صلح و توسعه، نتیجه ادغام اقتصادی «آسیای مرکزی و جنوب غربی»
دکتر پویا علاءالدینی عضو هیات علمی برنامهریزی رفاه اجتماعی دانشگاه تهران اکثر ایرانیان به گذشته سرزمینشان، بهخصوص دستاوردهای هنری-معماری و علمی- فرهنگی دوره های هخامنشی و ساسانی و اشکانی، عصر طلایی اسلامی و دولت صفوی، افتخار می کنند؛ اما شاید کمتر کسی به این نکته توجه دارد که ویژگی همه این ادوار، ادغام اقتصادی منطقه آسیای مرکزی و جنوب غربی (و فراتر از آن) از طریق ایجاد واحدهای سیاسی بزرگ (امپراتوری)، تسهیل مناسبات تجاری با واحدهای سیاسی همسایه و انتقال دانش و فناوری بوده است. ایجاد واحدهای سیاسی بزرگ، چه به صورت متمرکز و چه به شکل غیرمتمرکز، اغلب موجب ادغام بازارهای منطقه و گسترش ارتباط بازرگانی به واسطه حفظ امنیت راهها (از جمله جاده ابریشم) و تجارت می شد.
دکتر پویا علاءالدینی عضو هیات علمی برنامهریزی رفاه اجتماعی دانشگاه تهران اکثر ایرانیان به گذشته سرزمینشان، بهخصوص دستاوردهای هنری-معماری و علمی- فرهنگی دوره های هخامنشی و ساسانی و اشکانی، عصر طلایی اسلامی و دولت صفوی، افتخار می کنند؛ اما شاید کمتر کسی به این نکته توجه دارد که ویژگی همه این ادوار، ادغام اقتصادی منطقه آسیای مرکزی و جنوب غربی (و فراتر از آن) از طریق ایجاد واحدهای سیاسی بزرگ (امپراتوری)، تسهیل مناسبات تجاری با واحدهای سیاسی همسایه و انتقال دانش و فناوری بوده است. ایجاد واحدهای سیاسی بزرگ، چه به صورت متمرکز و چه به شکل غیرمتمرکز، اغلب موجب ادغام بازارهای منطقه و گسترش ارتباط بازرگانی به واسطه حفظ امنیت راهها (از جمله جاده ابریشم) و تجارت می شد. در عین حال جنگ میان امپراتوریها معمولا به یکپارچگی اقتصادی منطقه ای صدمه می زد. البته اگر جنگ باعث به وجود آمدن واحد سیاسی و در نتیجه اقتصاد بزرگتری می شد، در میان مدت و دراز مدت منافع زیادی را نه تنها برای حکمرانان، بلکه برای دیگر طبقات حاصل می کرد. اما تداوم جنگها، بدون دستاورد یکپارچه سازی بازارها، از هم گسیختگی اقتصادی منطقه را افزایش می داد و بنیه اقتصادی امپراتوریهای متخاصم را به میزانی بیش از مخارج مستقیم جنگ تضعیف می کرد. ضعف اقتصادی نیز این امپراتوریها را مثلا در مقابل حمله قبایل چادرنشین بسیار آسیب پذیر می کرد. در صورت فروپاشی امپراتوریها و از میان رفتن یکپارچگی اقتصاد منطقه ای، فرهنگ و اندیشه هم دستخوش افول می شد، تا اینکه امپراتوری جدیدی تشکیل و مجددا موجب یکپارچگی اقتصادی منطقه ای می شد. یکپارچگی اقتصاد منطقه ای بدون تسامح فرهنگی- اجتماعی امکان پذیر نبوده است. به احتمال زیاد، ظهور جامعه علمی گسترده در منطقه آسیای مرکزی و جنوب غربی در بیش از هزار سال پیش، مدیون وضع اقتصادی بهتر به واسطه یکپارچگی منطقه ای در کنار تسامح فرهنگی- اجتماعی بوده است (در آن زمان بهرغم نبود فناوریهای نوین ارتباطات، آثار اندیشمندان خراسان در شام و مصر و مغرب و اندلس خوانندگان زیادی داشته است.) حتی در دوره حکومت صفوی نیز نوعی یکپارچگی اقتصادی توام با تسامح فرهنگی در منطقه تحت سلطه صفویان و عثمانیان و نیز گورکانیان هند وجود داشته است (البته نه به اندازه ادوار پیش از حمله مغول یا حتی شاید دوران ایلخانان.) اما طی چند قرن اخیر این یکپارچگی اقتصادی منطقه ای در آسیای مرکزی و جنوب غربی به کلی از میان رفته که دلایل آن از حوصله این یادداشت کوتاه خارج است. نکته آنکه ،
عدم یکپارچگی منطقه ای موجب ظهور اقتصادهای ملی کوچکی شده که روابط تجاریشان با کشورهای صنعتی زیاد و با یکدیگر نسبتا کم است. در چنین وضعی، هرکدام از صنایع این کشورها تنها در بازار کوچکی فعال است و نمی تواند از صرفه جوییهای مقیاس گستره به درستی بهره ببرد. در چند دهه اخیر، اکثر این کشورها محصولات مشابهی مشتمل بر کالاهای سنتی از یکسو و نفت و گاز از سوی دیگر تولید کرده اند که امکان مبادله و ایجاد نوعی اقتصاد منطقه ای را دشوار ساخته است.
می توان استدلال کرد که فقدان یکپارچگی اقتصاد منطقه ای باعث کندی آهنگ رشد و توسعه و نیز بروز جنگهای خانمانسوز و ستیزه های قومی-مذهبی درون و میان کشورهای منطقه شده است. از آنجا که عصر امپراتوریها به سر آمده است و کمتر جنگی منجر به گسترش سرزمین و
به تبع آن اقتصاد می شود، در دوران حاضر یکپارچگی اقتصاد منطقه ای فقط از طریق صلح و دوستی میان کشورها و حضور داوطلبانه آنها در نوعی بازار مشترک منطقه ای میسر است. طی دو سه دهه اخیر فرصتهای جدیدی برای ادغام منطقه ای به وجود آمده و در عین حال ستیزه های داخلی و خارجی و قومی-مذهبی چالشهای بزرگی را بر سر راه یکپارچه سازی اقتصاد منطقه قرار داده است. استقلال یافتن جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز ،
امکان تجدید منطقه اقتصادی آسیای مرکزی و جنوب غربی را فراهم آورده است. اما متاسفانه به دلایل مختلف (بیشتر سیاسی) تلاشها در جهت ایجاد نوعی اتحاد اقتصادی در منطقه، از جمله از طریق تاسیس سازمان همکاری اقتصادی (اکو)، تا حد زیادی ناکام مانده است. در کشورهای جنوب و غرب ایران نیز تعارضات ظاهرا ژئوپلیتیک و تا حد زیادی ایدئولوژیک و بهویژه خصومتهای قومی- مذهبی ، مانع بزرگی را در مقابل هدف یکپارچه سازی اقتصاد منطقه ای
به وجود آورده است.
کاهش نزاعهای ایدئولوژیک و قومی-مذهبی به واسطه تسامح فرهنگی امکان یکپارچه سازی اقتصادی و نهایتا توسعه اقتصادی کشورهای منطقه را فراهم خواهد آورد. در عین حال، یکپارچگی اقتصادی در منطقه موجب ارتقای تسامح فرهنگی و کاهش نزاعهای ایدئولوژیک و قومی درون و میان کشورهای منطقه خواهد شد. مثلا با کمرنگ شدن مرزهای اقتصادی میان کشورها توام با تسامح فرهنگی، بسیاری از اقلیتهای قومی در ارتباط مستقیم با گروههای مشابه خود در کشورهای همجوار قرار میگیرند که احتمالا موجب کاهش تمایلات گریز از مرکز نزد آنان خواهد شد. در مقابل، بدون یکپارچه سازی اقتصاد منطقه آسیای مرکزی و جنوب غربی و کاهش منازعات ایدئولوژیک و قومی درون و میان کشورها توسعه اقتصادی اکثر کشورهای منطقه محتمل نخواهد بود. اثر آزادسازی تجاری میان کشورهای منطقه در مقایسه با آزادسازی تجاری در قبال کشورهای صنعتی، نسبتا کوچک و بطئی خواهد بود و به صنایع داخلی هر کشور رخصت سازماندهی مجدد را خواهد داد. البته یکپارچه سازی منطقه ای یک شبه به وقوع نخواهد پیوست و نیازمند فرآیندی طولانی از طریق مذاکرات دوجانبه و چندجانبه و کاهش تدریجی موانع تجارت میان کشورهای منطقه است.
ارسال نظر