چهره ژانوسی تورم و کنکور طبقاتی
صاحبان مشاغل خصوصی، مالکان فروشگاهها، کارگاههای تولیدی و قشر دلال جامعه که درآمدهای پولی سیال و روزآمد دارند اغلب از آوردهها و منافع اقتصادی تورم بهرهمند میشوند. به زبان ساده، چهره ژانوسی تورم دو روی متفاوت دارد. از یکسو، پولدارها را ثروتمندتر و از سوی دیگر، تنگدستها را مسکینتر میکند. آشکار است که در زیست اجتماعی امروزی بخش قابلتوجهی از دخل و خرج خانوادهها صرف سرمایه انسانی و مصارف آموزشی میشود. به دلیل آثار وضعی که تورم بر کاستن ارزش سبد مصرفی خانوار دارد، تخصیص درآمد برای هزینههای آموزشی، بهویژه برای قشرهای متوسط و پایین جامعه هر روز کاهش مییابد. احیانا این امر در دسترسی به فرصتهای «آموزش باکیفیت» بیشتر مشهود است.
بیشک، آموزش بهعنوان کالای عمومی دارای مطلوبیت عام است و برخورداری از نوع باکیفیت آن مستلزم رقابت مبتنی بر قدرت خرید است. یعنی به میزان پولی که هزینه میشود، آش باکیفیتتری از دیگ آموزش میل میشود! این در حالی است که افزایش تورم، کیفیت خدمات آموزشی خانوادههای متوسط به پایین را با چالش مواجه کرده است. کنکور در ایران یک کالای رقابتی وابسته به آموزش عالی است که لایههای آشکار و پنهانی دارد. به دلیل ژانوسی بودن چهره تورم، در عین حال که قشر بزرگی از جامعه از آموزش عالی باکیفیت فاصله میگیرند، قشر دیگری از جامعه خاصهپروری میشوند. بنابراین در ایران با پدیدهای به نام «طبقاتی شدن دانشگاه» مواجه هستیم که رشتههای پولساز و صندلیهای داغ دانشگاههای برتر کشور به طبقه خاصی از اجتماع تعلق میگیرد. از اینرو، میان افزایش تورم و کمیت و کیفیت برخورداری از فرصتهای آموزش عالی رابطه عمیق و اثرگذاری وجود دارد. این رابطه واجد پیامدهایی است:
پیامد اول: در وضعیت تورم، «طبقه برخوردار» تا حدود زیادی استقرار عدالت آموزشی را برهم میزند. به میزانی که تورم افزایش مییابد، دهکهای کامیاب اقتصادی از سهم بیشتری از کیک کنکور بهرهمند میشوند. این قشر از جامعه، فرزندان خود را به بهترین مدارس غیردولتی و کلاسهای خصوصی میفرستند و در نتیجه رشتههای پولساز دانشگاهی در بهترین دانشگاهها نصیب فرزندانشان میشود. چهبسا در سال گذشته از میان ۴۰نفر اول کنکور هر ۴۰نفر از مدارس غیردولتی، استعداد درخشان و از این قبیل بودهاند. در حالی که کمتر از ۱۲درصد دانشآموزان در مدارس غیردولتی و استعداد درخشان تحصیل میکنند، بیش از ۹۵درصد رشتههای پرطرفدار دانشگاههای معتبر کشور را به خود اختصاص دادهاند.
پیامد دوم: در بستر تورم، «طبقه نابرخوردار» اقتصادی بیشتر به حاشیه رفته و تحقیر میشود. دهکهای ناکام جامعه (طبقات متوسط و پایین) در رقابت برای رشتههای پرطرفدار و صندلیهای جذاب دانشگاه اقبال و امکان زیادی نخواهند داشت.
این قشر از جامعه، پول کافی برای کلاسهای خصوصی فرزندانشان ندارند و آنها را به مدارس دولتی عادی میفرستند، در نتیجه شانس و امکان نشستن روی صندلیهای بهترین دانشگاههای کشور را از دست میدهند. امسال از میان ۴۰نفر اول کنکور تنها یکنفر دانشآموخته مدارس دولتی عادی بوده است. طبق آمارهای موجود در حالی که حدود ۸۵درصد دانشآموزان در مدارس دولتی عادی درس میخوانند، در بهترین شرایط حدود ۲درصد از رشتههای داغ دانشگاههای معتبر را در اختیار میگیرند.
پیامد سوم: در موقعیت تورم، رقابت درونی میان دو بازیگر اصلی مافیای کنکور رونق خواهد گرفت. مافیای کنکور در سطح کلان به دو بخش خصوصی و دولتی تقسیم میشود که هر یک با شبکهای از بازیگران همراه هستند. با توجه به بهحاشیه راندن خانوادههای متوسط به پایین از سرمایهگذاری کنکور، دامنه رقابت درونی بین مافیای کنکور برای بلعیدن هزینههای سرمایهگذاری کنکور و مدارس خصوصی که توسط طبقه برخوردار و برجسته انجام میشود، بیشتر خواهد شد. مافیای چندلایه کنکور برای برتری در بازار موجود دست به رقابتهای نامتعارف خواهد زد. با توجه به مصوبه کنکوری ۱۴۰۰ شورای انقلاب فرهنگی، گویا مافیای حریص کنکور روی یکایک معلمان و بر تکتک دروس و سوالات امتحانات دوره دبیرستان نیز اعمال اثر خواهد کرد.
پیامد چهارم: با افزایش تورم و برخورداری نابرابر نسلهای آینده از سرمایهگذاریهای آموزشی، همبستگی اجتماعی زائل میشود. خروجی این وضعیت بیاعتمادی و بیگانگی اجتماعی میان لایههای ثروتمند و تنگدست جامعه است. در حقیقت این تورم است که سرمایه اجتماعی جامعه را زائل میکند. امروزه بالاترین سرمایه اجتماعی در جوامعی مشاهده میشود که دامنه دهکهای متوسط اجتماعی آنها بیشتر باشد. بهعنوان نمونه، گمان میرود کشورهایی که ۶ تا ۸دهک از شهروندان آنها در طبقه متوسط اجتماعی قرار میگیرند، از سرمایه اجتماعی و نیز برابریهای بیشتری در دسترسی به فرصتهای آموزش عالی برخوردار باشند. چهبسا در ۲۰سال اخیر دامنه طبقه متوسط اجتماعی در ایران کم و کمتر شده است؛ این به این معناست که هرچه جلوتر آمدهایم، وضعیت سرمایه اجتماعی و نیز برابری در دسترسی به فرصتهای آموزش عالی ضعیفتر شده است. سخن پایانی، گفتمان حاکم بر آموزش عالی در ایران به سوی «طبقاتیشدن کنکور» پیش میرود.
برونداد و پیامد کنکور طبقاتی، دانشگاه طبقاتی است. به سخن دیگر، گسترش آموزش غیردولتی و محبوبیت مدارس خصوصی و به تبع آن کنکور یکی از نشانههای طبقاتی شدن آموزش عالی است. مولفههای معتنابهی در این امر دخیل هستند. ضعف دولتها در تحقق مواد سوم و سیام قانون اساسی، سرمایهگذاری ناکافی (داخلی و بینالمللی) در بخش آموزش دولتی، میل اجتماعی به فرهنگ سرمایهداری و رویابافی همگانی برای پرواز به آنسوی اقیانوسها و مافیای هزارتوی کنکور از عوامل اثرگذار بر وضعیت موجود هستند. با وجود این، آثار وضعی چهره ژانوسی تورم بر طبقاتی شدن کنکور و گسترش دانشگاه طبقاتی از همه بیشتر است.