نسخههای اقتصادی بهتر از شعارهای سیاسی
محمد احمدی
مشاور و مدرس سرمایهگذاری
وضعیت فعلی بورس، سوالات و ابهامات زیادی را برای فعالان اقتصادی به همراه داشته است. سوالاتی از این قبیل که دلیل رفتارهای فعلی بازار چیست و چگونه میتوان برونرفتی از این وضعیت یافت؟ در این باره مقالات زیادی نوشته و پاسخهای متنوعی نیز ارائه شده است؛ کمبود نقدینگی فعالان بازار اعم از حقوقی و حقیقی، وابستگی شدید بورس کشور به قیمت کالاهای پایه، نرخ بالای سپردههای بانکی و. . . به کرات مورد اشاره قرار گرفتهاند. در اینجا قصد تکرار موارد فوق یا بررسی عمیق موضوع (به دلیل محدودیت فضا) را نداریم، صرفا قصد داریم این مساله را از چند دید متفاوت نگاه کنیم:
• آیا رفتار بازار منطقی بود؟ ممکن است پاسخ، چنان برای شما بدیهی باشد که حتی بیان این سوال را شرمآور بدانید.
محمد احمدی
مشاور و مدرس سرمایهگذاری
وضعیت فعلی بورس، سوالات و ابهامات زیادی را برای فعالان اقتصادی به همراه داشته است. سوالاتی از این قبیل که دلیل رفتارهای فعلی بازار چیست و چگونه میتوان برونرفتی از این وضعیت یافت؟ در این باره مقالات زیادی نوشته و پاسخهای متنوعی نیز ارائه شده است؛ کمبود نقدینگی فعالان بازار اعم از حقوقی و حقیقی، وابستگی شدید بورس کشور به قیمت کالاهای پایه، نرخ بالای سپردههای بانکی و... به کرات مورد اشاره قرار گرفتهاند. در اینجا قصد تکرار موارد فوق یا بررسی عمیق موضوع (به دلیل محدودیت فضا) را نداریم، صرفا قصد داریم این مساله را از چند دید متفاوت نگاه کنیم:
• آیا رفتار بازار منطقی بود؟ ممکن است پاسخ، چنان برای شما بدیهی باشد که حتی بیان این سوال را شرمآور بدانید. اما پاسخ دقیق و علمی به چنین سوالاتی چندان ساده نیست. در سال ۲۰۱۴، در استکهلم و در جریان مراسم نوبل اقتصاد، فاما، هانسن و شیلر از بزرگان دانش مالی (که به طور مشترک به نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۳ در خصوص تحلیل تجربی قیمت داراییها دست یافتند) به این سوال در خصوص بازارهای مالی پاسخ دادند. نکته جالب این بود که جواب آنها در سه نقطه متفاوت یک طیف قرار گرفته بود، از جواب کاملا مثبت فاما به این مساله تا جواب کاملا منفی شیلر و جواب حد وسطهانسن. این مورد را صرفا بیان کردم تا از ارائه پاسخهای غیرمستدل ولی با لحنی کارشناسانه و مطمئن به چنین سوالاتی بپرهیزیم. شخصا حدی از اطمینان را هنگام ارائه نظرات کارشناسانه در همکارانم مشاهده کردهام که هنگام مشاهده سخنرانی نوبلیستهای اقتصادی یا مدیران صندوق بزرگ بینالمللی مشاهده نکردهام.
• آیا رفتار فعالان بازار منطقی است؟ فرض کنید قصد ورود به پیچیدگیهای علمی این سوال (همچون تعریف رفتار منطقی) را نداریم و صرفا به دنبال پاسخی ساده هستیم. به نظر میرسد فعالان بورس (احتمالا این حرف قابل تعمیم به سایر حوزهها نیز میباشد) به دنبال نمادسازیهای ساده بود و از تحلیلهای بلندمدت گریزانند. بهعنوان مثال، مدتهای زیادی است که میدانیم بانکها دچار مشکلات بنیادی جدی هستند. اما این مساله تاثیر جدی بر قیمت آنها نداشت. به بیان دیگر افراد انگیزه یا توان تحلیلی لازم برای بررسی تاثیر این مساله بر قیمت سهام را نداشتهاند. اما به محض اینکه محدودیت در توزیع سود نقدی برای بانکها ایجاد شد (بهعنوان نمادی از وضعیت بد)، این مساله تاثیر منفی قابل توجهی بر قیمت سهام بانکها داشت (از طریق خنثی کردن تاثیر مثبت خبر توافق). این رفتارهای ساده و مبتنی بر نمادهای ملموس، انطباق زیادی با روشهای ارزشگذاری مطلق (مبتنی بر تنزیل جریان وجوه نقد بهعنوان روش منطقی ارزشگذاری داراییها از دید کتب علمی) ندارند. مثالهایی از این جنس در بازار سرمایه کشور زیاد است. با این اوصاف فعالان بازار به دنبال نماد و نشانهای جدی از تغییر در بازار هستند تا آن را در پیشبینیهای خود و در نهایت در قیمت سهام لحاظ کنند، نشانهای که تاکنون مشاهده نکردهاند.
• از تصمیمگیران اقتصادی چه انتظاری میرود؟ در حال حاضر، اشکالات زیادی را میتوان بر تیم اقتصادی دولت (تمام افرادی که تصمیمات اقتصادی میگیرند و نه لزوما بدنه وزارت اقتصاد) وارد دانست. بهعنوان مثال، میتواند به درک پایین برخی مسوولان از ماهیت بازار اشاره کرد. اینکه یکی از افراد رده بالای دولت، مردم را به ورود به یک بازار تشویق کند، یکی دیگر سقف سود ۲۵ درصدی برای یک صنعت مشخص کند، دیگری از حاشیه سود بالای بهمان صنعت بگوید (در حالی که به احتمال زیاد تفاوت حاشیه سود و بازده دارایی را نمیداند) همه از تصورات نادرست برخی مسوولان از جایگاه و مسوولیت خود در قبال بازار سرمایه نشان دارد. علاوه بر این، موضعگیریهای بعضا متناقض مسوولان نشان از نبود انسجام فکری بین تصمیمگیران اقتصادی است. این موارد به همراه سایر ابهامات ذاتی سرمایهگذاری در کشور ما، چنان سطحی از عدم قطعیت را به همراه دارد که افراد با استراتژیهای بلندمدت را به مضحکهای برای سفتهبازان تبدیل کرده است.
•از سرمایهگذاران چه انتظاری میرود؟ اکثر ما در حلقه آشنایان سرمایهگذار خود افرادی را میشناسیم که بازده بالای سبد سرمایهگذاری خود را ناشی از هوش و فراست بیبدیل شخصی دانسته و ضررها و زیانها خود را ناشی از منطقناپذیری و ناکارآیی بازار سرمایه در کشور. بدون جسارت به ساحت محترم این افراد، چند توصیه از بزرگان بازارهای مالی را مروری میکنیم، شاید که مرهمی باشد بر دردهای فعالان بازار سرمایه:
• ساموئلسون (نوبلیست اقتصاد) میگوید، سرمایهگذاری بیشتر شبیه مشاهده خشک شدن رنگ یا رشد علفها است، اگر دنبال هیجان هستید به قمارخانهها بروید. متاسفانه بازده بازار سهام در سالهایی همچون ۹۲، ما را بدعادت کرده است و جز بازده بالا، روی دیگری بر سکه سرمایهگذاری در بورس قائل نیستیم. فراموش نکنید که تابع توزیع بازده عمده بورسها در کشورهای توسعهیافته دارای چولگی منفی است، به این معنا که احتمال بروز اتفاقات بد و ناگوار و ضررهای زیاد در این بورسها از حالت نرمال بسیار بیشتر است. جیم کرمر (مدیر Hedge Fund) نیز در این خصوص میگوید، هر چند وقت یکبار بازار چنان رفتار احمقانهای از خود نشان میدهد که نفسها در سینه حبس میشود.
• دیگر اینکه در اوضاع نابسامان اقتصادی (تورم بالا، جهش نرخ ارز و مواردی از این دست) بازار سرمایه به راحتی میتواند به نرخهای بالای بازده برسد اما در شرایط رکود اقتصادی نمیتوان از بازار سرمایه انتظار رفتاری جذاب داشت.
مقاله را با یک توصیه به تصمیمگیران اقتصادی دولت به پایان میبرم. به این عزیزان پیشنهاد میکنم کتاب هِنریهازلیت با نام «اقتصاد در یک درس» را بخوانند. این کتاب به آنان یاد میدهد که هنگامی میتوان تصمیمات اقتصادی مناسبی اتخاذ نمود که هم به تاثیرات کوتاهمدت آن و هم به تاثیرات بلندمدتش نگاه کنند. به آنان یاد میدهد که تصمیمات صحیح و بدون هزینه در اقتصاد، شعارهای سیاسی هستند نه نسخههای اقتصادی. به آنها آموزش میدهد که تدبیر فقط راه درست را نشان میدهد، پیمودن آن راه اما، نیاز به جسارت دارد.
ارسال نظر