سه ویژگی ممتاز نوبلیست2014

تیم وورستال کارشناس ارشد موسسه آدام اسمیت ژان تیرول «برای تحلیل قدرت و تنظیم بازار» جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۱۴ را برد. این جایزه به سه دلیل شگفت‌انگیز است. اول اینکه قطعا هیچ کس(حداقل تا آنجا که من می‌دانم) او را در فهرست‌های کوتاه یا بلند خود از برندگان احتمالی این جایزه در سال جاری قرار نداده بود. دوم اینکه با اعطای چنین جایزه ای مردم دیگر نباید بگویند علم اقتصاد کاری به بازارهای ناقص ندارد؛ چراکه مطالعه تیرول اصولا درباره بازارهای ناقص است و سوم اینکه این مطالعه بسیار برای تنظیم چنین بازارهای ناقصی بسیار مهم است. مساله مهم این است که پاسخ تیرول به مشکلات بازار این است که هیچ راه حل واحدی وجود ندارد. حرف اصلی او این است که تصحیح اوضاع در یک بازار بستگی به آن دارد که درباره چه بازاری حرف می‌زنیم یا وضعیت آن بازار چیست.

نکته اول: تیرول در فهرست کسانی که احتمال داشت نوبل را ببرند نبود؛ اما کمیته نوبل اصولا تمایل دارد گاهی کسانی را مفتخر کند که کمتر مورد توجه بوده‌اند. وقتی که الینور استروم به خاطر کار بسیار فوق‌العاده‌اش درباره «همکاری داوطلبانه» برای حل «مشکلات عوام» جایزه گرفت، همه می‌پرسیدند: «چه کسی جایزه را برد؟» جواب این است که جایزه نوبل را کسی می‌برد که کار او واقعا باید مورد توجه باشد. تیرول بسیار بیشتر از استروم شناخته شده است؛ اما دریافت این جایزه به رسمیت شناخته شدن کار او در میان عموم است.

نکته دوم: همه ما با مردمی برخورد داشته‌ایم که مصر هستند اقتصاد نئولیبرال یا حتی اقتصاد کلاسیک به درد نخور و بی‌ارزش است. آنها فکر می‌کنند که می‌توانند بدون نگرانی درباره دغدغه‌های اقتصاددانان دنیایی جدید بسازند؛ اما کار تیرول اصولا کاوش در این باره است که وقتی رقابت ناکامل یا معیوب وجود دارد چه اتفاقی خواهد افتاد و حالا این کاوش جایزه نوبل را گرفته است. او بررسی کرده که اگر در صنعتی یک انحصارگرا یا چند قطب انحصارگرا وجود داشته باشد (آنچه الیگوپلی یا انحصار چندقطبی نامیده می‌شود) چه باید و چه می‌توان برای اصلاح این وضعیت انجام داد؟ گلایه در این مورد که اقتصاد استاندارد به چنین مسائلی نمی‌پردازد نادرست است. تئوری‌های مختلفی وجود دارد که با مدل رقابت معیوب شروع می‌شود و بعد به جنبه‌های مختلف نبود رقابت کامل می‌پردازد. مطالعات تیرول نمونه دیگری است که ساختاری مستحکم به چنین ملاحظاتی می‌دهد، اما چنان‌که اشاره شد جذاب‌ترین بخش کار او چگونگی برخورد با بازاری است که گرفتار نبود توزیع کامل است. بیرون گود نشستن و گفتن اینکه «تنظیمش کن» راحت است اما وقتی با بوروکرات‌ها یا سیاستمداران یک نظام ناکامل روبه‌رو باشید تذکر به چند شرکت در این باره که چه باید بکنند نمی‌تواند کارآمد باشد؛ اما تیرول نشان می‌دهد که برای تنظیم مقررات بازارهای ناقص دقیقا باید چه کار کنیم. پاسخ شگفت انگیز او این است که «بستگی دارد.»

نکته سوم: چنان که کمیته نوبل هم در بیانیه خود اعلام کرد: سیاست‌های رقابتی مطلوب از یک بازار به بازار دیگر متفاوت است. «بستگی دارد» در واقع معمول‌ترین پاسخ در علم اقتصاد است. آیا بازارها از غیربازارها کارآمدتر هستند؟ آیا ما برای قوانین شهروندی عمومی به تنظیم مقررات نیاز داریم؟ آیا انحصار بد است؟ آیا دولت باید در بازار دخالت کند؟ پاسخ تمام این سوالات و سوالات بسیار دیگری همان است؛ بستگی دارد. پاسخ هر سوالی بستگی به این دارد که شرایط و جزئیات آن موضوع اقتصادی چیست.

اما موفقیت تیرول این بوده که این نکته را با احترام به تنظیم بازارهای خاص و نه لزوما کامل ثابت کرده است. سیاست تصحیح معایبِ معلوم انحصار یا انحصار چندقطبی بستگی به مشخصات بازار مورد بحث دارد. راه‌حلی کلی برای ساختاربندی رژیم تنظیمی صحیح وجود ندارد. آنچه برای تولید قدرت درست است با آنچه برای توزیع قدرت به کار می‌آید، متفاوت است. مطالعه تیرول توجه ویژه‌ای به تنظیم مقررات صنعت ارتباطات داشته که می‌گوید رژیم صحیح برای شبکه خطوط زمینی با رژیم مناسب برای ارتباطات همراه فرق دارد. این ایده هم مانند همه ایده‌های قدرتمند حالا که اثبات شده ساده به نظر می‌رسد. راه حل‌های موجود برای بازارهای ناقص به جزئیات معایب آن بازار بستگی دارد و این دقیقا چیزی است که هنگام سیاست گذاری عمومی درباره چگونگی تنظیم بازارها باید آن را در نظر داشته باشیم.