مترجم: مژگان سلیمانی آقچای کشورهای غنی از منابع با چالش‌های عجیبی مواجهند؛ ثروت طبیعی می‌تواند هم نعمت باشد و هم نقمت. با افزایش قیمت محصولات و اکتشافات جدید، درآمد حاصل از منابع طبیعی پاسخگوی نیمی از دریافتی‌های دولت در بسیاری از کشورهای غنی از منابع طبیعی در سال 2011 بود. با گذشت زمان، داده‌ها نشان می‌دهد که جایگزینی برای درآمد حاصل از منابع طبیعی از محل درآمدهای مالیاتی وجود دارد، برای مثال، سهم درآمد نفتی در کل درآمد از میانگین 80 درصد به 87 درصد طی سال‌های 2011-2000 افزایش یافت. این روند برای کشورهایی که مواد معدنی صادر می‌کنند کمتر بود (صندوق بین المللی پول 2012). در هر دو حالت، به نظر می‌رسد درآمدها در راستای قیمت‌های محصولات بوده است. این درآمدها برای کشورهای غنی از منابع، فرصتی ایجاد کرد که هزینه‌ها را صرف زیرساخت‌ها و خدمات مهم اجتماعی کنند. این سوال پیش می‌آید که آیا تکیه بر درآمد حاصل از منابع برای افزایش رشد صحیح است؟
می‌توان استدلال کرد که افزایش سهم درآمد از منابع طبیعی به کشورهای غنی از این منابع اجازه می‌دهد که اتکای خود به درآمد مالیاتی را کاهش دهند. این امر به ارتقای فعالیت بخش خصوصی کمک می‌کند و در نتیجه منجر به رشد اقتصادی می‌شود. بررسی اخیر اقتصاد کشورهای عضو سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه رشد هرمی انواع مالیات‌ها را پیشنهاد می‌کند، مالیات بر دارایی و مالیات بر مصرف گسترده- به‌ویژه ارزش افزوده- که ملایم‌ترین نرخ رشد یا کمترین انحراف به پس‌‌اندازها و سرمایه‌گذاری‌ها را داشته است. از طرف دیگر، مالیات بر درآمد [اشخاص حقیقی] (همراه با مالیات بر درآمد شرکت‌ها) تاثیرات مخربی بر رشد داشته‌اند؛ چراکه مستقیما در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی دخالت دارند.
پاسخ به این سوال مستلزم درک این مساله است که چطور اتکای بیشتر به درآمد حاصل از منابع طبیعی بر اجزای مختلف درآمدهای مالیاتی اثر می‌گذارد. مالیات مستقیم در برابر غیرمستقیم، مالیات بر درآمد در برابر مالیات بر مصرف یا تجارت. اگر درآمدهای حاصل از منابع، درآمد دولت از مالیات بر درآمد یا شرکت‌ها را جبران کند، راهبرد تکیه بر درآمد حاصل از منابع، راهبرد رو به رشد است. این تحلیل برای سیاست‌گذارانی که مشغول طراحی سیاست مالیاتی با نرخ ملایم رشد و اصلاحات اجرایی هستند، مفید خواهد بود.
ارزیابی تاثیر درآمد حاصل از منابع بر درآمد مالیاتی و اجزای آن دشوار است زیرا اطلاعات درباره درآمد دولت از منابع طبیعی معمولا ضعیف است. این به دلیل عدم شفافیت ابزار مورد استفاده برای جمع‌آوری اطلاعات درآمد از منابع است و نیاز به جداسازی درآمد حاصل از منابع از ابزار مالیاتی استاندارد مانند مالیات بر شرکت‌ها دارد.
وجود بالقوه درآمدهای حاصل از منابع طبیعی تشخیص را مشکل‌تر می‌کند. کسری مالی بیشتر در کنار شوک منفی به بخش مالیاتی ممکن است موجب افزایش وابستگی به درآمدها از بخش منابع طبیعی شود.
در مقاله اخیر، ما از داده‌های 35 کشور غنی از منابع در طی سال‌های 2009-1992 یک پایگاه اطلاعاتی درست کردیم که نه تنها داده‌های میان درآمدهای حاصل از منابع طبیعی و مالیاتی را بررسی می‌کند، بلکه درآمد مالیاتی را به اجزای آن تفکیک می‌کند: مالیات بر کالاها و خدمات (شامل ارزش افزوده)، درآمد و معاملات بین‌المللی.
نتایج اقتصادسنجی ما نشان می‌دهد جایگزینی بین درآمد منابع طبیعی و مالیاتی در واقع رخ داده است. متوجه می‌شویم که ۳۰ سنت از درآمد مالیاتی با هر دلار اضافی از درآمد منابع از دست رفته است. آنچه بیشتر به ما مربوط است تاثیر متفاوت بر مالیات‌های اصلی است. بزرگ‌ترین تاثیر منفی بر مالیات بر کالاها و خدمات به ویژه مالیات بر ارزش افزوده است. در حالی که اثر متعادل‌تر آن روی مالیات بر درآمد و معاملات است. نتایج ما به دلیل گنجاندن متغیرهای مستقیم و خارج کردن داده‌های پرت و روش‌های متفاوت ارزیابی که به طور ویژه مسائل مربوط به درون زایی درآمد از منابع را هدف قرار می‌دهد، قابل اتکا است. در این نمونه، کشورها در دو دهه اخیر سهم درآمد مالیاتی خود را از کالاها و خدمات و تجارت کاسته و سهم مالیات بر درآمد را افزایش داده اند.


پیامدهای سیاسی
مستندات زیادی وجود دارد که کشورهای متکی به درآمد منابع کمتر دموکرات هستند، از بی ثباتی منابع رنج می‌برند، سطوح بالاتری از فساد مالی را تجربه می‌کنند و انگیزه کمتری نسبت به بهبود سیستم مالیاتی خود دارند تا این درآمد را جایگزین درآمد حاصل از منابع کنند. تا مردم مالیات پرداخت نکنند انگیزه‌ای ندارند که دولت را پاسخگو بدانند.
با آنکه کشورهای غنی از منابع- به ویژه آنها که به نظر می‌رسد منابع شان تمام ناشدنی است- می‌توانند اتکای خود به درآمد مالیاتی را کاهش دهند. نتایج ما عکس این حالت را نشان می‌دهد: این کشورها در واقع اتکا به مالیات‌هایی که برای رشد اقتصادی مناسبند را کاهش می‌دهند.
کشورهای غنی از منابع باید به دقت رشد درآمدهای مالیاتی خود را کنترل کنند؛ اگر فاصله میان درآمدهای حاصل از منابع طبیعی و مالیات بسیار است، باید سیاست مالیاتی و مدیریت منابع خود را بررسی کنند.