توسعه به مثابه تحول نرمافزاری
پیش از بررسی ارتباط بین نهادها و رشد اقتصادی بیان تعریفی از هر یک ضروری به نظر میرسد:
نهاد: طبق دیدگاه وبلن، نهادها آندسته از عادات تثبیت شده فکری هستند که در بین عموم انسانها مشترک هستند؛ در واقع نهادها محصول عادات هستند. در تعریف دیگر، نهادها به شیوه رایج و مستمر در تفکر اطلاق میشود، شیوهای که در عادات یک گروه یا سنن یک ملت تثبیت شده است (همیلتون). نورث نیز معتقد است که نهادها قواعد بازیاند. نهادها الگوهای تعاملیاند که بر روابط افراد حاکم بوده و آنها را مقید میسازد.
نهاد: طبق دیدگاه وبلن، نهادها آندسته از عادات تثبیت شده فکری هستند که در بین عموم انسانها مشترک هستند؛ در واقع نهادها محصول عادات هستند. در تعریف دیگر، نهادها به شیوه رایج و مستمر در تفکر اطلاق میشود، شیوهای که در عادات یک گروه یا سنن یک ملت تثبیت شده است (همیلتون). نورث نیز معتقد است که نهادها قواعد بازیاند. نهادها الگوهای تعاملیاند که بر روابط افراد حاکم بوده و آنها را مقید میسازد.
پیش از بررسی ارتباط بین نهادها و رشد اقتصادی بیان تعریفی از هر یک ضروری به نظر میرسد:
نهاد: طبق دیدگاه وبلن، نهادها آندسته از عادات تثبیت شده فکری هستند که در بین عموم انسانها مشترک هستند؛ در واقع نهادها محصول عادات هستند. در تعریف دیگر، نهادها به شیوه رایج و مستمر در تفکر اطلاق میشود، شیوهای که در عادات یک گروه یا سنن یک ملت تثبیت شده است (همیلتون). نورث نیز معتقد است که نهادها قواعد بازیاند. نهادها الگوهای تعاملیاند که بر روابط افراد حاکم بوده و آنها را مقید میسازد. با این وصف، تعریف دقیق نهادها دشوار است چون قواعدی که به کار میرود شامل قوانین مکتوب، میثاقهای اجتماعی رسمی، هنجارهای غیررسمی رفتاری و باورهای مشترک درباره جهان است.
رشد اقتصادی: معمولا افزایش مستمر درآمد سرانه را رشد اقتصادی میگویند.
مفهوم توسعه: مفهوم توسعه اما نیاز به بسط بیشتری دارد. تعریف توسعه آنقدر پیچیده و متنوع است که به قول میِر «شاید سادهتر آن باشد که بگوییم توسعه چه چیزی نیست». توسعه در تفاوتی عمیق با مفهوم رشد، صرفا محدود به تغییر متغیرهای اقتصادی نبوده بلکه مستلزم تحولات عمیق و اساسی در همه ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه است.
برخی متفکران علوم اجتماعی (از جمله گولت، لیتل، لوئیس) معتقدند که توسعه فرآیندی است که طی آن دامنه انتخاب انسان افزایش مییابد.گولت سه جزء یا سه ارزش محوری را بهعنوان معیارفرآیند توسعه بیان کرده است. این سه ارزش محوری عبارتند از:
1- برخورداری مالی به گونهای که توان برآورده کردن نیازهای اساسی لازم برای بقا را داشته باشد.
۲- برخورداری از اعتماد به نفس، به گونهای که در مواجهه با جوامع دیگر احساس حقارت و خود کم بینی نکند،
3- برخورداری از آزادی (از طبیعت، از جهل و سنتهای متحجرانه، از انسانها و جوامع دیگر).
اولین ارزش، تامین نیازهای اساسی و معیشتی تمام افراد جامعه است. در واقع، جامعه وقتی توسعه یافته است که تامین نیازهای لازم برای بقا، دیگر دغدغه هیچ یک از افراد جامعه نباشد.دومین ارزش محوری در تعریف توسعه، برخورداری افراد جامعه از اعتماد به نفس در میان افراد جامعه است. همه مردم و جوامع به دنبال نشان دادن عزت نفس و اعتماد به نفس هستند. توسعه یعنی اینکه افراد جامعه هیچ نوع احساس حقارتی در مقابل جوامع دیگر نداشته باشند. بخش قابل توجهی از این هدف وقتی حاصل میشود که جامعه قادر به تامین بخش هر چه بیشتری از نیازهای مادی و معنوی خود باشد. شاید مهمترین ارزش محوری در تعریف ارائه شده برای توسعه آزادی باشد. آزادی در این تعریف به معنی «احساس رهایی از شرایط از خود بیگانهکننده زندگی مادی و بندگی طبیعت، از جهل، از انسانهای دیگر، از نهادها و اعتقادات متحجرانه است». آزادی شامل دامنه وسیعی از انتخابها برای جوامع و اعضای آنها به همراه حداقل شدن موانع خارجی برای نیل به اهدافی که به توسعه معروفاند میشود (تودارو).» همانگونه که ملاحظه میشود آزادی در اینجا هر آن چیزی است که مانع از استفاده انسانها از استعدادهایشان برای نیل به حداکثر برخورداری در جهت رفع نیازهای مادی و معنوی است.
آمارتیا سن توسعهدان برجسته و برنده جایزه نوبل سال 1998 اقتصاد نیز بر آزادی بهعنوان شاخصه اصلی فرآیند توسعه تاکید کرده است. از نظر سن «توسعه فرآیندی است که موجب گسترش آزادیهایی خواهد شد که مردم از آن نفع میبرند. توسعه باید منجر به محو عواملی شود که آزادی انسانها را محدود میکند. این عوامل عبارتند از: فقر و ستمگری، نبود فرصتهای اقتصادی و محرومیتهای اجتماعی نهادینه شده، غفلت از بودجههای عمومی و انتقادناپذیری و یکهتازی دولتهای سرکوبگر». در واقع تعریف آمارتیا سن از توسعه چکیده 50 سال تحول و تکامل مفهوم توسعه است که همه مفاهیم پیشین را در خود جای داده است.
با این وصف، شاید بتوان گفت که هوزلیتز راهگشاترین تعریف از توسعه برای جامعه امروز ایران را بیان کرده باشد. هوزلیتز میگوید: «توسعه اقتصادی به فرآیندی گفته میشود که اگر قرار است در جامعه ریشهدار شود باید به طور گسترده و عمیق نفوذ کرده و بنابراین بر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی آن تاثیرگذار باشد. به عبارت دیگر، توسعه اقتصادی نه تنها شامل تغییر در تکنیکهای تولید بلکه شامل تغییر جهتگیری در هنجارها و ارزشهای اجتماعی نیز میشود». پاول استرتین نیز معتقد بود که «توسعه هم بهعنوان یک هدف و هم بهعنوان یک فرآیند شامل تحول اساسی هم در دیدگاه نسبت به زندگی و کار و هم در نهادهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است».
در مجموع از مطالب فوق میتوان نتیجه گرفت که نقطه شروع رشد و پیشرفت اقتصادی در همه جوامع (به خصوص جوامع عقبمانده یا در حال توسعه امروز) تحول در نوع نگاه به دنیا و زندگی مادی، به انسان و به جایگاه انسان در این دنیا است. بنابراین تلاش برای رفع عقبماندگی پیش از آنکه فعالیتی اقتصادی باشد، تلاشی است در ایجاد تحول در بینش، اعتقادات و ارزشهای افراد. به عبارت دیگر، توسعه یعنی اصلاح نگاه به دنیا (ی مادی)، به انسان (بهعنوان انسان و بدون توجه به ویژگیهای غیرذاتی و عَرَضیاش) و به جایگاه انسان در این دنیا، به محیط زیست، به توانایی انسان در رشد تا بی نهایت، به جایگاه فکر و اندیشه و عقل و بنابراین به خردمندان و اندیشمندان و نخبگان جامعه بهعنوان تنها ثروت واقعی و منحصر به فرد.
همانگونه که ملاحظه میشود، برای نیل به رشد و رفاهی مستمر و بادوام، پیش و بیش از هر اقدامی نگرشهای فلسفی افراد و جامعه باید اصلاح شوند. نگرشهایی که در آن انسان (که بر اساس آموزههای دینی اشرف مخلوقات است) هدف توسعه است و بنابراین اولویت اول و آخر را دارد. دنیای مادی و حیات این جهانی بهعنوان محل زیست انسان اهمیت اساسی دارد، بنابراین ارتقای زندگی دنیوی (رفاه اقتصادی- اجتماعی) شرط لازم برای نیل به اهداف معنوی او تلقی میشود. در نهایت، حفظ و نگهداری محیط زیست بهعنوان محل زندگی و رشد و پرورش انسان از اهمیت بالایی در نگرش توسعهای برخوردار است. در یک جمله میتوان گفت: «توسعه فرآیندی است که طی آن انسان توسعه نیافته (انسان با بینش غیرتوسعهای یا ضد توسعهای) به انسان توسعه یافته (انسانی با بینش توسعهیافته) ارتقا مییابد.
در واقع رشد و رفاه اقتصادی یکی از محصولات نگرش و فعالیتهای انسان توسعهیافته است. اما ویژگیهای انسان توسعهیافته چیست؟ میتوان گفت که انسان توسعهیافته انسانی است که برای حیات مادی اهمیت قائل است، به انسان به دلیل انسان بودنش احترام میگذارد، به توانایی رشد او تا بینهایت اعتقاد دارد، منبع این رشد را عقل میداند و بنابراین تنها سرمایه و ثروت بشر را عقل او میداند، سرمایههایی غیر از عقل (منابع طبیعی مثل نفت، طلا و ...) را بالقوه میداند و صرفا با بهرهگیری از عقل انسان به فعل در میآیند، به کمیابی منابع اعتقاد دارد بنابراین در حفظ و نگهداری محیط زیست خود و جلوگیری از اتلاف منابع با جدیت تلاش میکند، براین اساس افزایش بهرهوری به شاخص مهمی در تفکر توسعه تبدیل میشود.
با این نگاه به توسعه، میتوان نتیجه گرفت که توسعه فرآیندی نرمافزاری است که طی آن انسان توسعهنیافته به انسان توسعه یافته تبدیل میشود. انسان توسعهیافته آنگاه موجد تحولاتی مثبت در همه ابعاد و محورهای جامعه خواهد شد. افزایش تولید ملی و رشد اقتصادی و بنابراین رفاه جامعه یکی از محصولات فعالیتهای انسانهای توسعهیافته است. انسان توسعهیافته برای نیل به اهداف عالی خود در همه ابعاد به ایجاد ساز و کارهای لازم خواهد پرداخت. نهادها نیز از ابزارهای مهمی هستند که انسان توسعه یافته در جهت نیل به پیشرفتهای اقتصادی اجتماعی خود ایجاد میکند. به عبارت دیگر، انسان توسعه یافته در طول زمان به خلق نهادها و سازمانهایی میپردازد که او را در نیل به اهداف جامعهای توسعهیافته کمک میکند.
تحت مدیریت نگرش توسعهای، قوانین و مقررات، ساختارهای اداری و اجرایی و بوروکراسی، ساختار مدیریتی، سازمانهای دولتی و غیردولتی و در مجموع همه ارکان نظام اداری، اجرایی، قضایی و تقنینی شکلی توسعهای به خود میگیرند به طوری که مجموعه جامعه را به سمت اهداف تعیین شده با کمترین هزینه هدایت میکنند. با این وصف، رابطه بین نهادها و جریان توسعه دو طرفه است، انسان توسعهیافته نهادهای توسعه یافته خلق میکند و نهادهای توسعه یافته بستر لازم برای بازتولید و پرورش انسانهای توسعهیافته فراهم میکنند. وقتی جامعهای در چنین فضایی قرار گرفت، با شتابی بیشتر در جهت نیل به اهداف عالی خود حرکت خواهد کرد.
نهاد: طبق دیدگاه وبلن، نهادها آندسته از عادات تثبیت شده فکری هستند که در بین عموم انسانها مشترک هستند؛ در واقع نهادها محصول عادات هستند. در تعریف دیگر، نهادها به شیوه رایج و مستمر در تفکر اطلاق میشود، شیوهای که در عادات یک گروه یا سنن یک ملت تثبیت شده است (همیلتون). نورث نیز معتقد است که نهادها قواعد بازیاند. نهادها الگوهای تعاملیاند که بر روابط افراد حاکم بوده و آنها را مقید میسازد. با این وصف، تعریف دقیق نهادها دشوار است چون قواعدی که به کار میرود شامل قوانین مکتوب، میثاقهای اجتماعی رسمی، هنجارهای غیررسمی رفتاری و باورهای مشترک درباره جهان است.
رشد اقتصادی: معمولا افزایش مستمر درآمد سرانه را رشد اقتصادی میگویند.
مفهوم توسعه: مفهوم توسعه اما نیاز به بسط بیشتری دارد. تعریف توسعه آنقدر پیچیده و متنوع است که به قول میِر «شاید سادهتر آن باشد که بگوییم توسعه چه چیزی نیست». توسعه در تفاوتی عمیق با مفهوم رشد، صرفا محدود به تغییر متغیرهای اقتصادی نبوده بلکه مستلزم تحولات عمیق و اساسی در همه ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه است.
برخی متفکران علوم اجتماعی (از جمله گولت، لیتل، لوئیس) معتقدند که توسعه فرآیندی است که طی آن دامنه انتخاب انسان افزایش مییابد.گولت سه جزء یا سه ارزش محوری را بهعنوان معیارفرآیند توسعه بیان کرده است. این سه ارزش محوری عبارتند از:
1- برخورداری مالی به گونهای که توان برآورده کردن نیازهای اساسی لازم برای بقا را داشته باشد.
۲- برخورداری از اعتماد به نفس، به گونهای که در مواجهه با جوامع دیگر احساس حقارت و خود کم بینی نکند،
3- برخورداری از آزادی (از طبیعت، از جهل و سنتهای متحجرانه، از انسانها و جوامع دیگر).
اولین ارزش، تامین نیازهای اساسی و معیشتی تمام افراد جامعه است. در واقع، جامعه وقتی توسعه یافته است که تامین نیازهای لازم برای بقا، دیگر دغدغه هیچ یک از افراد جامعه نباشد.دومین ارزش محوری در تعریف توسعه، برخورداری افراد جامعه از اعتماد به نفس در میان افراد جامعه است. همه مردم و جوامع به دنبال نشان دادن عزت نفس و اعتماد به نفس هستند. توسعه یعنی اینکه افراد جامعه هیچ نوع احساس حقارتی در مقابل جوامع دیگر نداشته باشند. بخش قابل توجهی از این هدف وقتی حاصل میشود که جامعه قادر به تامین بخش هر چه بیشتری از نیازهای مادی و معنوی خود باشد. شاید مهمترین ارزش محوری در تعریف ارائه شده برای توسعه آزادی باشد. آزادی در این تعریف به معنی «احساس رهایی از شرایط از خود بیگانهکننده زندگی مادی و بندگی طبیعت، از جهل، از انسانهای دیگر، از نهادها و اعتقادات متحجرانه است». آزادی شامل دامنه وسیعی از انتخابها برای جوامع و اعضای آنها به همراه حداقل شدن موانع خارجی برای نیل به اهدافی که به توسعه معروفاند میشود (تودارو).» همانگونه که ملاحظه میشود آزادی در اینجا هر آن چیزی است که مانع از استفاده انسانها از استعدادهایشان برای نیل به حداکثر برخورداری در جهت رفع نیازهای مادی و معنوی است.
آمارتیا سن توسعهدان برجسته و برنده جایزه نوبل سال 1998 اقتصاد نیز بر آزادی بهعنوان شاخصه اصلی فرآیند توسعه تاکید کرده است. از نظر سن «توسعه فرآیندی است که موجب گسترش آزادیهایی خواهد شد که مردم از آن نفع میبرند. توسعه باید منجر به محو عواملی شود که آزادی انسانها را محدود میکند. این عوامل عبارتند از: فقر و ستمگری، نبود فرصتهای اقتصادی و محرومیتهای اجتماعی نهادینه شده، غفلت از بودجههای عمومی و انتقادناپذیری و یکهتازی دولتهای سرکوبگر». در واقع تعریف آمارتیا سن از توسعه چکیده 50 سال تحول و تکامل مفهوم توسعه است که همه مفاهیم پیشین را در خود جای داده است.
با این وصف، شاید بتوان گفت که هوزلیتز راهگشاترین تعریف از توسعه برای جامعه امروز ایران را بیان کرده باشد. هوزلیتز میگوید: «توسعه اقتصادی به فرآیندی گفته میشود که اگر قرار است در جامعه ریشهدار شود باید به طور گسترده و عمیق نفوذ کرده و بنابراین بر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی آن تاثیرگذار باشد. به عبارت دیگر، توسعه اقتصادی نه تنها شامل تغییر در تکنیکهای تولید بلکه شامل تغییر جهتگیری در هنجارها و ارزشهای اجتماعی نیز میشود». پاول استرتین نیز معتقد بود که «توسعه هم بهعنوان یک هدف و هم بهعنوان یک فرآیند شامل تحول اساسی هم در دیدگاه نسبت به زندگی و کار و هم در نهادهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است».
در مجموع از مطالب فوق میتوان نتیجه گرفت که نقطه شروع رشد و پیشرفت اقتصادی در همه جوامع (به خصوص جوامع عقبمانده یا در حال توسعه امروز) تحول در نوع نگاه به دنیا و زندگی مادی، به انسان و به جایگاه انسان در این دنیا است. بنابراین تلاش برای رفع عقبماندگی پیش از آنکه فعالیتی اقتصادی باشد، تلاشی است در ایجاد تحول در بینش، اعتقادات و ارزشهای افراد. به عبارت دیگر، توسعه یعنی اصلاح نگاه به دنیا (ی مادی)، به انسان (بهعنوان انسان و بدون توجه به ویژگیهای غیرذاتی و عَرَضیاش) و به جایگاه انسان در این دنیا، به محیط زیست، به توانایی انسان در رشد تا بی نهایت، به جایگاه فکر و اندیشه و عقل و بنابراین به خردمندان و اندیشمندان و نخبگان جامعه بهعنوان تنها ثروت واقعی و منحصر به فرد.
همانگونه که ملاحظه میشود، برای نیل به رشد و رفاهی مستمر و بادوام، پیش و بیش از هر اقدامی نگرشهای فلسفی افراد و جامعه باید اصلاح شوند. نگرشهایی که در آن انسان (که بر اساس آموزههای دینی اشرف مخلوقات است) هدف توسعه است و بنابراین اولویت اول و آخر را دارد. دنیای مادی و حیات این جهانی بهعنوان محل زیست انسان اهمیت اساسی دارد، بنابراین ارتقای زندگی دنیوی (رفاه اقتصادی- اجتماعی) شرط لازم برای نیل به اهداف معنوی او تلقی میشود. در نهایت، حفظ و نگهداری محیط زیست بهعنوان محل زندگی و رشد و پرورش انسان از اهمیت بالایی در نگرش توسعهای برخوردار است. در یک جمله میتوان گفت: «توسعه فرآیندی است که طی آن انسان توسعه نیافته (انسان با بینش غیرتوسعهای یا ضد توسعهای) به انسان توسعه یافته (انسانی با بینش توسعهیافته) ارتقا مییابد.
در واقع رشد و رفاه اقتصادی یکی از محصولات نگرش و فعالیتهای انسان توسعهیافته است. اما ویژگیهای انسان توسعهیافته چیست؟ میتوان گفت که انسان توسعهیافته انسانی است که برای حیات مادی اهمیت قائل است، به انسان به دلیل انسان بودنش احترام میگذارد، به توانایی رشد او تا بینهایت اعتقاد دارد، منبع این رشد را عقل میداند و بنابراین تنها سرمایه و ثروت بشر را عقل او میداند، سرمایههایی غیر از عقل (منابع طبیعی مثل نفت، طلا و ...) را بالقوه میداند و صرفا با بهرهگیری از عقل انسان به فعل در میآیند، به کمیابی منابع اعتقاد دارد بنابراین در حفظ و نگهداری محیط زیست خود و جلوگیری از اتلاف منابع با جدیت تلاش میکند، براین اساس افزایش بهرهوری به شاخص مهمی در تفکر توسعه تبدیل میشود.
با این نگاه به توسعه، میتوان نتیجه گرفت که توسعه فرآیندی نرمافزاری است که طی آن انسان توسعهنیافته به انسان توسعه یافته تبدیل میشود. انسان توسعهیافته آنگاه موجد تحولاتی مثبت در همه ابعاد و محورهای جامعه خواهد شد. افزایش تولید ملی و رشد اقتصادی و بنابراین رفاه جامعه یکی از محصولات فعالیتهای انسانهای توسعهیافته است. انسان توسعهیافته برای نیل به اهداف عالی خود در همه ابعاد به ایجاد ساز و کارهای لازم خواهد پرداخت. نهادها نیز از ابزارهای مهمی هستند که انسان توسعه یافته در جهت نیل به پیشرفتهای اقتصادی اجتماعی خود ایجاد میکند. به عبارت دیگر، انسان توسعه یافته در طول زمان به خلق نهادها و سازمانهایی میپردازد که او را در نیل به اهداف جامعهای توسعهیافته کمک میکند.
تحت مدیریت نگرش توسعهای، قوانین و مقررات، ساختارهای اداری و اجرایی و بوروکراسی، ساختار مدیریتی، سازمانهای دولتی و غیردولتی و در مجموع همه ارکان نظام اداری، اجرایی، قضایی و تقنینی شکلی توسعهای به خود میگیرند به طوری که مجموعه جامعه را به سمت اهداف تعیین شده با کمترین هزینه هدایت میکنند. با این وصف، رابطه بین نهادها و جریان توسعه دو طرفه است، انسان توسعهیافته نهادهای توسعه یافته خلق میکند و نهادهای توسعه یافته بستر لازم برای بازتولید و پرورش انسانهای توسعهیافته فراهم میکنند. وقتی جامعهای در چنین فضایی قرار گرفت، با شتابی بیشتر در جهت نیل به اهداف عالی خود حرکت خواهد کرد.
دکتر سید مرتضی افقه
عضو هیات علمی دانشگاه چمران اهواز
ارسال نظر