برجام و رفتار بهینه سرمایهگذاری در ایران
اگر متناظرسازی کنیم اکنون سرمایهگذاران داخلی و خارجی قصد سرمایهگذاری در ایران را دارند و اکنون با مساله حفظ برجام یا فروپاشی آن روبهرو هستند که برایشان در حکم هزینه تحمیلی به بنگاه از محیط پیرامونی فعالیت اقتصادی است. با این شرایط سرمایهگذار چه رفتاری باید داشته باشد که بهترین عملکرد را داشته و از ضرر و زیان ناشی از فروپاشی برجام خودداری کرده و یا از سود حاصل از حفظ برجام برخوردار شود. این مدل ابتدا مطرح میکند که سود هر بنگاه بدون در نظر گرفتن هزینهها، نسبتی با حجم سرمایهگذاری بنگاه دارد لذا با افزایش بنگاههای سرمایهگذار در اقتصاد یا افزایش حجم سرمایهگذاری یک بنگاه سود حاصله بیشتر شده و ارزش افزوده ایجاد شده در اقتصاد نیز نمایان میشود.
حال بنگاهها اگر بخواهند از فواید حاصل از برجام بهره برده و در اقتصاد ایران سرمایهگذاری کنند، علاوه بر قاعده سوددهی بالا با هزینهای هم مواجه هستند و آن احتمال از بین رفتن برجام است. هر بنگاهی هدفش حداکثرسازی سود و حداقلسازی هزینههاست و بنگاه تا جایی سرمایهگذاری را ادامه میدهد که هزینه تازهترین واحد سرمایهگذاری برابر با ارزش حاصل از تازهترین واحد سرمایهگذاری شود. اکنون بنگاههای اقتصادی در شرایطی قرار میگیرند که در سایه حفظ برجام سودشان و در صورت حذف برجام هزینههایشان حداکثر میشود. راه حل چیست؟ اکنون هزینههای بنگاهها به خاطر قرار گرفتن در شرایط عدم اطمینان از شرایط پیشرو در فضای مبهمی قرار گرفته است. راه حل بهینه رفتار بنگاه حفظ شرایطی خواهد بود که در بین دو تصمیم به نحوی قرار گیرد که به محض نهایی شدن تصمیم حفظ یا حذف برجام بتواند به سمت گزینه مطلوب حرکت کند. گزینه مطلوب اینجا مفهوم آن را دارد که بنگاه بعد از اعلام تصمیم از حالت سردرگمی خارج شده و میداند که چه باید بکند. به عبارتی با اطلاعات کافی میتواند هزینههای سرمایهگذاری و ارزش و سود حاصله از آن را محاسبه و با تحلیل هزینه و فایده تصمیم بگیرد که چه اقدامی بهترین حالت برای او خواهد بود.
اینجا بنگاه علاوه بر تحلیل هزینه و فایده مرتبط با سرمایهگذاری در اقتصاد ایران، به مقایسه آن با سرمایهگذاری در اقتصاد سایر کشورها نیز میپردازد. اگر شرایط قبل از اعلام تصمیم در مورد برجام را در نظر بگیریم، باید بر دو واژه ریسک و عدم اطمینان تاکید شود. در شرایط قبل از اعلام تصمیم، در فضای عدم اطمینان قرار داریم. مفهوم آن اینست که نمیدانیم چه اتفاقی خواهد افتاد و هر چند احتمال وقوع هر حادثه ۵۰ درصد است ولی عواقب ناشی از آن قابل محاسبه نیست چون تصمیمهای فیالبداهه فضای مبهمی را ایجاد کرده که غیرقابل پیشبینی است. تفاوت ریسک با مفهوم عدم اطمینان در قابل پیشبینی بودن یک واقعه است. هر بنگاه نیز بر اساس قدرت ریسک خود میتواند احتمالهای پیشبینی شده را پذیرفته و وارد شرایط جدید شود.با توجه به شرایط عدم اطمینان حاصل از رفتار آمریکا، بنگاهها در مواجهه با اقتصاد ایران باید رفتار بهینه خود را داشته باشند. بنگاه در ظاهر دو انتخاب دارد؛ برای برخی بنگاهها دو انتخاب سرمایهگذاری و عدم سرمایهگذاری و برای برخی دیگر سرمایهگذاری بیشتر و یا سرمایهگذاری کمتر مطرح است. این مدل پیشنهاد میدهد بهینهترین رفتار قبل از اعلام تصمیم نهایی (ایران و سه کشور اروپایی) ایستادن در وضعیتی است که بنگاه در شرایط مشابهی بین تصمیم به سرمایهگذاری و عدم تصمیم به سرمایهگذاری قرار گیرد؛ یعنی تا لحظه اعلام تصمیم نهایی در مورد برجام نه بشود گفت که آن بنگاه تصمیم به حضور در اقتصاد ایران دارد و نه بتوان گفت که تصمیم به عدم حضور دارد. به عبارتی اگر تصمیم بر حفظ برجام اعلام شود، بر آن بنگاه نباید تا آن لحظه برچسب عدم حضور در ایران خورده باشد و یا برعکس. نمونههای رفتاری بنگاههای بزرگی چون ایرباس و پژو نمایانگر چنین الگویی است که دقیقا تصمیم نهایی خود را برای حضور در اقتصاد ایران اعلام نکرده و منوط به تصمیم دولتشان و تعامل بین اروپا و ایران کردهاند.به عبارتی بر اساس فضای عدم اطمینان، بنگاه هزینههای محاسباتی خود را بین هزینه صفر و هزینه کامل سرمایهگذاری قرار داده و تصمیم خود را معلق میکند و تا زمانی که تصمیم نهایی اعلام نشود، در همین خط بینابینی حرکت میکند. حال هرچه مذاکرات اروپا و ایران بر فضای عدم اطمینانی بر اقتصاد ایران سایه اندازد رفتار نهایی بنگاهها روی مسیر بینابین و عدم سرمایهگذاری با در نظر گرفتن هزینهای میانی خواهد بود. این فضا برای بنگاه در کوتاهمدت قابلتحمل خواهد بود ولی در میانمدت و بلندمدت و مقایسه شرایط و سایر فرصتهای سرمایهگذاری قابل تحمل نخواهد بود. حتی اگر بعد از میانمدت نیز حفظ برجام اعلام شود، بنگاهها به علت محدودیت در تخصیص منابع خود و اینکه در شرایط مقایسهای منابع خود را جای دیگری سرمایهگذاری کردهاند، امکان سرمایهگذاری در اقتصاد ایران کاهش پیدا خواهد کرد. حال که برجام از سایه تصمیم توام با نااطمینانی آمریکا خارج شده، اقتصاد ایران با شرایطی دیگر مواجه است؛ نخست اینکه اعلام عدم واکنش سریع ایران و منوط کردن به مذاکرات با اروپا و پنج کشور دیگر، در کنار تعمیق محکومیت رفتار نامتعادل آمریکا از سوی بسیاری از کشورهای جهان، بهانهای برای خنثیسازی رفتار اشتباه آمریکا با رفتار اشتباه ایران ایجاد نکرد. عدم واکنش سریع ایران فرصت گرفتن امتیازهای جایگزین برای ایران را ایجاد کرد و به هدف اصلی خود که امکان ایجاد اتحاد بین کشورهای دنیا با آمریکا را از بین برد.
ارزش این رفتار ایران زمانی مشخص میشود که به مبانی اقتصادی تحریم که از آن با عنوان تبعیض موثر(effective discrimination) یاد میشود، رجوع کنیم. پیشتر در اینباره در شماره ۳۵۲۱ روزنامه «دنیای اقتصاد» به تاریخ ۱۱ تیر ۱۳۹۴ چند روز قبل از اعلام امضای توافق برجام پرداخته شده است. در این مقاله اشاره شده است برای اینکه تحریم یا تبعیض موثر شود باید امکان جایگزین کردن تحریمکننده توسط تحریمشونده از بین رود، بنابراین تحریمهای آمریکا زمانی علیه ایران موثر شد که تحریمهای شورایامنیت سازمان ملل در کنار تحریمهای آمریکا قرار گرفت و به عبارتی اجماع جهانی برای اعمال تحریم یا تبعیض موثر علیه ایران ایجاد شد. حال رفتار مناسب ایران در ابتدا اجماع جهانی با آمریکا در اعمال تحریم را از بین برد لذا نخستین نکته در اعمال تبعیض موثر از لحاظ مبانی اقتصاد نقض شد.حال نکته بعدی در اعمال تبعیض موثر آنست که اگر تحریمی توسط کشوری با اقتصاد بزرگتر و ارتباطات جهانی گستردهتر بر کشوری با اقتصاد کوچکتر و با ارتباطات جهانی کمتر اعمال شد، کشور تحریمشونده اگر در این شرایط بخواهد مقابله به مثل کند ضرر حاصله برای او بیشتر از حالتی خواهد بود که مقابله بهمثل نمیکند و حتی مجموع ضرر حاصله به کشور تحریمشونده بیشتر از مجموع ضرر کشور تحریمکننده خواهد بود. حال رفتار بهینه دوم ایران این میتواند باشد که بدون مقابله بهمثل کردن با آمریکا بتواند در مذاکرات بهرغم اینکه امتیازات جایگزین بیشتری به خاطر دست بالا داشتن در مذاکرات بگیرد، میتواند اثرات تحریم آمریکا را نیز خنثی کرده و به عبارتی بهجای مقابله بهمثل، تصمیم آمریکا و تحریمهای آن کشور را بیارزش کند.
ارسال نظر