نگاهی به برخی برداشت‌های نادرست در مناظره دوم اقتصادی

اول: به نظر می‌رسد چیزی به نام کمیابی در قاموس کاندیداها وجود ندارد. آنان در دنیایی با منابع نامحدود زندگی می‌کنند. در حالی که اصل اول در اقتصاد، منابع کمیاب است. هر کاندیدایی موظف است برای تامین هزینه‌های هر طرح، منابع آن را بیان کند.

دوم: حداقل سه‌نفر از کاندیداها به این نکته اشاره کردند که ایران کشور ثروتمندی است. منظور آنان، ثروتمند از نظر منابع طبیعی است. تو گویی تازه این منابع کشف شده‌اند. پرسش این است که چرا با وجود منابع به‌تعبیر آنان بسیار، جامعه دچار فقر شدید و اقتصادی توسعه‌نیافته شده است. آنچه در ادعاهای این کاندیداها مغفول مانده است، این است که مهم‌ترین عامل در توسعه یک کشور، مدیریت و کارآمدی است. در ادبیات اقتصاد توسعه آمده است که زمانی تصور می‌شد کشورها به دلیل فقر منابعشان، شرایط جغرافیایی، مذهب و مانند آن عقب مانده‌اند؛ ولی اکنون با نگاه به تجارب کشورهای جهان، این نتیجه به دست آمده است که کشورها به دلیل فقر مدیریت و فقدان کارآمدی و فقدان نهادهای تاثیرگذار فقیرند. ژاپن با فقدان منابع طبیعی کشوری توسعه‌یافته است و ایران و امثال ایران توسعه‌نیافته‌اند. همین نکته نشان می‌دهد که مشکل ایران فقدان سازوکار مناسب برای بر کشیدن مدیران کارآمد است. مدیر ناکارآمد توانایی بهره‌برداری از منابع ثروتمند را ندارد.

سوم: فقدان نگاه توسعه‌محور به اقتصاد ایران و عدالت و رفع فقر از شاخصه‌های مناظره دوم اقتصادی بود. یکی از شاخصه‌های مدیریت کارآمد، نگاه توسعه‌محور است. ژاپن با وجود فقر منابع طبیعی به دنبال سیر کردن شکم گرسنگان نبود، بلکه به دنبال توسعه و پیشرفت کشور بود. چین نیز با همین نگاه استراتژی خود را طراحی کرد. اتخاذ سیاست‌های توسعه‌محور در چین که در سال ۱۹۶۵ جزو فقیرترین کشورهای دنیا بود و در سال ۱۹۸۰، بالغ بر ۷۰۰میلیون نفر فقیر در این کشور زندگی می‌کردند، این بود که این رقم در سال ۲۰۰۰ به ۲۰۰میلیون نفر و در سال ۲۰۱۵ به ۵۰میلیون نفر کاهش یافت. این مسیر با نگاه توسعه کشور حاصل شد. توسعه کشور با خلق ثروت و نه تکیه بر منابع طبیعی و توزیع آن ممکن است. تمامی کشورهای توسعه‌یافته کنونی و نوظهور از طریق رشد پایدار و بالای اقتصادی این مسیر را طی کرده‌اند. ورود به تجارت بین‌الملل، روی آوردن به سیاست‌های تنش‌زدایی، انتقال تکنولوژی‌های پیشرفته، افزایش سهم دانش در تولید و بهبود فضای کسب‌وکار از عواملی بود که نه‌تنها از تعداد فقیران کاست، بلکه سطح رفاه کل جامعه را افزایش داد. این دیدگاه در میان کاندیداها مفقود است.

چهارم: تحلیل علمی از چگونگی شکل‌گیری و گستره یک معضل، شرط اصلی مواجهه با آن است. پیشنهادها برای رفع فقر نیز از این قاعده پیروی می‌کند. هر راه‌حلی بدون توجه به این نکته نمی‌تواند معضل را حل کند. اکثر راه‌حل‌های کاندیداها، به چگونگی رسیدگی به فقیران اشاره دارد و نه اصلاح سیستمی که به کاهش بسترهای فقر در جامعه منجر شده است. نکته دوم اینکه همین سیاست‌ها نیز جامع دیده نشده است. به‌عنوان مثال، یکی از کاندیداها اعلام کرده است به هر خانوار به ارزش ۲۰گرم طلا داده می‌شود. ادعا شده است که این سیاست از همان نخستین مرحله موجب رفع فقر مطلق می‌شود. اما این پیشنهاد به معنای افزایش نقدینگی در جامعه است و در نتیجه موجب تورم خواهد شد. کاهش قدرت خرید پول موجب افزایش نرخ ارز در بازار آزاد ارز شده و از آنجا که قیمت طلا تحت‌تاثیر قیمت‌های جهانی، نرخ ارز و بازارهای رقیب است، در نتیجه به‌طور طبیعی قیمت طلا نیز افزایش خواهد یافت و این امر موجب افزایش نقدینگی و تورم و مارپیچ نقدینگی و تورم خواهد شد. از سوی دیگر این نگاه به عواملی که موجب کاهش سطح رفاه جامعه در این دهه شده است توجهی ندارد. نگاه سیاستی باید به صورت بسته پیشنهادی جوانب یک معضل را دیده باشد.