از تفاوت‌های بحران اقتصادی فعلی با بحران قبلی می‌توان موارد ذیل را برشمرد:

- سرعت، شدت، فراگیری و همزمانی آن در تمام جهان.  

- برعکس بحران‌های قبلی ساخته دست بشر این بحران ناشی ازیک بیماری اپیدمیک احتمالا طبیعی است.

- برعکس اپیدمی‌های قبلی، شیوع کرونا از اقتصاد‌های بزرگ جهان آغاز شده است.

موارد فوق عمق و شدت بحران اقتصادی جهان را در کنار یک بحران سلامتی نشان می‌دهد که با بحران‌های قبلی قابل مقایسه نیست. در این میان شروع بحران ازچین یعنی دومین اقتصاد بزرگ جهان یا به عبارتی از کارگاه اقتصاد جهان به سبب وابستگی زیاد بسیاری از کشورها به اقتصاد این کشور از اهمیت زیادی برخوردار است. در تشریح وضعیت پیش آمده اکتفا به عوامل فوق و شیوع کرونا همه تصویر را نشان نمی‌دهد و کرونا به تنهایی نمی‌تواند عامل سقوط اقتصاد جهان باشد. این تفاوت‌ها به سوال اصلی پاسخ نمی‌دهد که چرا نظام بین‌الملل از آمادگی و بازدارندگی کافی برای مقابله با بحران برخوردار نبود و برای رفع سریع بحران به‌ویژه آثار اقتصادی آن شکست خورد؟ عامل یا عوامل زمینه‌ساز اصلی برای وقوع سریع بحران چیست؟ به‌طور قطع ابتلا، مرگ و ترس و وحشت ناشی از کرونا فقط یک تلنگر و یک بهانه برای سقوط بازارهای مالی بود. در این نوشته سعی می‌شود یه یکی از عوامل اصلی زمینه ساز بحران فعلی پرداخته شود.

اگر نظم اقتصادی و سیاسی جهان قبل از کرونا آمادگی مقابله را داشت و به اندازه کافی بازدارنده بود شاید اثرات آن از نظر اقتصادی و اجتماعی بسیار کمتر می‌شد.

نمی‌توان از این واقعیت چشم پوشید که بی‌نظمی ناشی از تصمیمات و سیاست‌های نادرست بین‌المللی در سال‌های اخیر زمینه‌ساز این سقوط بودند.

ناکارآمدی نظام بین‌الملل به‌دلیل تصمیمات و سیاست‌های غلط سال‌های گذشته بود که روی هم تلنبار شده بود و فقط منتظر کرونا بود که بهانه‌ای برای یک فروپاشی بزرگ ‌را فراهم کند!

شواهد نشان می‌دهد که همکاری‌های بین‌المللی در سال‌های اخیر به کمترین حد خود رسیده است. بهتر است بعضی از شواهد و اتفاقات را در سال‌های اخیر با هم‌ مرور کنیم:

- رابطه اقتصادی و سیاسی چین و آمریکا وارد تنش شد. آمریکا قدرت گرفتن اقتصادی چین را برنتافت و از روش‌های مغایر با اصول اقتصاد جهانی به جنگ اقتصادی با چین رفت. محدودیت‌هایی مانند وضع تعرفه‌های اقتصادی بر محصولات چین و برخورد با شرکت‌های چینی مثل هوآوی و... از این دست است.

- رابطه آمریکا و اروپا در سال‌های اخیر به مرحله بحرانی نزدیک شده بود و همکاری‌های اروپا و آمریکا نسبت به دوره‌های پیشین کاهش یافت، تا جایی که در یک نظرسنجی از مدیران شرکت‌های بزرگ و صاحب‌نظران بین‌المللی تنش بین آمریکا و اتحادیه اروپا یکی از چالش‌های اصلی سال ۲۰۲۰ عنوان شده بود.

- دیپلماسی در سال‌های اخیر در معادلات بین‌المللی کمرنگ و ضعیف شد و جای خود را به تک‌روی و اعمال قدرت داد. مصداق بارز کاهش این همکاری‌ها در سطح جهان توافق ایران با دیگر کشورهای جهان بود که پیشرفت بسیار خوبی در موفقیت دیپلماسی در دنیا به‌شمار می‌رفت، اما این توافق به‌دلیل عدم‌پایبندی طرف‌های خارجی اکنون درحال فروپاشی است.

- شاید انتخاب ترامپ‌ در سال ۲۰۱۶ آغاز یا تشدید‌کننده این بی‌نظمی جهانی باشد. انتخاب این فرد در وضعیت پیش آمده فعلی نقش زیادی دارد. بسیاری از توافقات بین‌المللی دیگر از سال ۲۰۱۶ از بین رفت. از توافق‌هایی که رئیس‌جمهور آمریکا از آنها خارج شد می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

* خروج از پیمان اقتصادی اقیانوس آرام

* خروج از توافق پاریس و رشته کردن پنبه طرفداران محیط‌زیست

* خروج از سازمان یونسکو یا سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد

* خروج از توافق نیویورک و نادیده گرفتن شرایط مهاجران

* خروج از شورای حقوق‌بشر سازمان ملل

* خروج از توافق برجام

همه اینها شواهدی از برگشت به عقب بود. فهرست بلند پیمان‌شکنی‌های ترامپ، آن‌قدر طولانی است که باعث شد تردیدهای بسیاری در مورد سیاست‌های او در میان سایر رهبران جهان شکل بگیرد. درسال‌های اخیر همکاری‌های بین‌المللی به‌جای تلاش برای توسعه این همکاری‌ها روزبه‌روز ضعیف‌تر شد. از دیگر رویداد‌های زمینه ساز می‌توان به این موارد اشاره کرد:

- تحریم یک‌جانبه اقتصاد‌های دنیا مثل ایران، کره‌شمالی، ونزوئلا و...

- کاهش نقش سازمان ملل در سال‌های اخیر برای حل مشکلات کشورها

- ایده کشیدن دیوار بین آمریکا و مکزیک!

- مهاجرستیزی و جلوگیری از ورود مهاجران به کشورهای توسعه‌یافته دنیا. مهاجرانی که به‌دلیل سیاست‌های غلط همین کشورهای توسعه‌یافته با دخالت در امور کشورهای ضعیف و راه انداختن خشونت و جنگ در این کشورها مثل سوریه، یمن، عراق و... با اهداف سیاسی زمینه‌ساز هجوم مردم این کشورها به جاهایی برای زندگی بهتر شد، یعنی سیاست‌های غلط دامنگیر خودشان شد.

- کشور انگلیس در اتحادیه اروپا دم از جدایی زد و با حمایت آمریکا در قالب سیاست برگزیت بالاخره بعد از کش و قوس‌های فراوان و صرف انرژی زیاد دولتمردان و تعویض چند نخست‌وزیر در انگلیس به‌رغم‌ موافقت مردم کشورش بعد از سال‌ها از ۲۶ کشور اتحادیه اروپا جدا شد.

- بی‌تفاوتی کشورهای اروپایی و آسیایی به‌ویژه قدرت‌های بزرگ نسبت به تصمیمات و سیاست‌های ترامپ و همراهی با سیاست‌های یک‌جانبه او مزید بر علت است.

همه اینها شواهدی از انزوای بین‌المللی، رقابت‌های مخرب سیاسی و اقتصادی، سیاست‌های یک‌جانبه و... به‌جای اتحاد و همکاری‌های سازنده برای تداوم توسعه در جهان بود.

در این میان افکار عمومی مردم جهان نظاره گر این اتفاقات و رفتار دولت‌ها بود و در قالب گروه‌های معترض مختلف بارها با سیاست‌های غلط دولت‌هایشان در همه جای دنیا مخالفت کرده بودند اما مثل همیشه سرکوب شدند.

این رویدادهای ادامه‌دار دست به دست هم داد تا اینکه بی‌اعتمادی به نظام بین‌الملل و کارکردهای آن به اوج خود رسید! بنابراین ناکارآمدی نظام‌های سیاسی در دنیا یا به عبارتی انتخاب سیاستمداران نالایق توسط مردم دنیا از دلایل اصلی وضعیت پیش آمده و سقوط بازارهای مالی جهان بعد از تلنگر ویروس کرونا است.

می‌توان گفت در صورت وجود فضای همکاری و اعتماد بین‌المللی بسیار بعید بود که کرونا تا این حد بر اقتصاد اثر بگذارد. متاسفانه در روزهای بحران نیز عدم همکاری کشورها شرایط را پیچیده‌تر کرده است. مقصر جلوه دادن همدیگر برای اشاعه ویروس کرونا، قطع یک‌جانبه و بدون هماهنگی ارتباطات زمینی و هوایی و... به‌جای هماهنگی و همکاری وطراحی تدابیر و ابزارهای مختلف برای بازسازی اعتماد و تعامل بر وحشت مردم دنیا می‌افزایند و به سقوط بیشتر بازارها کمک می‌کنند.

متخصصان سلامت می‌گویند کرونا بیشترین تلفات و آسیب را به افراد ضعیف از نظر سیستم ‌ایمنی و دارای بیماری‌های زمینه‌ای می‌زند. این آسیب در سطوح دیگر هم‌ اعتبار دارد. سوال این است: اگر سیستم ایمنی جهان ضعیف باشد و نظام بین‌الملل از بیماری‌های زمینه‌ای فراوانی که شرح بخشی ازآن مطرح شد، رنج ببرد آسیب تا چه حد خواهد بود؟ یک فرد ممکن است بعد از چند روز با مداخلاتی بهبود یابد و زنده بماند. اما سوال دیگر این است که چقدر طول می‌کشد اقتصاد دنیا بهبود یابد؟ موسسات مختلفی مانند موسسه مکنزی با تحلیل آثار اقتصادی کرونا پیش‌بینی کرده در ۳ ماه دوم سال ۲۰۲۰ وضعیت کم‌کم به سمت بهبود حرکت کند. اما به‌نظر می‌رسد این پیش‌بینی بسیار خوش‌بینانه بوده و ممکن است این بحران برای مدت‌های طولانی‌تری دامنگیر اقتصاد جهانی باشد.

در روزهایی از تاریخ که یک ویروس یا هر تهدید مشابهی می‌تواند به سرعت بر سرنوشت تمام انسان‌ها اثر بگذارد، احیای روابط بیمار جهان نیاز به حاکمان، مدیران و سیاست‌گذارانی دارد که به پیامدهای مثبت و منفی سیاست‌های خویش بر سرنوشت مردم کشورهایشان آگاه باشند. رهبرانی با مهارت‌های جدید که این بار با تفکر سیستمی و نگاهی راهبردی و دوراندیشانه به اداره جامعه خویش بپردازند و منافع تمام ساکنان زمین را در راستای منافع ملت‌های خویش بدانند و در همکاری و هماهنگی بیشتری با نظام بین‌الملل حرکت کنند. امیدوارم پایان این بحران آغازی باشد برای یک نظم نوین‌ بین‌المللی، آغازی برای سیاست‌ها و روابط سالم‌تر و آغازی برای برگشتن اعتماد به دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، اعتماد به همدیگر، اعتماد به دولت‌ها و اعتماد به بازارها.