نرخ پایین مشارکت زنان در نیروی کار
نقش زنان در تعیین نرخ مشارکت اقتصادی در کشورها قابل چشمپوشی نیست چرا که تجربه کشورها درتغییر نرخ مشارکت نشان میدهد وزن زنان در تعیین نرخ مشارکت معنادار بوده است بهطوری که در کشورهای خاورمیانه شاهد نرخ مشارکت ۲۱ درصدی زنان هستیم که با وجود نرخ مشارکت ۷۵ درصدی مردان موجب افت این مقدار برای کل تا حد ۵۰ درصد شده است.
بنابراین نقش زنان در این بین آنقدر مهم است که در کشورهای آفریقایی باعث افزایش نرخ مشارکت شده است و از طرف دیگر در کشوری مثل ایران با وجود جمعیت کثیر بالقوه زنان شاهد کاهش نرخ مشارکت در این گروه جنسیتی و به تبع آن در نرخ مشارکت اقتصادی کل هستیم.
نقش زنان در تعیین نرخ مشارکت اقتصادی در کشورها قابل چشمپوشی نیست چرا که تجربه کشورها درتغییر نرخ مشارکت نشان میدهد وزن زنان در تعیین نرخ مشارکت معنادار بوده است بهطوری که در کشورهای خاورمیانه شاهد نرخ مشارکت ۲۱ درصدی زنان هستیم که با وجود نرخ مشارکت ۷۵ درصدی مردان موجب افت این مقدار برای کل تا حد ۵۰ درصد شده است.
بنابراین نقش زنان در این بین آنقدر مهم است که در کشورهای آفریقایی باعث افزایش نرخ مشارکت شده است و از طرف دیگر در کشوری مثل ایران با وجود جمعیت کثیر بالقوه زنان شاهد کاهش نرخ مشارکت در این گروه جنسیتی و به تبع آن در نرخ مشارکت اقتصادی کل هستیم. بررسی روند نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران نشان میدهد همواره نرخ مشارکت زنان با تفاوت قابل ملاحظهای پایینتر از مردان قرار داشته است. میانگین نرخ مشارکت اقتصادی جمعیت ۱۵ سال به بالا در ایران نشان میدهد میانگین نرخ مشارکت اقتصادی در سال منتهی به پاییز ۱۳۹۳، معادل ۲/ ۴۰درصد محاسبه شده است.
همچنین میانگین نرخ مشارکت اقتصادی مردان و زنان در سال منتهی به پاییز ۱۳۹۳ به ترتیب برابر با ۲/ ۶۸ و ۵/ ۱۲درصد بوده است. باید دید در ایران با وجود جمعیت کثیر بالقوه زنان چه عواملی موجب پایین بودن نرخ مشارکت اقتصادی شده و موجب بالفعل نشدن پتانسیل عظیم نیروی کار در این گروه شده است؟ اقتصاددانان دلایل مهمی را برای کمی مشارکت بر میشمارند؛ البته برخی دیگر نیز معتقد هستند چنانچه کارهای انجام گرفته در خانه توسط زنان را در محاسبه تولید ناخالص داخلی لحاظ کنیم نرخ مشارکت اقتصادی زنان در کشورهایی همچون ایران با افزایش قابل توجهی مواجه خواهد شد.
نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران مشابه یا حتی کمتر از کشورهای خاورمیانه است، درحالیکه از نظر میزان سواد و تحصیلات با کشورهای پیشرفته قابل مقایسه است. با اقبال گروه سنی زیر ۲۵ سال به آموزش و تحصیلات و همچنین با توجه به این نکته که در سالهای اخیر بیش از ۶۰ درصد کل ثبتنامکنندگان دانشگاهی را زنان به خود اختصاص دادهاند، به نظر میرسد در سالهای آتی شاهد ورود چشمگیر زنان (و همچنین مردان) تحصیلکرده به جمعیت فعال اقتصادی باشیم که در صورت نبود تدابیر لازم برای ایجاد اشتغال برای این گروه سنی شاهد افزایش نرخ بیکاری خواهیم بود. بررسیها نشان میدهد تفاوت مشارکت اقتصادی زنان در کشورهای مختلف بیش از آنکه ناشی از عوامل اقتصادی باشد، از عوامل مربوط به نظامهای ارزشی و سنتی و نهادهای فرهنگی و اجتماعی آن کشور ناشی میشود. نهادها چارچوبی هستند که روابط متقابل انسانها با یکدیگر را شکل میدهند. وضعیت بازار کار زنان در خاورمیانه نشان میدهد یکی از علل اصلی پایین بودن نرخ مشارکت زنان، نهادها و سنتهای حاکم در این کشورها است. به این ترتیب که نقشهای سنتی رایج در فرهنگ، مسوولیت خانهداری را برای زنان تصویر میکند که این تقسیم جنسیتی خود سبب شکاف جنسیتی نیروی کار میشود.
اثر یأس در جویندگان کار در بین زنان به این معنا است که بالا بودن نرخ بیکاری در بین این گروه خود عاملی برای ناامیدی و خروج از جمعیت فعال است که این خود میتواند باعث کاهش نرخ مشارکت اقتصادی در کوتاهمدت باشد. با توجه به نقش کلیدی نیروی کار بهعنوان یکی از عوامل تولید، نرخ مشارکت اقتصادی یکی از عوامل مهم در تعیین نرخ بیکاری و عملکرد اقتصادی است. پس از سیر نزولی نرخ مشارکت در یک دهه اخیر، در سالهای آتی شاهد معکوس شدن روند نرخ مشارکت و افزایش آن تحتتاثیر عوامل مختلف از جمله تغییرات جمعیتی، تحولات آموزش عالی، تحولات فرهنگی بهویژه در حوزه زنان و مانند اینها خواهیم بود. اگرچه در کوتاهمدت افزایش نرخ مشارکت و به تبع آن عرضه نیروی کار در شرایطی که تقاضا برای نیروی کار محدود است، عمدتا به افزایش در نرخ بیکاری و گسترش بحران در بازار کار میانجامد، اما در میانمدت و بلندمدت موضوع کاملا متفاوت خواهد بود. افزایش نرخ مشارکت بهویژه نرخ مشارکت زنان در بلندمدت و در شرایطی که اقتصاد کشور از رونق برخوردار است و تقاضا برای نیروی کار رو به گسترش باشد، میتواند پشتوانه مهمی برای رشد و توسعه اقتصادی کشور باشد.
ارسال نظر