳۰ میلیارد دلار از داراییهای بیکیفیت شرکت خدمات مالی بیر استرنز
(Bear Stearns) را برای جلوگیری از وحشت همهجانبه در بازار خریداری کرد. در ماه آوریل بود که برنانکه، به گفتن این جمله بسنده کرد که «ما حداقل باید به خود تبریک بگوییم.» در حقیقت میتوان گفت شاخص TED spread در آن مقطع از بدترین حالت ممکن، به حالتی نسبتا وحشتناک رسیده بود و اگرچه نرخ بیکاری به ۴/ ۵ درصد رسیده بود، اما با در نظر گرفتن اینکه بازار مسکن نسبت به اوج ۲۰۰۶ خود نزول کرده بود، این موضوع خیلی بد به نظر نمیرسید!
به نظر میرسید که شرایط سال ۲۰۰۸ با دورهای مانند رکود سال ۱۹۹۰ اشتباه گرفته شود: رکودی کمعمق با مدتِ زمانی زیاد در کنار یک سیستم مالی ضعیف که البته هیچ وحشت همهجانبهای نیز ایجاد نمیکند. در ادامه سه فصل داستانگونه به این موضوع میپردازد که چرا چنین اتفاقی نیفتاد؛ داستان سه نشست فدرالرزرو که در تابستان ۲۰۰۸ برگزار شد و رونوشت آن جلسات سالها بعد منتشر شد.
۲۴ و ۲۵ ژوئن، ۲۰۰۸: ( ۴۶۸ بار اشاره به تورم، ۴۴ بار اشاره به بیکاری و ۳۵ بار اشاره به ریسکها و بحرانهای سیستماتیک در صورت جلسه نشست)
فردریک میشکین از اعضای شورای حکام فدرالرزرو در اینباره جمله «یک توفان کامل از شوکها» را به کار برده بود.
هنوز اقتصاد در حال پایین و بالا رفتن بود، سیستم مالی تقریبا از کار افتاده. سوال اصلی این بود که فدرالرزرو باید بیشتر نگران چه موضوعی باشد: ریزش بازارها یا افزایش قیمتها؟
رئیس فدرالرزرو بوستون، شاید تنها کسی بود که نگرانی زیادی بابت تورم نداشت. تحقیقات او نشان میداد که بحران اعتباری سال ۱۹۹۰ ژاپن حتی به کسبوکارهای آمریکایی آسیب رسانده بود و به همین دلیل نمیخواست بحران آمریکا را دستکم بگیرد. او در اینباره گفته بود که مقالات اخیر درباره بانک لیمنبرادرز قبل از تزریق سرمایه نگرانیها درباره بانکهای سرمایهگذاری را بیش از پیش برجسته میکند. نگرانیهای روزنگرن به طرفهای مقابل یعنی صندوقهای سرمایهگذاری پول (money market funds) نیز سرایت کرده بود؛ این نگرانی به این دلیل بود که روزنگرن تاکید کرده بود که اگر شرکت بر استرنز ورشکسته شود، این صندوقها هم با مشکل روبهرو خواهند شد.
روزنگرن به دلیلی موجه نگران نرخ ۵ درصدی «تورم کل» نبود. او به همکارانش یادآوری کرد که «بعید است سیاستهای پولی تاثیر زیادی بر قیمتهای بخش غذا و انرژی داشته باشد» و به همین دلیل «تورم کل تمایل دارد تا به سمت تورم مبنا (core inflation) همگرا شود» و در نتیجه تمایلی در دستمزدها برای افزایش وجود ندارد. تورم مبنا مانند تورم کل محاسبه میشود با این تفاوت که بخش انرژی و خوراکی به دلیل نوسانات بالا در آن لحاظ نمیشود.
بهطور خلاصه، منظور او این بود که اگرچه نرخ تورم اکنون بالا است، اما در آینده این چنین نخواهد بود و آنها باید آن را نادیده بگیرند. عده اندکی موافقت کردند، اما اکثریت اعضای هیاتمدیره چنین نظری نداشتند. میشکین، دونالد کوهن و جنت یلن تیمی را تشکیل دادند که بر نادیده گرفتن تورم تاکید کرد. آنها اعلام کردند که تورم مبنا در واقع افزایش نیافته است و «انتظارات تورمی در حد معقولی لنگر انداخته است.» با این حال، مابقی اعضای هیاتمدیره فدرالرزرو مشتاق بودند تا نرخهای بهره در اسرع وقت افزایش پیدا کند. رئیس فدرالرزرو فیلادلفیا، چارلز پلاسر نیز بر این عقیده بود که تورم مبنا همچنان ثابت خواهد بود، اما همچنان این فکر را نیز در ذهن داشت که آنها باید آماده اقدامات انقباضی باشند و در غیر اینصورت اعتبار آنها از بین خواهد رفت. کوین وارش، از اعضای هیاتمدیره نیز در اینباره میگفت: «به نظر من، ریسکهای تورمی، همچنان بزرگترین ریسک تهدیدکننده اقتصاد باقی خواهد ماند»، زیرا او فکر میکرد نرخ تورم کل در نهایت به نرخ تورم مبنا نیز نفوذ خواهد کرد و بر آن تاثیر خواهد گذاشت.
ریچارد فیشر، رئیس فدرالرزرو دالاس، البته استعداد منحصربهفردی برای دیدن تورم داشت که در توان هیچکس دیگری نبود؛ چیزی شبیه به ششمین حس! او به دیتا حساسیت داشت و ترجیح میداد بهجای آن با مدیرانعامل صحبت کند. اما حکایت اصلی فیشر درباره موضوع دیتاها نبود. او نگران افزایش ۹ درصدی قیمت کالاهای فریتو-لی (یکی از زیرمجموعههای شرکت کوکاکولا) و کالاهای فرعی دیگر بود. او حتی در حالتی طنزآمیز ولی با نیتی جدی عنوان کرده بود که فدرالرزرو با بخش بطریهای کوچک آب در جلسه، قصد پنهان کردن تورم را دارد؛ موضوعی که ذکر آن در جلسه باعث خنده حضار شده بود.
نهایتا، فدرالرزرو نرخ بهره را در مقدار ۲ درصد ثابت نگه داشت، اما بیانیه سیاستی خود را تغییر داد و در آن بیشتر درباره تورم سخن به میان آورد. برنانکه فکر میکرد که بخش جدید مربوط به تورم، بیش از حد انقباضی است. تغییرات نرخ انتظارات برای ماههای می، ژوئن و جولای نیز این موضوع را تایید کردند.
قیمتهای بالای نفت و گفتههای فدرالرزرو، بازارها را قانع کرده بود که نرخهای هدف سریعتر از چیزی که قبل از آن فکر میکردند، افزایش پیدا خواهد کرد. این مقدار افزایش حدود ۳/ ۰ درصد انقباض نرخها بود، در حالتی که البته اقتصاد میتوانست از پس آن بربیاید.
اما اقتصاد در آن دوره واقعا نمیتوانست این موضوع را تحمل کند، اگر آنها تصمیم به افزایش میگرفتند؛ همانطور که جفری لکر، از مقامات فدرالرزرو نیز پیشنهاد کرده بود که «در این نقطه ما باید این موضوع را انتخاب کنیم که اتفاقی مخرب رخ دهد.» که آن اتفاق رها کردن بانکهای بزرگ برای ورشکستگی بود.
۵ آگوست، ۲۰۰۸: (۳۲۲ بار اشاره به تورم، ۲۸ بار اشاره به بیکاری، ۱۹بار اشاره به ریسکها و بحرانهای سیستماتیک در صورت جلسه نشست)
در این دوره اقتصاد ضعیفتر شده بود و ضررها بهطور مستمر در حال انباشت در بانکهای سرمایهگذاری و شرکتهای ارائهدهنده وامهای مسکن مانند فردی مک بود. مصرفکنندگان در حوزههای بزرگی مانند صنعت ماشین در حال کاهش تقاضا بودند زیرا اعتباری باقی نمانده بود و همچنین قیمت نفت نیز با سرعت زیادی از قیمت بالای جولای سقوط کرده بود. در همین مقطع، تورم کل نیز در حدود ۵ درصد بود و همچنان در حال نزول بود و اقتصاددانان فدرالرزرو نیز انتظار داشتند که این امر ادامه داشته باشد، بنابراین پیشبینی خود برای نیمه دوم آگوست را یک درصد کاهش دادند.
روزنگرن در این مقطع در حال متقاعد کردن همکاران خود بود؛ تلاش او بر این بود تا به همکاران خود بقبولاند که مقدار بالای تورم کل یک نوع واکنش موقت به شوکهای عرضهای است که در بازار کار نمود پیدا نمیکند، یا بهعبارت دیگر تورم خودبهخود کاهش پیدا خواهد کرد و فدرالرزرو بهجای آن باید روی بحران اعتباری تمرکز کند. میشکین نیز معتقد بود که باید تا زمانی که انتظارات تورمی واقعا در حال نشان دادن یک مشکل نیستند، دست به اقدامات انقباضی نزد.
لکر در این جلسه تایید کرد که دستمزدها افزایش پیدا نکرده است، اما در این فکر نیز بود که اگر بخواهیم صبر کنیم تا نرخ دستمزدها سرعت بگیرد، باید زمان زیادی در انتظار باشیم. او از فدرالرزرو خواست که آماده افزایش نرخها باشد حتی در صورتی که رشد اقتصادی به مقدار مناسب خود بر نگردد و حتی اگر شرایط بازار مالی نیز آرام نشده باشد. بهعبارت دیگر منظور او این بود که برای مقابله با تورم دستمزدی که اکنون وجود ندارد و برای جلوگیری از تورم دستمزدها در آیندهای احتمالی، به اقتصاد در حال فروپاشی توجهی نکنند! راش نیز بر این موضع ایستادگی کرد که ریسکهای مربوط به تورم بسیار واقعی هستند و او اعتقاد دارد که این ریسکها بسیار بزرگتر از ریسکهای مربوط به رشد است.
فدرالرزرو در ماه آگوست دقیقا در همان جایی گیر افتاده بود که قبل از آن در ماه ژوئن گرفتار شده بود. گروهی از تورم واهمه داشتند و گروهی در فدرالرزرو از رکود و دیگران نیز مطمئن نبودند که کدام یک از این دو پدیده ترسناکتر است. در نهایت فدرالرزرو تصمیم گرفت که نرخ هدف را در مقدار ۲ درصد ثابت نگه دارد، اما با تغییر در بیانیه سیاستی خود بیشتر از دفعه قبل به موضوع تورم بپردازد. برنانکه نیز در مورد بیانیه فدرالرزرو در این ماه گفت انقباضی بودن بیانیه از اهداف او بوده است.
اما در واقع این یک اشتباه بزرگ بود. طرفداران اقدامات انقباضی در فدرال رزرو خودشان را متقاعد کرده بودند که بحران مالی برای مدت زیادی در جریان بوده و فقط یک بار رخ نداده است و بانکها زمان زیادی دارند تا بهعنوان بنگاههای مشکلدار شناخته شوند. یک ورشکستگی، یعنی ورشکستگی لیمنبرادرز، نمیتواند سبب به وجود آمدن زنجیرهای از اتفاقات مشابه شود یا همانطور که رئیس فدرال رزرو سنت لوییس گفته بود، سطح ریسک سیستماتیک بسیار پایین آمده و به صفر نزدیک شده است.
میشکین که آخرین جلسه حضورش در فدرالرزرو را سپری میکرد نیز نکته مهمی را به همکارانش گوشزد کرد. در حقیقت این درس میلتون فریدمن بود که میشکین بهدنبال آن بود که مطمئن شود همکارانش آن را فراموش نکردهاند. آن درس خطر تمرکز زیاد بر نرخهای فدرالرزرو بهعنوان بازتابدهنده وضعیت سیاستهای پولی بود. بهعبارت دیگر، منظور میشکین این بود که به صرف اینکه نرخهای هدف فدرالرزرو در سطح پایینی قرار دارند دلیل بر این نیست که سیاستهای این نهاد انبساطی است.
از سوی دیگرمیشکین بهدنبال آن بود تا به همکارانش گوشزد کند که طبق تجربه تاریخی رکود بزرگ، سقوط همهجانبه ممکن است مدت زمان زیادی بعد از شروع بحرانها رخ دهد.
این موضوعی بود که طرفداران اقدامات انقباضی در مورد آن اشتباه میکردند. لکر و رئیس فدرالرزرو کانزاس اصرار داشتند که نرخ ۲ درصدی فدرالرزرو به این معناست که سیاستهای پولی فدرالرزرو انبساطی است. اما شواهد چیز دیگری را نشان میدادند. نرخ وام بهرغم کاهش فدرالرزرو افزایش پیدا کرده بود، بنابراین شکاف بین آنها از ۲/ ۱ درصد در سال ۲۰۰۷ به ۶/ ۲ درصد در سال ۲۰۰۸ رسیده بود.
این طرز فکر پیامد عظیمی در سیاستگذاری دارد. اگر فدرالرزرو تشخیص میداد که بهرغم نرخهای پایین، هنوز عرضه پول منقبض است، تلاش برای اقدامات انبساطی را افزایش میداد. اما اگر فدرالرزرو فرض میکرد عرضه پول کافی است به دلیل اینکه نرخها پایین است، دلیلی برای انجام اقدامات انبساطی بیشتر نبود. این کار مانند ایستادن و تماشا کردن سقوط یک اقتصاد است، مانند کاری که فدرالرزرو در دهه ۳۰ و بانک مرکزی ژاپن در دهه ۹۰ انجام داده بود. میشکین در این باره به بقیه اعضا گفت: من بسیار به این موضوع امید دارم که این کمیته این اشتباه را مرتکب نشود به این دلیل که به شما هم گفتم شرایط برای من دلهرهآور است.
۱۶ سپتامبر، ۲۰۰۸: (۱۲۹ بار اشاره به تورم، ۲۶ بار اشاره به بیکاری و چهار بار اشاره ریسک/ بحران سیستماتیک در صورت جلسه نشست)
برنانکه در این نشست گفت: ما حرفهای زیادی برای گفتن با هم داریم. روز قبل از آن لمانبرادرز ورشکسته شده بود و بازارها بهدنبال فهم این موضوع بودند که معنای این انحلال چیست. پس از بررسی بیشتر آنها به این نتیجه رسیدند که این اتفاق پایان جهان است!
اینکه چرا بازارها به این نتیجه رسیدند ساده است. آنها انتظار داشتند لیمنبرادرز با کمک مالی از ورشکستگی نجات پیدا کند. اما زمانی که این اتفاق افتاد، طبیعتا هیچکس آماده آن نبود. در حقیقت وضعیت بسیار آشفته و مبهم بود، اما آنچه واضح بود این بود که شرکت بزرگ بیمهای A.I.G احتیاج به کمک مالی دارد. صندوقهای سرمایهگذاری پول نیز همانطور که روزنگرن هشدار داده بود در خطر قرار گرفته بودند.
اما فدرالرزرو به طرز غافلگیرکنندهای به وضعیت خوشبین بود. لکر به همان حادثه «مخربی» که پیشبینی کرده بود رسیده بود و بابت آن بسیار خوشحال بود. او در مورد وضعیت گفت آنچه که ما در قبال لیمنبرادرز انجام دادیم، از نظر من اقدام مناسبی بود. او استدلال میکرد که این کار در آینده به اعتبار فدرالرزرو کمک خواهد کرد. یکی دیگر از اعضا نیز این اقدام را حرکتی درست ارزیابی کرد و دلیل آن را دور کردن خطر اخلاقی از بازار عنوان کرد.
البته این اتفاقات به این معنا نبود که فدرالرزرو نگران اوضاع نبود. فدرالرزرو بیشتر نگران تورم بود!
طرفداران اقدامات انقباضی بهطور یک طرفهای بر روی تورم کل تمرکز کرده بودند که هنوز از اوج تابستانی خود پایین نیامده بود. علیرغم اینکه قیمت کالاها و انتظارات تورمی با سرعت زیادی کاهش یافته بود، رئیس فدرالرزرو کانزاس توماس هوئینگ، از فدرالرزرو خواست رسما اعلام کند که مشکلی درباره تورم وجود دارد. بولارد، از اعضای دیگر هیاتمدیره نیز در این اندیشه بود که مشکل تورم در حال بزرگ شدن است. پلاسر نیز که ابراز نگرانی کرده بود که همچنان نگران وضعیت تورم است که افزایش پیدا کند. درخواست تمامی آنها نیز این بود که نرخها در سطح ۲ درصد بدون تغییر باقی بماند. اما فقط طرفداران اقدامات انقباضی نبودند که میخواستند نرخها بدون تغییر باقی بمانند. تقریبا تمام افراد فدرالرزرو به غیر از روزنگرن، تقاضای عدم تغییر نرخها را داشتند. روزنگرن دقیقا نگران موضوعی بود که در آخر به وقوع پیوست. او نگران بود که بحرانهای مالی تاثیرات شدیدی بر بخش حقیقی اقتصاد بگذارند، اشخاص و شرکتها ریسکگریز شوند و به همین دلیل مایل به مصرف و سرمایهگذاری نباشند و هزینههای تامین مالی بیشتر شود و دسترسی به آن سختتر. او در مورد شرط حساب شده برای رها کردن لیمنبرادرز به سوی ورشکستگی نیز انتقاداتی داشت. در نتیجه روزنگرن درخواست کاهش فوری نرخ بهره را برای خنثیسازی بحران اعتباری داشت. اما کسی در این درخواست او را در فدرالرزرو همراهی نمیکرد.
حتی یک روز بعد از ورشکستگی لمانبرادرز، فدرالرزرو مطمئن نبود که آیا تورم ریسک بزرگتری برای اقتصاد است یا بحران مالی! اعضای هیاتمدیره درخواست داشتند تا به انتظار بنشینند و ببینند که دادهها در این مورد چه میگویند. اما اگر آنها به این نگاه میکردند که بازارها به آنها چه میگویند، مجبور نبودند به انتظار دادهها بنشینند. شاخص ۵ ساله TIPS به سرعت در حال نزول بود و در ۱۶ سپتامبر، نشان میداد که بازارها فقط انتظار ۲۳/ ۱ درصد تورم را دارند. رکود در بازار کالاها و افزایش بیکاری نیز نشان میداد که تقاضا به آرامی در حال ناپدید شدن است. اما فدرالرزرو این موضوع را از این زاویه نگاه نمیکرد. فدرالرزرو در این تصور بود که بازار مسکن به ثبات خواهد رسید، بحران مالی فروکش خواهد کرد و قیمت نفت نیز کاهش پیدا خواهد کرد، بنابراین GDP در سال ۲۰۰۹ مجددا افزایش خواهد یافت. تفکر برنانکه نیز این بود که نرخ بهره ۲ درصدی «مسیر سیاستی متناسب برای رسیدن به اهداف» فدرالرزرو است و کاهش نرخ بهره حرکتی پیش از موعد و نابهنگام است. برنانکه در این مورد گفت: «بهطور کلی من اعتقاد دارم نرخ کنونی صندوقهای ما مناسب است و واقعا دلیلی برای تغییر آنها نمیبینم. کاهش نرخ بهره قدمی بزرگ از سوی فدرالرزرو است که پیامی بسیار قوی درباره نظر ما به اقتصاد به بازارها مخابره خواهد کرد و همچنین در مورد اهداف فدرالرزرو در آینده. به همین دلیل فکر میکنم ما باید به این کاهش نرخ بهعنوان یک امر مجزا نگاه کنیم. ما قبل از اینکه دست به کاهش نرخ بهره بزنیم، باید در مورد آن بسیار مطمئن باشیم زیرا بهعنوان مثال من در مورد پیامدهای چنین اقدامی برای دلار و قیمت کالاها نگران هستم.»
بنابراین در حالی که اقتصاد در حال غرق شدن بود، فدرالرزرو شلنگهای آتشنشانی را برای فرونشاندن آتش آماده میکرد!
چه کارهایی باید انجام میشد؟ هیچ کدام از اتفاقاتی که افتاد اجتنابناپذیر نبود. فدرالرزرو میتوانست در آن تابستان قیمت نفت را نادیده بگیرد و به همه اعلام کند که قیمت نفت در سیاستهایش تاثیر ندارد. همچنین این نهاد میتوانست از ورشکستگی و انحلال کمپانی لیمنبرادرز جلوگیری کند. درست است که انجام این اقدامات آسان و پرطرفدار نبود اما غیرممکن هم نبود. اگر فقط به گفتههای روزنگرن در آن زمان نگاه شود، موضوع بسیار شفافتر خواهد شد. در ادامه به اقداماتی پرداخته خواهد شد، که فدرال رزرو در آن مقطع میتوانست انجام دهد تا از شدت رکود بزرگ بکاهد.
۱. شوک نفتی: با توجه به نمودارها، فدرالرزرو در انجام کارهای خود موفق بود. حداقل میتوان گفت در آن تابستان، نرخهای خود را مانند بانک مرکزی اروپا افزایش نداد. اما بدون مقایسه و در یک مقیاس مطلق، فدرالرزرو میتوانست بهتر عمل کند. این نهاد میتوانست همان کاری را در سال ۲۰۰۸ انجام دهد که در سال ۲۰۱۱ صورت داده بود؛ زمانی که یک شوک نفتی رخ داده بود، اعلام کرده بود افزایش تورم امری گذرا است و به جای آن فدرالرزرو در حال تمرکز بر انتظارات تورمی در افق بلند مدت است. البته، با اینکه ادبیات انبساطی در آن تابستان نمیتوانست جهان را از این بحران مصون کند، اما میتوانست سبب شود پول در بازار تا حدودی راحتتر عرضه و جابهجا شود و همچنین این امر به سیستم مالی فضای بیشتری برای افزایش سرمایه میداد؛ مانند اقداماتی مشابه که قبلا فدرالرزرو مانند آن را انجام داده بود.
۲. لمانبرادرز: یک جمله طلایی در بانکهای مرکزی وجود دارد: به هر قیمتی که باشد! فدرالرزرو به هر قیمتی که بود بر استرنز را حفظ کرد اما این کار را برای بانک لمانبرادرز انجام نداد. فدرالرزرو میتوانست لمانبرادرز را تبدیل به بانکی کند که مالک شرکتها است، همان کاری که نهایتا چند هفته بعد با گلدمن ساکس و مورگان اسنتلی انجام داد. یا حتی بانک مرکزی میتوانست به تامین مالی به این بانک کمک کند تا این بحران را پشت سر بگذارد. درست است که هیچ کدام از این تصمیمات، تصمیمات پرطرفدار و محبوبی نبود، اما اگر یک بانک مرکزی مستقل نتواند با اخذ تصمیمات غیرمتداول اقتصاد را نجات دهد، پس دیگر این نهاد چه نکته بارزی دارد؟ بعد از این اتفاق فدرالرزرو اعلام کرد که نمیتوانسته این کارها را انجام دهد و چارهای نداشته است. اما صورت جلسات و بیانیههای فدرالرزرو نشان میدهد که انتخابهایی وجود داشته است و اعضای هیاتمدیره نیز این موضوع را میدانستند. برخی از افراد حاضر در جلسه فکر میکردند هیچ اتفاق بدی رخ نخواهد داد و حتی آنها، به جز روزنگرن، بابت آن در ماه سپتامبر راضی و خشنود بودند تا زمانی که فهمیدند که یک خطای تاریخی در وسعت جهانی چیست.