روزولت و ائتلاف برای خروج از بحران اقتصادی
درنتیجه شاید بتوان مشابهتهایی بین ایران امروز با آمریکای پس از جنگ جهانی اول که مدتی بعد دچار رکودی بزرگ در سال ۱۹۲۹ شد، پیدا کرد. این شرایط بحرانی تا سال ۱۹۳۲ وخیمتر هم شد. در واقع مدتی پس از پایان جنگ جهانی اول، مردمی که غمگین و افسرده بودند، ناگهان با رکود اقتصادی عظیم مواجه شدند. دوازده میلیون کارگر، نزدیک به یکچهارم نیروی کار، بیکار شده بودند و بسیاری از آنهایی نیز که کار داشتند، شاهد کاهش شدید دستمزدهای خود بودند؛ همه شاخصهای بهرهوری و توان اقتصادی پایین و نزولی بودند. ورشکستگی بانکها موجب بدترین سقوط بازار سهام آمریکا در طول تاریخ شد و بسیاری از مردم پساندازهای خود را نیز از دست دادند. مردان زیادی ناامید از اینکه چطور معاش خانوادهشان را تامین کنند، خودکشی میکردند.
نداشتن درآمد، به ناتوانی خانوارها در بازپرداخت اقساط وامهای خانههایشان و در نتیجه بیخانمانی جمعیت زیادی منجر شده بود. بچهها بهناچار وادار میشدند مدرسه را ترک کنند و دسترسی به خدمات بهداشتی نیز بهسختی میسر بود. بر اثر آنفلوآنزای اسپانیایی در حدود ۵۰۰هزار آمریکایی معادل ۰.۵درصد از جمعیت آمریکا جان باختند. شرایط بسیار بد و ناامیدکننده به اعتراضات و شورشهای گسترده و پراکنده در سراسر آمریکا منجر شد. همچنین خیل عظیمی از مهاجران و عمدتا سیاهپوست، پس از جنگ جهانی اول به سمت آمریکا روانه شده بودند. عموم مردم، مقصر اصلی این مشکلات را جمهوریخواهان، محافظهکاران و شرکای تجاری آنها میدانستند؛ چرا که از سال ۱۸۸۶ تا ۱۹۳۲ قدرت در قبضه جمهوریخواهان بود. در چنین شرایطی فرانکلین دی. روزولت در سال ۱۹۳۲ در انتخابات پیروز شد.
فرانکلین روزولت در زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۹۳۲، نشانه و سرنخهایی از اینکه چه سیاستها و برنامههایی از او انتظار داشته باشند، به رأیدهندگان نداد. زمانیکه از او درباره برنامهاش برای اداره دولت فدرال (سرمایهگذاری در پروژههای مربوط به مشاغل عمومی، بازگرداندن بیکاران به شغل و تزریق پول به اقتصاد) میپرسیدند، پاسخ او معمولا «فعلا برنامهای ندارم» بود. او فقط یک شعار داشت. نیودیل یا «میثاق جدید» معنای شعار جدیدش را فقط در سخنرانیهای انتخاباتیاش، میتوان حدس زد. او در این سخنرانیها فقط بر یک چیز تاکید میکرد: ساختن ائتلاف قدرتمند ملی (New Deal Coalition) با هدف جلوگیری از نزاع و اختلاف بین گروههای مختلف قدرت. در واقع شرایط بحرانی آن دوره، روزولت را به این نتیجه رسانده بود که بدون ایجاد هماهنگی سطح بالا در هسته قدرت مرکزی آمریکا، امکان اجرای هیچ برنامهای وجود نخواهد داشت؛ چرا که پراکندگی قدرت در ایالاتمتحده به کارشکنی از سوی جمهوریخواهان در برنامههایش منجر خواهد شد (برگرفته از کتاب «ارتش جنگلکاری نیودیل» (New Deal’s Forest Army)).
ائتلاف روزولت در ابتدا شامل گروههایی بود که برای رأی آوردن او تلاش کرده بودند؛ یعنی اتحادیههای کارگری، کارگران و کارآفرینان شرکتهای کوچک خصوصی، اقلیتهای نژادی و مذهبی (بهویژه یهودیان، کاتولیکها و آمریکاییهای آفریقاییتبار یا همان سیاهپوستان)، سفیدپوستان ایالتهای جنوبی، سازمانهای مردمنهاد، روشنفکران، دانشجویان و دانشگاهیان. روزولت برای ایجاد این اتحاد و ائتلاف ملی از اینکه به سراغ جمهوریخواهان برود و نام حزب دموکرات را کمرنگ کند ابایی نداشت؛ اما یک خط قرمز داشت. او به سراغ جمهوریخواهان لیبرال (آزادیخواه) رفت که به دنبال توسعه آمریکا براساس رویکرد جدید روزولت بودند؛ کسانی که به کاهش دخالتهای دولت در زندگی شخصی و افزایش آزادیهای سیاسی و اجتماعی و از طرف دیگر بهبود اوضاع اقتصادی با تنظیمگری فعالانه دولت در عرصه اقتصاد معتقد بودند.
روزولت برای ایجاد این ائتلاف صرفا به شعار و سخنرانی در مورد ائتلاف و اتحاد اکتفا نکرد؛ بلکه نیودیل تعداد مشخصی برنامه بود که هر کدام مسائل خاصی را حل میکرد. اصلیترین برنامههای نیودیل عبارت بودند از: لشکر مردمی حفاظت از محیطزیست (ارتش جنگلکاری)، سازمان مشاغل عمومی، سازمان تامین اجتماعی، برنامه جامع بازسازی صنایع ملی و در نهایت برنامه تنظیم نظام بانکی آمریکا.
روزولت پنجروز پس از نشستن بر صندلی ریاستجمهوری، طرحی به نام لشکر مردمی حفاظت از محیطزیست را به کنگره تقدیم میکند. این طرح خواهان حل مسالهای مشخص بود: کاهش نرخ بیکاری و رفع فقر با ایجاد مشاغل عمومی از طریق درختکاری و جنگلکاری؛ طرحی که میزان موفقیت آن کاملا قابل سنجش بود. به عبارت دیگر، میتوان بعد از یکسال دریافت چه تعداد نفر به اردوگاهها رفته، چه تعداد درخت کاشتهاند، کدام مناطق را جنگلکاری کردهاند، به هر نفر چه میزان دستمزد پرداخت شده و این دستمزد پرداختی چه تاثیری بر کاهش فقر خانوارهای آمریکایی داشته است. در همین حال و برای اجرای چنین طرحی (و البته برای چند طرح دیگر ذیل برنامه جامع نیودیل) بوروکراسی دولتی در آمریکا شکل میگیرد.
در همین دهه در پاسخ به حل مشکلات اجرایی طرحهای نیودیل، وزارت رفاه ایجاد میشود. یعنی نهاد و سازمان وزارت رفاه در آمریکا ماحصل حل مشکلات اجرایی برنامههای در حال انجام بوده است، نه اینکه برای حل مساله ابتدا نهاد یا سازمان مربوطهاش را بسازند و بعد به آن سازمان ماموریتی محول کنند. ارتش جنگلکاری نمونه شاخص یک پروژه فقرزدایی، مشاغل عمومی و محیطزیستی موفق به وسیله ائتلاف در گروههای مختلف هسته قدرت در آمریکا در میانه بحران ۱۹۲۹ است.
دولت مسعود پزشکیان هم میتواند دولت وفاق و میثاق ملی و حل مساله باشد. او خود بارها در مناظرات انتخاباتی بر دو نکته تاکید کرد. اول اینکه میخواهد با پشتوانه ایجاد ائتلاف در داخل، به تعاملی چندجانبه در عرصه بینالمللی برسد و دوم اینکه صرفا میخواهد برنامه هفتم توسعه را اجرا کند. از طرف دیگر، جنبش زن، زندگی، آزادی درست زمانی که قدرت در ایران در ظاهر یکدست شده بود، نشان داد حقوق شهروندی (برای زنان و دیگر گروهها)، آزادیهای سیاسی و اجتماعی و در نهایت بهبود اوضاع اقتصادی و زندگی مردم اولویتهای اصلی ایرانیان است و همه برای آن لحظهشماری میکنند. دولت مسعود پزشکیان میتواند این انرژی اجتماعی جوانان، زنان، اقوام و اقلیتهای مذهبی و حتی مهاجران عمدتا افغانستانی را به موتور محرک ائتلاف اجتماعی و حل مسائل مشخصی در نظام حکمرانی و توسعه ایران تبدیل کند.
آنچه میتوان برای حل آن بین نیروهای مختلف قدرت در ایران ائتلاف ایجاد کرد، مسالههای ایران است. به عبارت بهتر، صرف سخنرانی در مورد اتحاد، همدلی و انسجام داخلی نمیتواند ائتلاف ایجاد کند و مخالفان دولت را از مخالفت و بعضا کارشکنی در فعالیتهای دولت باز دارد. آنچه میتواند نیروهای تخریبگر را به نیروهای سازنده تبدیل کند، ائتلاف بر سر پروژههای مشخص ملی است؛ تبدیل بازی رقابتی به بازی مشارکتی. کاهش درآمد سرانه ایرانیان و افزایش گسترده فقر، فرسودگی و استهلاک صنایع، ناترازی نظام بانکی، آلودگی هوا، فرسایش خاک و بحرانهای محیطزیستی، انسداد در روابط سیاسی و تجاری خارجی و تعدی به آزادیهای سیاسی و اجتماعی از جمله فیلترینگ گسترده اینترنت و شبکههای مجازی از جمله مسائل اصلی روز ایران امروز هستند که ائتلاف برای حل آنها میتواند ذینفعان متعددی داشته باشد. تمدن غرب هیچگاه از دل فلسفه و نظریهپردازی بیرون نیامد؛ از دل تولید ماشین بخار به وجود آمد. حل مساله بستر تعامل، همکاری و ائتلاف را پدید میآورد. از دل حل یک مساله، رهیافتهایی پدید میآید که میتوانید با گسترش آن رهیافتها آهستهآهسته مسائل دیگری را حل کنید.
مسعود پزشکیان نه میتواند و نه میخواهد و نه حتی لزومی دارد که با همه وارد ائتلاف شود. ائتلاف حول توسعه ایران شکل میگیرد و بدیهی است آن گروهی که حتی با مفهوم توسعه نیز مشکل دارد، درون این ائتلاف جایی ندارد. ائتلاف برای رفع انسداد فیلترینگ شبکههای اجتماعی با خود فیلترکننده بیمعنی است؛ چرا که او ذینفع وضعیت فعلی است. ائتلاف فقط با گروههایی از اصولگرایان شدنی است که خودشان از شرایط فعلی اقتصادی، تجاری، سیاسی و اجتماعی ناراضیاند، نه آن اقلیتی که مسبب این شرایط هستند. دولت مسعود پزشکیان میتواند ائتلافی از پایگاه رأی خود، جوانان، زنان، اقلیتهای قومی و مذهبی، مهاجران، بخش خصوصی، اتاق بازرگانی، سازمانهای صنفی و فعالان اکوسیستم دیجیتال، اصولگرایان آزادیخواه و در نهایت همه ناراضیان از وضع موجود که در انتخابات شرکت نکردهاند ایجاد کند و دولت وفاق ملی را برای حل مسائل مشخص ملی تشکیل دهد. اما پزشکیان نباید فراموش کند که ائتلاف و اتحاد، نه با سخنرانی بلکه فقط در بستر حل مسائل و پروژههای ایران و در دل اجرای روی زمین و به نتیجهرساندن مسائل ایران شکل خواهد گرفت!