تجارت بینالملل رنگ باخته است. جنگ در دریای سرخ موجب شده است همه چیزهایی که در گزارشهای آیندهپژوهانه ۲۰۲۴ برای بحث ریسکهای زنجیره تامین آمده بود، بهیکباره محقق شود. حالا جهان مانده و قیمت بالاتر نفت، کامودیتیها و مواد خام؛ روندی که ظاهرا قرار نیست بهسادگی نزولی شود و جای خود را به ثبات دهد. مرور آنچه در سال ۲۰۲۳ در بسیاری از محافل فکری مورد بحث بود نشان میدهد که ترس اندیشمندان از چالشهای ژئوپلیتیک بیدلیل نبوده است. ظاهرا این متغیر، قویتر از هر زمان دیگری در کار است تا پیش از تغییرات اقلیمی یا جنگهای تجاری، دمار از روزگار اقتصاد درآورد. پرونده امروز «باشگاه اقتصاددانان» به بهانه جنگ در دریای سرخ میانائتلافی به رهبری آمریکا با حوثیها و نیروهای یمنی به بررسی اثرات این تنش بر تولید و تجارت در جهان پرداخته است.
:
یک بازی در منطقه در دو جبهه دنبال میشود؛ در یکطرف جبهه مقاومت شامل غزه، حزبالله لبنان، حوثیهای یمن و جمهوری اسلامی ایران و در طرف دیگر آمریکا. با توجه به متفاوت بودن تابع مطلوبیتشان، آمریکا و اسرائیل در یک جبهه قرار نمیگیرند. اسرائیل تصمیم گرفته است غزه را به طور کامل از بین ببرد، در حالی که آمریکا نه میخواهد اسرائیل نابود شود و نه تمایلی دارد منطقه به آتش کشیده شود. آمریکا دوست دارد نشان دهد که جنگ، گسترده نخواهد شد. مثلا در جنگ اسرائیل و غزه به طور مستقیم ورود نمیکند، اما اگر حوثیها سعی کنند رفتارهای تند نشان دهند ناگهان حوثیها را به طور کامل از بین میبرد.
کاظم بیابانی خامنه/ دانشآموخته دکترای علوم اقتصادی دانشگاه تربیتمدرس و کارشناس ریسک شبکه بانکی
در سهدهه اخیر گسترش جهانی شدن و پراکندگی بینالمللی تولید بهواسطه جهشهای فناورانه در صنعت حملونقل و ICT، به شکلگیری سازمان نوین تولید و تجارت جهانی به نام زنجیرههای جهانی ارزش (GVCs) منجر شد. گسترش GVCs، در کنار کمک به افزایش بهرهوری، درآمد سرانه و رفاه کشورها، عاملی برای همگرایی، گسترش برونسپاری فرامنطقهای تولید و البته وابستگی متقابل میان اقتصادهای بزرگ و کوچک بوده است. در همین حال، با وجود تمام منافعی که مشارکت در GVCs برای کشورها به ارمغان آورده، ناگزیر آسیبپذیری آنها نسبت به اقدامات و تصمیمات یکدیگر نیز افزایش یافته و کشورها در معرض ریسکهای ناشی از GVCs قرار گرفتهاند؛ ریسکهایی که بعضا راهکارهای مدیریت موثر آن هنوز شناخته نشدهاند یا اساسا فاقد پاسخ مناسب هستند.
تنگه بابالمندب، گلوگاه باریکی که دریای سرخ را به اقیانوس هند متصل میکند، در سالهای اخیر به جبهه جدیدی برای شطرنج پیچیده خاورمیانه تبدیل شده است. حوثیها، گروه شبهنظامی شیعه که کنترل بخشهای زیادی از غرب یمن را در اختیار دارند، با حمله به کشتیهای تجاری در این تنگه، تلاش میکنند فشار بر اسرائیل را افزایش دهند، اما فراتر از آن میکوشند در بازی بزرگی نقش ایفا کنند که از سال ۲۰۱۴ تاکنون برای ورود به آن آماده میشوند. در این بازی بزرگ، نقش حوثیها چیست و تا چه اندازه این نقش را ایفا خواهند کرد؟ پاسخ به این پرسش نیازمند دقت بالایی در معادلاتی است که آنها در حال برهم زدن آن هستند.
شاید در خاورمیانه این پرسش که «آیا جنگ میشود یا خیر» از اینکه «ساعت چند است؟» پرتکرارتر و البته مهمتر باشد. اما حالا با احتمال گسترش تنش دریای سرخ، این پرسش برای بخشهای دیگر جهان هم برجستهتر شده است. برای پاسخ به این پرسش میتوان از چارچوبهای نظری مختلفی استفاده کرد که الزاما به پاسخ مشابهی نخواهیم رسید. در این نوشتار کوتاه با تعهد به نظریات رئالیستی و نگاهی تاریخی و برقراری رابطه طولی بین سطح کلان و خرد در پی پاسخ به این پرسش برمیآییم.