کاهش تبعیض با افزایش تحصیلات
دکتر غلامرضا کشاورز حداد دانشیار علوم اقتصادی، دانشگاه صنعتی شریف در این نوشتار به این سوالها پاسخ میدهیم که چه عواملی سطح دستمزد را تعیین میکنند؟ چرا دستمزدها متفاوت هستند؟ چه عواملی باعث شکاف دستمزد بین زن و مرد میشوند؟ تئوری سرمایه انسانی تفاوت دستمزد جنسیتی را به تفاوت در مشخصات سرمایه انسانی ربط میدهد، این تئوری بیان میکند که زنان به طور متوسط سطح تحصیلات و تجربه پایینتری نسبت به مردان دارند، در نتیجه این تفاوتها، زنان بهرهوری پایینتری نسبت به مردان دارند و متناسب با این بهرهوری از سطح دستمزد پایینتری نیز برخوردار میشوند.
دکتر غلامرضا کشاورز حداد دانشیار علوم اقتصادی، دانشگاه صنعتی شریف در این نوشتار به این سوالها پاسخ میدهیم که چه عواملی سطح دستمزد را تعیین میکنند؟ چرا دستمزدها متفاوت هستند؟ چه عواملی باعث شکاف دستمزد بین زن و مرد میشوند؟ تئوری سرمایه انسانی تفاوت دستمزد جنسیتی را به تفاوت در مشخصات سرمایه انسانی ربط میدهد، این تئوری بیان میکند که زنان به طور متوسط سطح تحصیلات و تجربه پایینتری نسبت به مردان دارند، در نتیجه این تفاوتها، زنان بهرهوری پایینتری نسبت به مردان دارند و متناسب با این بهرهوری از سطح دستمزد پایینتری نیز برخوردار میشوند. به طور کلی عواملی که دستمزد را تحت تاثیر قرار میدهند، قابل اندازهگیری یا غیرقابل اندازهگیری هستند؛ عوامل قابل اندازهگیری در قالب سرمایه انسانی بیان میشوند. برای مثال افزایش سطح تحصیلات و تجربه سطح دستمزدها را افزایش میدهد، بنابراین یکی از عوامل موثر بر تفاوت دستمزدها تفاوت در سطح سرمایه انسانی است، عوامل غیرقابل اندازهگیری در قالب تفاوت کیفیت سرمایه انسانی و تبعیض دستمزد بیان میشوند. تفاوت در کیفیت سرمایه انسانی به یکسری ویژگیهای افراد شبیه کیفیت تحصیلات و مهارتهای ذاتی افراد مربوط است. تبعیض دستمزد، یعنی تفاوت دستمزد به دلیل ویژگیهای جنسیتی و نژادی که افراد دارند. کنترل کردن متغیرهای مربوط به سرمایه انسانی میتواند مقداری از شکاف دستمزد را توضیح بدهد، عامل دیگری که میتواند به توضیح تفاوت دستمزد کمک کند، نوع مشاغل است. زنان در مشاغلی اشتغال پیدا میکنند که به دلیل رقابتی بودن و بالا بودن عرضه کار در این مشاغل مثل تدریس و خدمات پیراپزشکی، دارای دستمزد پایین هستند و در شغلهای با درآمد بالا به نسبت کمتری ظاهر میشوند. در مشاغل مشخص نیز، دستمزدها تحت تاثیر تعداد ساعت کاری و تجربه افراد است، زنان به طور عمومی ساعت کمتری در طول هفته مشغول به کار هستند و تجربه کمتری نسبت به مردان دارند. بنابراین در نظر گرفتن ویژگیهای مربوط به مشاغل، تجربه، سن و تحصیلات میتواند مقدار زیادی از تفاوت دستمزد بین زن و مرد را توضیح دهد. قسمت وسیعی از تفاوت دستمزد بین زن و مرد به علت عدم پیوستگی حضور زنان در بازار کار است. این بحث به راحتی قابل فهم است؛ سرمایه انسانی در طولانی مدت سودآور است، چون بازدهی سرمایهگذاری در طولانی مدت انباشته میشود. بیشتر مردان انتظار دارند که در طول تمام زندگیشان در بازار کار حضور داشته باشند، بنابراین سرمایه انسانی به دست آمده برای مردان بازدهی بلندمدت خواهد داشت در مقابل بعضی از زنان انتظار دارند که بخشی از زمان طول زندگی خود را به بخش خانهداری اختصاص دهند از این رو دوره بازدهی سرمایهگذاری کاهش مییابد.
بنابراین زنان به طور متوسط سرمایه انسانی کمتری را انباشت میکنند. این فرضیه پیشنهاد میکند که قسمتی از شکاف دستمزد ایجاد شده بین زن و مرد ناشی از عدم پیوسته بودن زمان حضور زنان در بازار کار است، زنانی که مادر میشوند معمولا مدت معینی را به تربیت کودک اختصاص میدهند که در طول این دوره، مهارتهای خود را از دست خواهند داد.
اما مقداری از تفاوت دستمزد وجود دارد که غیرقابل توضیح است و نمیتوان آن را به ویژگیهای بهرهوری افراد نسبت داد. این قسمت توضیح داده نشده را تبعیض دستمزد مینامند؛ به عبارتی دیگر، اگر با افرادی که دارای خصوصیات و بهرهوری برابر (سرمایه انسانی) هستند، به دلیل ویژگیهای فردی خاصی که دارند به طور متفاوت رفتار شود، تبعیض دستمزد به وجود میآید. به طور مثال زمانی که کارفرماها دستمزد کمتری را به زنان نسبت به مردان در شرایط برابر(سطح تحصیلات، تجربه، آموزش و...) و در یک شغل مشخص پرداخت کنند، به این نوع تفاوت در دستمزد، تفاوت ناشی از تبعیض جنسیتی گفته میشود.
اما چرا در بازار کار تبعیض وجود دارد و چه تئوریهایی وجود تبعیض را توضیح میدهند؟ تبعیض زمانی اتفاق میافتد که مشارکت کنندگان در بازار، عواملی مانند نژاد و جنسیت را در نظر داشته باشند، برای مثال کارفرما ممکن است در مورد جنسیت کارگری که استخدام شده حساس باشد یا اینکه کارگر ممکن است به نژاد و جنسیت همکار خود توجه داشته باشد یا اینکه مشتریان ممکن است به جنسیت و نژاد فروشنده واکنش نشان دهند بنابراین به زبان اقتصادی سود و زیان یک مبادله اقتصادی به جنسیت و نژاد افراد مشارکتکننده در مبادله بستگی پیدا میکند.
نمودار (۱) تفاوت درآمد ماهانه واقعی بین زن و مرد در دو بخش خصوصی و دولتی را نشان میدهد، نابرابری درآمد در بخش خصوصی بیش از بخش دولتی است. به طور متوسط سطح تحصیلات زنان در بخش دولتی بیش از بخش خصوصی است و این یکی از عوامل موثر روی درآمد ماهانه است. در درون خود بخش دولتی نیز سطح تحصیلات زنان بیش از مردان است. از آنجا که ۲۲ درصد از نمونه مورد استفاده در این بررسی متعلق به بخش دولتی و ۷۸ درصد متعلق به بخش خصوصی است بنابراین انتظار داریم تفاوت درآمد ماهانه بین زن و مرد نیز افزایش یابد.
تفاوت درآمد بین زن و مرد ممکن است در گروههای مختلف درآمدی تغییر کند. بررسی تفاوت درآمد در کل توزیع درآمد، میتواند نکات جالبی را در رابطه با سیاستگذاری جهت نیل به برابری درآمدها فراهم آورد؛ به همین دلیل بدون توجه به سطح تحصیلات و دیگر متغیرهای سرمایه انسانی، تفاوت درآمد در گروههای مختلف و به تفکیک بخشهای مختلف اقتصادی به صورت نمودار (۲) نمایش داده شده است.
زمانی که تفاوت دستمزدها، در گروههای مختلف نشان داده میشود، دو پدیده در بازار کار مطرح میشود؛ سقف شیشهای و کف چسبنده. سقف شیشهای یعنی اینکه زنان در گروههای بالای درآمدی به دلیل وجود یک سری موانع، نتوانند به شغلهای با دستمزد بالاتر و موقعیت بالاتر ترفیع یابند، در مقابل کف چسبنده موانعی را نشان میدهد که از ورود زنان به بازار کار جلوگیری میکند.
بنابراین به طور خلاصه، زمانی که در گروههای بالا و پایین درآمدی، تفاوت دستمزد نسبت به گروه میانی افزایش یابد، در اینصورت پدیده کف چسبنده و سقف شیشهای در بازار کار وجود دارد. نمودار۲ نشان میدهد که در بخش دولتی در سال ۱۳۸۴ پدیده سقف شیشهای وجود داشته و این نوع تبعیض در سال ۱۳۹۰ کاهش چشمگیری دارد. در گروههای پایین درآمدی، شکاف درآمدی برای کارکنان بخش دولتی وجود ندارد. در سال ۱۳۸۴ پدیده سقف شیشهای از صدک ۹۰ شروع میشود؛ در حالی که این پدیده در سال ۱۳۹۰ از صدکهای بالاتر از ۹۵ آغازشدهاست. این به آن معنی است که زنان با افزایش سرمایه انسانی خود توانستهاند به مناصب ردههای عالی در سازمانهای دولتی که احتمالا پرداختهای بالاتری نیز دارند دست یابند.
برخلاف شاغلان بخش دولتی، در میان دستمزدبگیران بخش خصوصی نابرابری دستمزد نسبتا چشمگیر است. تبعیض در پرداخت دستمزد علیه زنان در گروههای پایینتر، یعنی دستمزدبگیران کم درآمد که نوعا کم سواد بوده و از تجربهکاری کمتری نیز برخوردار هستند بسیار شدیدتر است. گفته شد که، یکی از ویژگیهای مهم نیروی کار که دستمزد آن را تعیین میکند میزان تحصیلات فرد است. زنان بهصورت یک قانون نانوشته در سالهای گذشته دریافتهاند که اگر بخواهند در بازار کار بهطور اخص و در جامعه بهطور کلی، با تبعیض روبهرو نشوند باید از تحصیلات بالاتری برخوردار باشند. استقبال و انگیزه شدید زنان جوان برای ورود به سطوح تحصیلات عالی میتواند در سایه همین یافتهها تفسیر شود.
تصویر واضحتری از تبعیض جنسیتی موجود در بازار کار ایران در نمودار (۳) آورده شده است. این نمودار نشان میدهد که زنان با تحصیلات عالی در ابتدای ورود به بازار کار و نیز در دست یافتن به مشاغل پردرآمد با مشکل تبعیض روبهرو هستند. بااین حال زنان با تحصیلات پایین در تمام سطوح دستمزدی در مقایسه با مردان با ویژگیهای یکسان، دستمزد کمتری را به دست میآورند. نکته قابل تامل این است که شکاف جنسیتی دستمزد طی سالهای گذشته روبه کاهش بوده است.
ارسال نظر