مهندسی دوباره راهی برای عبور از بحران‌ها

باید توجه کرد که محیط‌زیست و اقلیم، مرز سیاسی نمی‌‌‌شناسد و توسعه علاوه‌‌‌بر تمامی الزامات و مبانی کلاسیک، مستلزم داشتن روابط سازنده مبتنی‌‌‌بر منافع ملی با همسایگان است؛ موضوعی که طی ماه‌‌‌های اخیر با بسیاری از همسایگان، از جمله افغانستان در مساله آب هیرمند نمود داشته است.  باید توجه داشت که بحران آب در ایران مساله تازه‌‌‌ای نیست و مطابق آمارها، کمینه از زمان هخامنشیان، همیشه خشکسالی و کمبود آب وجود داشته که موجب تضعیف دولت‌‌‌های قدرتمند آن دوره در منطقه، همچون پادشاهی ساسانی و حمیر و درنتیجه جنگ‌‌‌های منطقه‌‌‌ای و سقوط برخی تمدن‌‌‌های قدرتمند آن دوران شده است. اما در سال‌های اخیر، برخی ناکارآمدی‌‌‌ها، همچنین تغییرات اقلیمی، موجب تشدید خشکسالی و طولانی‌‌‌تر شدن دوره‌‌‌های زمانی آن شده است. اما همچنان می‌‌‌توان اذعان کرد که در صورت مدیریت درست، منابع کافی آب در کشور وجود دارد. بنابراین اگر گفته می‌شود «آب نیست»، باید پرسید که برای چه کاری آب نیست؟ بله، برای مدیریت این‌چنین، برای هدررفت، برای توسعه آب‌محور در همه نقاط کشور و... آب نیست؛ اما آیا نمی‌‌‌توان با مدیریت صحیح بحران را کاهش داد؟ نمی‌‌‌توان آب موردنیاز شرب، صنعت، تامین منابع غذایی موردنیاز و... را فراهم کرد؟

Untitled-1 copy

پیدایش غیراصولی طرح‌‌‌ها در نبود آمایش سرزمین

یکی از چالش‌‌‌های مهم کشور در بسیاری از حوزه‌‌‌ها را شاید بتوان پیدایش غیرعلمی و بدون مطالعه طرح‌‌‌ها دانست. طرح‌‌‌هایی که در نبود آمایش سرزمین و پیدایش اصولی، با اهداف خاص آغاز می‌‌‌شوند، بدون راندمان، وبال گردن کشور می‌‌‌شوند و فقط مردم هستند که از آنها آسیب می‌‌‌بینند. شاید بتوان نبود معیارهای چندوجهی در پیدایش طرح‌‌‌ها و عدم‌تشخیص صلاحیت تمامی ارکان طرح‌‌‌ها را در این خصوص موثر دانست. به عنوان نمونه برای تشخیص صلاحیت بخش خصوصی، مهندسان مشاور، پیمانکاران و... صدها قانون و ضابطه وجود دارد، اما برای مسوولانی که اختیار هزینه کردن میلیاردها تومان از سرمایه مملکت را دارند، قوانین اندکی وجود دارد. در همین راستا عرصه آب کشور، به‌رغم اینکه در تمامی بخش‌‌‌ها دارای متخصصان و کارشناسان توانمندی است که در سطح جهان مطرح هستند، در نبود آمایش سرزمین، از بحران‌های جدی در مدیریت منابع آب رنج می‌‌‌برد و نگاه جامعی در مرحله پیدایش طرح‌‌‌ها وجود ندارد.

باید توجه داشت که در بسیاری از کشورهایی که به توسعه‌‌‌یافتگی شناخته می‎‌‌‌شوند، مرحله پیدایش طرح، مهم‌ترین قسمت آن است و متخصصان مختلف اعم از اقتصاددان، جامعه‌‌‌شناس، حقوق‌‌‌دان، کارشناس آمایش سرزمین، کارشناس محیط‌زیست و...، در پیدایش یک طرح موثر هستند و در نهایت، یک طرح وارد مراحل فنی می‎‌‌‌شود. لیکن در ایران، علل پیدایش یک طرح و بررسی‌‌‌های آن، کم‌‌‌اهمیت‌‌‌ترین بخش است و در ادامه انرژی و توجه زیادی صرف جزئیات فنی طراحی و اجرای آن می‌شود؛ موضوعی که به عنوان مثال در بسیاری از طرح‌‌‌های زیربنایی، از جمله سدسازی، در کشور نمود داشته است. باید توجه کرد که در شرایط فعلی، بخش سدسازی کشور، در موارد زیست‌‌‌محیطی و... همواره متهم است؛ اما مهندسان مشاور طرح‌‌‌ها و... عموما در پیدایش طرح سدسازی نقشی نداشته‌‌‌اند. طراحی و ساخت یک سد، با جزئی‌‌‌ترین مشخصات همچون موقعیت، حجم ذخیره و... موضوع مناقصه و قرارداد قرار می‌گیرد و اثری از انجام مطالعه برای جانمایی، عملکرد سد و... مطرح نمی‌شود.

در خطوط انتقال آب نیز به‌طور مشابه، صحبتی از منبع تامین آب به میان نمی‌‌‌آید؛ مثلا طراحی خط انتقال با ظرفیت مشخص از نقطه «الف» به نقطه «ب» به بررسی گذاشته می‌شود.  اساسا یکی از ریشه‌‌‌های بحران‌های کشور در این نکته نهفته است که برخی گمان می‌کنند هر برنامه‌‌ توسعه، سراسر خیر و برکت است. به‌عنوان نمونه، در سطح کلان توسعه کشاورزی کشور، تمرکز بر تامین آب بخش کشاورزی بوده و سیاستگذاران به گمان خویش با اجرای چنین طرح‌‌‌هایی، آبی را که هدر می‌‌‌رفته، به مایه زندگی و اشتغال‌زایی تبدیل کرده‌‌‌اند، حال آنکه واقعیت این است که هیچ آبی در طبیعت هدررونده محسوب نمی‌شود. باید توجه داشت که تاکنون محور اصلی اشتغال‌زایی در کشور، بر مبنای استفاده از آب و منابع طبیعی در یک سامانه ناکارآمد به نام کشاورزی بوده تا در کوتاه‌‌‌مدت رضایت مردم جلب شود؛ در حالی که منابع آبی کشورمان، اصولا چنین توان و ظرفیتی نداشته است. اینکه تلاش شده با عایدات حاصل از فروش نفت، پتروشیمی و دیگر منابع معدنی و پرداخت یارانه در بخش آب و کشاورزی مشغول به کار شده و عملا با از دست رفتن منابع آب و خاک کشور به خودکفایی غذایی برسیم، نه‌تنها تحقق نیافته، بلکه پیامدهای ناشی از این اقدامات، مشکلات جدی به دنبال داشته است. 

در مساله آب، کمتر شخص و نهادی را می‌‌‌توان یافت که سازگاری با کم‌‌‌آبی را یاد گرفته باشد و جملگی به دنبال ایده‌‌‌های عجیب برای خلق منابع جدید هستند. به‌جرات می‌‌‌توان گفت تنها با کم کردن مصرف در بخش کشاورزی، آن هم از طریق کاهش سطح زیر کشت، امکان سازگاری با ورشکستگی آبی و حفظ پایداری کشاورزی، محیط‌زیست و تامین آب برای سایر بخش‌‌‌ها وجود دارد. کشاورزی کشور، با استفاده فراتر از سهم خود از ظرفیت منابع آب تجدیدشونده توسعه داده شده، بنابراین مصرف در این بخش باید کاهش یابد و گریزی از آن نیست. ایده‌‌‌هایی مانند طرح‌‌‌های انتقال آب دریا، شیرین‌‌‌سازی و... می‌‌‌توانند مفید واقع شوند؛ لیکن ابتدا باید جامعه مقصد مورد بررسی قرار گیرد، اقتصادی بودن طرح ارزیابی شود و در نهایت به اجرای آن مبادرت شود. باید مشخص شود آبی که با هزینه‌‌ تقریبی 2یورو برای هر مترمکعب انتقال داده می‌شود، در نهایت کجا مصرف خواهد شد و چه میزان آورد مالی خواهد داشت.  پیروی از مدل اقتصاد کنونی در ایران نمی‌‌‌تواند با خام‌‌‌فروشی و از دست دادن معادن و منابع غنی‌‌‌ کشور تا ابد دوام آورد.

اقتصاد ما به تنوع و فرصت‌‌‌های شغلی در بخش‌‌‌های دیگر نیاز دارد. اشتغال جایگزین را تنها می‌‌‌توان با صنعتی شدن، توسعه بخش خدمات و گردشگری و بسیاری رشته‌‌‌های دیگر ایجاد کرد، اما برای پیمودن این راه باید سیاستگذاری شده و تصمیمات مهمی گرفته شود که هم زمان‌بر است و هم باید تمامی جوانب ‌سنجیده شود.  مشکل کشور کمبود آب نیست، بلکه شرایط کنونی یعنی ورشکستگی آبی، در نابرابری، بیکاری و تنگی معیشت اکثریت مردم ریشه دارد که با سیاست‌‌‌های نادرست و طرح‌‌‌های اجراشده بدون توجه به پیامدها و معضلات حاصله، بر سر بحران آب آوار شده است؛ وگرنه در منطقه خاورمیانه، ایران از جمله کشورهای پرآب به شمار می‌‌‌آید و اصولا نباید با مشکل بحران آب مواجه می‌‌‌شد.

شاید بتوان تنها راه چاره را در مهندسی دوباره دانست. مهندسی دوباره بازاندیشی بنیادین طرح‌‌‌های مهندسی ساخته‌شده و در دست بهره‌‌‌برداری و طراحی مبتنی‌‌‌بر این بازاندیشی، به‌‌‌منظور دستیابی به بهبودهای اساسی، به‌‌‌خصوص از دیدگاه کارآیی و بهره‌‌‌وری طرح، براساس معیارهای به‌‌‌هنگام در زمینه‌‌‌هایی مانند سیاست‌‌‌های جدید یا تغییر در اهداف، هزینه‌‌‌ها، کیفیت، خدمات، سرعت، ایمنی و ریسک و با توجه به ملاحظات امکان‌‌‌پذیری اجرای دستاوردها به‌‌‌خصوص در زمینه اجزای سازه‌‌‌ای است. مهندسی دوباره را می‌‌‌توان نقشه‌‌‌راه و نقطه شروع یافتن شیوه‌‌‌ای برای بهبود ناکارآمدی‌‌‌ها، آسیب‌‌‌شناسی و پاسخ به نیازهای جدید دانست.

این موضوع می‌‌‌تواند در بسیاری از حوزه‌‌‌های دیگر نیز مدنظر قرار گیرد. اینکه اقتصاد کشور دچار آسیب‌‌‌های جدی شده است، بحران‌هایی در حوزه محیط‌زیست وجود دارد و... بیانگر لزوم بازاندیشی بنیادین در بسیاری از ساختارها و حوزه‌‌‌هاست. باید واقعیت‌‌‌های شرایط کنونی را پذیرفت و در جهت پاسخ به نیازهای جدید گام برداشت. بررسی کشورهای مختلف نشان می‌دهد جوامعی توانسته‌‌‌اند به سمت توسعه حرکت کنند که همواره به دنبال یافتن پاسخی برای نیازها و شرایط جدید، بازاندیشی، اصلاح و تفکر دوباره و در نهایت مهندسی دوباره بوده‌‌‌اند.