پیامدهای کوتاه و بلندمدت روابط چین و آمریکا برای اقتصاد جهانی
بانکمرکزی چین با در اختیار داشتن ۱.۰۵تریلیون دلار اوراق بهادار کمبازده خزانهداری ایالاتمتحده، تلاش کرده است پرتفوی خود را متنوع کند، اما باید به خرید این اوراق ادامه دهد تا برای دلار تقاضا ایجاد کند که ارزش آن را نسبت به یوآن افزایش میدهد؛ صادرات چین را رقابتیتر میسازد و ارزش داراییهای دلاری بانکمرکزی خود را حفظ میکند. همچنین ایالاتمتحده شروع به جداشدن از نظر مالی از چین نکرده است؛ چینی که اوراق بهادار خزانهداری را بر سر کسری تجاری ایالاتمتحده خریداری میکند. اما اینکه آیا ایالاتمتحده و چین در تجارت در حال جداشدن هستند، پیچیدهتر است. ایالاتمتحده و چین از نظر اقتصادی به یکدیگر وابسته هستند.
ایالاتمتحده بزرگترین بازار صادراتی چین و چین بزرگترین بازار واردات ایالاتمتحده است. چین برای صادرات تقریبا ۵۸۰میلیارد دلاری در سال، مجموع سرمایهگذاری مستقیم خارجی ۱۲۴میلیارد دلاری، سرمایهگذاری مشترک در صنایع با رشد بالا و... به ایالاتمتحده متکی است. ایالاتمتحده برای رشد اقتصادی در سرمایهگذاری، جریان مردم، جریان ایده و تجارت در صنایع کلیدی به چین متکی است. برآوردها حاکی از آن است که جداشدن از این ارتباط تا سال ۲۰۳۸ تا ۸۷۵میلیارد دلار برای صنعت هوانوردی آمریکا هزینه خواهد داشت؛ صنعت نیمههادی تا ۱۵۹میلیارد دلار و ۱۰۰هزار شغل هزینه خواهد داد و صنعت خدمات پزشکی بیش از ۴۷۹میلیارد دلار در یکدهه آینده متحمل هزینه خواهد شد.
اما چین در حال گذار به مدل اقتصادی با ارزشافزوده، رشد بالا و فناوری بالاست تا جایگزین مدل صادرات کالاهای ارزانقیمت خود شود که از افزایش قیمت نیروی کار رنج میبرد. چین میخواهد شرکتهایش را بهعنوان بازیگران پیشرو در بخشهایی مانند ۵G، هوش مصنوعی، نیمههادیها و... وارد میدان کند. آنها خواهان رانتهای رهبران فناوری و کنترل بر بخشهای راهبردی هستند که رشد و توسعه فناوری را شکل میدهند. در پاسخ، ایالاتمتحده در تلاش است تا مانع توسعه فناوری چین شود، تا حدی با اعمال کنترلهای صادراتی علیه تولیدکنندگان آمریکایی فناوریهایی مانند نیمههادیها و کنترل واردات در برابر خرید فناوری چینی مانند گوشیهای هوشمند هوآوی.
در کوتاهمدت، ایالاتمتحده وابستگی مالی خود به چین را کاهش نخواهد داد، زیرا چین به تامین مالی کسری حساب جاری خود و تحریک رشد در صنایع مهم داخلی ادامه میدهد. اما ایالاتمتحده تلاش خواهد کرد تا زنجیره تامین خود را به جاهای دیگر منتقل کند، از جمله مکزیک، جایی که هزینههای نیروی کار در برخی موارد ارزانتر از چین است. طی یکی دو دهه آینده، این امر بهطور فزایندهای برای ایالاتمتحده جذاب خواهد شد، زیرا چین با کاهش نرخ زاد و ولد، کاهش نیروی کار ارزان و جمعیت سالخورده با مزایای اندک تامین اجتماعی مواجه است.
تمایل نداشتن چین به آزادسازی حساب سرمایه و کنار گذاشتن کنترل سرمایه، مانع بینالمللیسازی یوآن میشود. این مانعی اساسی برای گسترش سیستم پرداخت بینبانکی فرامرزی چین (CIPS) است که تا زمانی که یوآن بهراحتی قابلتبدیل نباشد، جایگزین مناسبی برای سیستمهای پرداخت غربی نخواهد شد. در این میان، واکنش متحد غرب به حمله روسیه به اوکراین تنها به روابط خصمانهتر بین چین و دموکراسیهای متحد با غرب منجر خواهد شد. برخی حتی استدلال میکنند که این امر باعث تقویت نظم اقتصادی مبتنی بر دلار در آینده قابل پیشبینی خواهد شد.
با این حال، باید دید که آیا غرب و دموکراسیهای متحد میتوانند جبههای منسجم در تکامل نظم اقتصادی جهانی شکل دهند یا خیر. شفافیت و بازبودن بازارهای مالی در دموکراسیهای غربی، آنها را به مکانی مطلوبتر برای انجام تجارت تبدیل میکند. اما ایالاتمتحده باید حضور اقتصادی قویتری در شرق آسیا ایجاد کند تا بتواند کشورهای در حال توسعه را که با چین پیوند دارند، جلب کند. این کشورها ایجاد صنایع رقابتی داخلی و ثروتمندکردن شهروندان خود را بر اجرای ارزشهای یک نظم بینالمللی باز و مبتنی بر قوانین در اولویت قرار میدهند.
در حوزه تجارت و سرمایهگذاری خارجی، اقتصاد جهانی میتواند در کوتاهمدت به بلوکهای مجزا تقسیم شود. قدرتهای اقتصادی غربی، از جمله دموکراسیهای متحد مانند ژاپن و کرهجنوبی، ممکن است یک بلوک را تشکیل دهند. چین، شرکای تجاری اصلی آن در شرق آسیا و دیگر کشورهای منفور متحد میتوانند شرکای تجاری دیگری را تشکیل دهند. اما زیرساختهای مالی چین به اندازه کافی قوی یا مستقل نخواهد بود که بتواند اتکای این کشور به سیستمهای غربی را دور بزند. چین همچنین مایل است روابط مستحکم خود را با ایالاتمتحده در تجارت و سرمایهگذاری تا زمانی که نرخ رشد بالای هدفگذاریشده آن را تقویت کند، حفظ کند.
با این حال، در درازمدت، همهچیز میتواند متفاوت به نظر برسد. اگر ائتلافهای تحت رهبری غرب موفق به ایجاد مشارکتهای اقتصادی و امنیتی بزرگتر شوند که بر قدرتهای در حال توسعه مانند هند و چین پیروز شوند و کنترل سرمایه بر یوآن را حفظ کنند، آنگاه میتوان بهطور موثر با افزایش قدرت مالی چین در جهان مقابله کرد. کاهش نیروی کار و توانایی نسبتا بدتر چین برای جذب نیروی کار بااستعداد از خارج از کشور نیز با گذار به یک مدل اقتصادی با ارزشافزوده و با فناوری بالا، دشوارتر خواهد بود و ایالاتمتحده بهمرور زمان زنجیره تامین خود را از چین جدا خواهد کرد.