نفت؛عامل تضعیف روابط
ایان برمر رئیس «گروه اوراسیا» نشست آمریکا و کشورهای عربی در کمپ دیوید تمام شد، اما شکاف بین ایالات متحده و متحدان عربش را بیش از پیش نشان داد، شکافی که به دلیل تغییر سیاستهای نفتی و پیر شدن رهبران عرب رخ داده است. این نشست به روزهایی مملو از اخبار مختلف پایان داد، هفتهای که با اعلام علنی پادشاه عربستان سعودی مبنی بر شرکت نکردن در این نشست آغاز شده بود. پنج عامل را میتوان بهعنوان عواملی که رابطه تنشآمیز میان ایالات متحده و متحدان این کشور در خلیجفارس را نشان میدهند، ذکر کرد. در راس این عوامل که اتحاد دو طرف در آینده را نیز به چالش خواهند کشید، اثرگذاری بازار نفت است.
ایان برمر رئیس «گروه اوراسیا» نشست آمریکا و کشورهای عربی در کمپ دیوید تمام شد، اما شکاف بین ایالات متحده و متحدان عربش را بیش از پیش نشان داد، شکافی که به دلیل تغییر سیاستهای نفتی و پیر شدن رهبران عرب رخ داده است. این نشست به روزهایی مملو از اخبار مختلف پایان داد، هفتهای که با اعلام علنی پادشاه عربستان سعودی مبنی بر شرکت نکردن در این نشست آغاز شده بود. پنج عامل را میتوان بهعنوان عواملی که رابطه تنشآمیز میان ایالات متحده و متحدان این کشور در خلیجفارس را نشان میدهند، ذکر کرد. در راس این عوامل که اتحاد دو طرف در آینده را نیز به چالش خواهند کشید، اثرگذاری بازار نفت است. البته ردپای نفت را در دیگر عوامل نیز میتوان مشاهده کرد.
۱- نفت: بحرین، کویت، عمان، قطر، امارات متحده عربی و عربستان سعودی گروهی از کشورهای سلطنتی خلیجفارس هستند که شورایی با نام شورای همکاری خلیجفارس را تشکیل دادهاند. تمام این کشورها تولیدکنندگان عمده نفت هستند که عربستان سعودی مهره سنگین آنها است. این کشورها با هم حدود ۲۴ درصد تولید نفت خام جهان را در اختیار دارند. اما آمریکا پس از دههها وابستگی مورد انتقاد به نفت آنها، به لطف خیز نفت شیل از میانههای دهه ۲۰۰۰، عربستان و روسیه را پشت سر گذاشته تا رهبری تولید نفت در جهان را در دست بگیرد. پیامدهای این وضعیت به شدت برای شورای همکاری خلیجفارس ملموس بوده است. عربستان سعودی شاهد سقوط بیش از ۲۳ درصدی صادرات نفت خود بین سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۴ بوده است. شکی نیست که سعودیها راضی به این وضعیت نیستند. ریاض تولید خود را به شدت افزایش داده و آوریل گذشته به تولید ۳/ ۱۰ میلیون بشکه در روز رسیده است، به این امید که تولید نفت برای تولیدکنندگان نفت شیل ایالات متحده مقرون به صرفه نباشد.
۲- معمای وفور: در حالی که سعودیها برای تقویت موقعیت درازمدت خود در بازار، تولید نفت را به شدت افزایش دادهاند، این قمار خطرات کوتاهمدت قابل توجهی را برای آنها ایجاد کرده است. قیمتهای نفت ماهها است لرزان بوده و قیمت نفت مستقیما اقتصادهایی را مانند اقتصاد عربستان که به شدت وابسته به نفت هستند متاثر میکند. ۴۵ درصد تولید ناخالص داخلی عربستان سعودی مستقیما از نفت و گاز بهدست میآید، این رقم برای امارات متحده عربی ۴۰ درصد و برای قطر، کویت و عمان حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد است. عربستان سعودی با تولید بیشتر نفت در واقع به پایین نگه داشتن قیمتها کمک میکند.
وقتی که فراوانی منابع طبیعی یک کشور بقیه اقتصاد آن را از رشد بازمیدارد، اقتصاددانان اغلب درباره «نفرین منابع» سخن میگویند. در یک اقتصاد سالم و متوازن، بخش خصوصی باید ادارهکننده تحقیق و توسعه و نوآوری باشد. اما تنها ۲۰ درصد از شهروندان بحرینی در بخش خصوصی کار میکنند. بقیه کشورهای شورای همکاری خلیجفارس آمار بدتری دارند. تنها نیم درصد شهروندان امارات متحده عربی از بخت بدشان به استخدام بخش خصوصی درآمدهاند. کشورهای شورای همکاری خلیجفارس همچنان مدتها وابسته به نفت بودهاندکه نیروی کار آنها نمیتواند با دنیای جهانی شده رقابت کند و قدرتهای حاکم در این کشورها هم از این حقیقت آگاه هستند.
۳- بهار عربی: کشورهای شورای همکاری خلیجفارس در بهار عربی بر صندلیهای ردیف اول نشسته بودند. در آغاز سال ۲۰۱۱، کشورها در سرتاسر جهان غرب تجربه گر تظاهرات و اعتراضاتی بودند که حتی به بحرین و کویت نیز کشیده شد. یکی از
عمده ترین عوامل این جنبش، بیکاری جمعیت بود که کشورهای شورای همکاری را هم آزرده بود. برآوردها نشان میدهد که نرخ بیکاری جوانان ۲۰ تا ۲۴ سال در کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس میتواند به ۴۰ درصد هم برسد. این رقمی است که هر کشوری را مستعد انقلاب میکند.
تنها چیزی که برای سلطنتهای خلیجفارس از این خیزشها ترسناک تر است، واکنش ایالات متحده به آن است. برای سالها این درک وجود داشت تا وقتی که کشورهای خلیجفارس بازارهای جهان را پر از نفت نگه دارند، ایالات متحده از آنها محافظت خواهد کرد. مصر چنین رابطهای با واشنگتن داشت، اما اوباما- دست کم آن طور که کشورهای شورای همکاری تصور میکنند- کاری برای حفظ حسنی مبارک در قدرت نکرد. اگر مصر را بتوان در قربانگاه دموکراسی قربانی کرد، پس چرا عربستان سعودی کشور بعدی نباشد؟
۴- رقابت با ایران: آنچه بر نشست کشورهای شورای همکاری خلیجفارس با آمریکا در کمپ دیوید سایه انداخته بود، مساله ایران بود. مهمترین اهرم واشنگتن مقابل ایران، امکان برداشته شدن تحریمها در عوض رسیدن به توافقی هستهای است. کارشناسان تخمین میزنند که اقتصاد ایران در نخستین سال پس از حذف تحریمها میتواند ۲ تا ۵ درصد رشد کند و بعد در ۱۸ ماه پس از آن به رشدی معادل ۷ تا ۸ درصد برسد. این رشد برابر با رشدهای قابل ملاحظه «ببرهای آسیا» در دهه ۱۹۹۰ است.
اما این تنها رقابت اقتصادی مضاعف نیست که کشورهای شورای همکاری خلیجفارس را نگران میکند. عربستان سعودی بیشتر سالهای دهه گذشته را به مقابله با نفوذ ایران در لبنان، عراق، سوریه، یمن و حتی بحرین گذرانده است و پایان تحریمها میتواند برای رقابت منطقهای پول بیشتری در اختیار ایران بگذارد؛ از این رو است که کشورهای خلیجفارس به دنبال اتحادی امنیتی و رسمی به سبک ژاپن با ایالات متحده هستند. رهبرانی که در نشست اخیر حاضر بودند به آنچه میخواستند نرسیدند-پیمانی که نیاز به تایید کنگره داشته باشد شروع خوبی نیست- اما آنها تضمینهایی برای حمایت نظامی و ادامه فروش سلاح دریافت کردهاند.
۵- اهمیت سن: غیبت پادشاه عربستان سعودی به همراه همتایانش در امارات متحده عربی، بحرین و عمان، این پیام را فرستاد که وضعیت موجود در خاورمیانه قابل ادامه نیست. رویارویی آنها با اوباما بنا بود تصویری از قدرت آنها را در منطقه ترسیم کند. اما واقعیت این است که کشورهای شورای همکاری خلیجفارس که به نفت وابستهاند مشکلات ساختاری جدی دارند که حل آنها چندین نسل زمان خواهد برد. اوباما به جای سرو کله زدن با چهار رهبر با میانگین سنی ۷۵، با نمایندگان آنها با میانگین سنی ۵۶ سال به گفتوگو نشست. این نسل جدید در دهههای پیش رو رهبری این کشورها را در دست خواهند داشت. پس از ۷۰ سال تعهد سفت و سخت، واضح است که کشورهای شورای همکاری خلیجفارس بیشتر از همیشه به آمریکا نیاز دارند. اما سوال این است که آمریکا چقدر به آنها نیاز دارد.
ارسال نظر