تصمیمی از سر استیصال

دکتر علی دادپی

دانشیار دانشگاه ایالتی کلایتون

این روزها بحران پناهجویان در پی جنگ داخلی در سوریه به اوج رسیده است و بار دیگر نگاه‌ها متوجه مساله مهاجرت شده است. در حالی که بیشتر رسانه‌ها توجه خود را به برخورد کشورهای پناهنده‌پذیر اروپایی با پناهجویان سوری معطوف کرده‌اند لازم است که درباره ابعاد واقعی مساله مهاجرت به‌طور جدی بحث شود. اگر کشورهای پذیرنده مسوول برخورد انسانی و انسان‌دوستانه با مهاجران هستند، نباید فراموش کرد که دولت‌های کشورهای مادر این مهاجران در ایجاد شرایط اولیه زندگی اقتصادی و اجتماعی شکست خورده‌اند. مهاجرت قبل از آنکه پدیده‌ای باشد که مسوولیت برخورد با عوامل و عواقبش متوجه کشورهای توسعه‌یافته باشد، رویدادی است که در نتیجه عملکرد دولت‌های جوامع مادر و کشورهای در حال توسعه روی داده و می‌دهد.

از دید اقتصادی تصمیم به مهاجرت تصمیمی است که فرد با توجه به تفاوت شاخص‌های اقتصادی - اجتماعی زندگی در جامعه مادر با جامعه مقصد می‌گیرد. در حالی که معمولا پناهجویان در حال فرار از جنگ‌ها و نظام‌های سلطه‌گر خبرساز می‌شوند، هنوز اکثر مهاجران را مهاجران اقتصادی تشکیل می‌دهند. حتی پناهجویان در حال فرار از درگیری‌های منطقه‌ای کشورهایی با اقتصاد بهتر را بر‌می‌گزینند. برای پناهجویان سوری که از جنگ در کشور خود می‌گریزند مقصد کشور آلمان است که بهترین گزینه اقتصادی است که رفاه بیشتری را وعده می‌دهد. این گروه علاقه‌ای به ماندن و سرگردانی در کشورهایی مانند یونان یا مقدونیه ندارند که گرچه در آنجا جنگی در کار نیست ولی اقتصاد شکوفایی هم ندارند. بسیاری از کسانی که این تصمیم را می‌گیرند یا به تغییر شرایط در کشور مادر امیدی ندارند یا باور دارند که هرگز سطح زندگی آنها در زادگاه خود مطلوبشان نخواهد بود.

اینجا است که شرایط در کشورهای مادر و ساختار اقتصادی - اجتماعی آنها به عنوان عامل اصلی مهاجرت مطرح می‌شود و باید مورد بررسی قرار بگیرد. در دنیایی که به لطف شبکه‌های ارتباط جمعی و شبکه‌های اجتماعی پنجره‌های متعددی بین جوامع مختلف باز شده است، دیگر نمی توان وضعیت موجود را به‌عنوان تنها گزینه ممکن پذیرفت. بسیاری در جست‌وجوی زندگی بهتر از مرزها می‌گذرند تا به جامعه‌ای بپیوندند که شرایط زندگی در آن را بیشتر می‌پسندند. گسترش شبکه‌های جاده‌ای و خدمات حمل و نقل اکنون به این معنا است که تقریبا هر فردی که تصمیم به مهاجرت بگیرد می‌تواند راهی برای رسیدن به مقصدش، ولو پر خطر، بیابد. در شرایطی که زندگی در کشورهای توسعه یافته جذاب‌تر می‌شود در حال توسعه بودن بیشتر دافعه دارد و برای بسیاری یاس آور است تا امیدبخش.

به‌رغم صرف میلیاردها دلار و کمک‌های بین‌المللی فراوان روند توسعه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه و آفریقا به کندی پیش می‌رود. این روند نتوانسته است که زندگی اکثریت جامعه را بهبود ببخشد. در این کشورها تنها اقلیتی، که معمولا وابستگان حکومت‌ها هستند، به رفاه و ثروت رسیده‌اند و مانند اروپاییان در پایتخت‌های آفریقایی و شهرهای خاورمیانه زندگی می‌کنند. روند توسعه در این کشورها نه فرآیند تخصیص منابع را تغییر داده است و نه باعث پویایی و پویندگی اجتماعی شده است. در این جوامع به‌رغم تاکید دولتمردان هنوز شایسته سالاری حاکم نیست. می‌گویند برای کسی بودن در خاورمیانه «یا باید فرزند کسی بود یا داماد کسی». از سوی دیگر زیرساخت‌های حمایتی در این کشورها دیگر برای تامین حداقل‌های زندگی شرافتمندانه کافی نیستند. طبیعی است طبقات متوسط و کم‌درآمد در جست‌وجوی گزینه‌های بهتری عازم کشورهای توسعه‌یافته بشوند.

همچنین می‌توان ادعا کرد که مهاجرت و مهاجران باعث شده‌اند که هزینه سیاست‌های نادرست در کشورهای در حال توسعه کمتر از گذشته باشد. دولت‌های کشورهای در حال توسعه می‌دانند اگر مشکلی برای مردمشان پیش بیاید راه مهاجرت برای ایشان باز است. در غوغای رسانه‌ای که دولت‌های اروپایی را متهم به بدرفتاری با پناهجویان سوری می‌کند خیلی‌ها فراموش می‌کنند که عمده آنها در جست‌وجوی کار و زندگی بهتر دل به دریا می‌زنند. در حالی که دولت‌هایشان اسیر ناکارآمدی‌ها و فساد گسترده اداری آنها را به حال خود رها کرده‌اند. مهاجرت همیشه تصمیمی از سر استیصال بوده است به امید زندگی بهتر در حالی که دولت‌ها دربرابر چالش‌های اقتصادی و اجتماعی منفعلانه رفتار می‌کنند.