همچنان مهم پس از سه قرن
در دانشگاه گلاسکو در سالهای ۱۷۳۷ تا ۱۷۴۰ درس خواند و طی سالهای ۱۷۴۰ تا ۱۷۴۶ در کالج بالیول آکسفورد تحصیلات خود را کامل و در همانجا به تدریس «علم بیان» پرداخت و همین موضوع در اشتهار او بسیار تاثیرگذار بود. پس از آن در سال ۱۷۵۱ استاد منطق دانشگاه گلاسکو بود و یکسال بعد کرسی قدیمی فلسفه اخلاق هاچسون به او واگذار شد و ۱۲ سال در این کرسی ماند و پس از آن استعفا کرد و چندی بیرون از اسکاتلند بود و در حین سفرهایی که در این دوره داشت با برخی از متفکران آن دوره چون ولتر، تورگو، هلوتیوس و دیگران آشنا شد. اسمیت، «ثروت ملل» را در همین دوره شروع کرد و با بازگشت به انگلستان در ۱۷۶۶، مقارن با استقلال آمریکا پژوهشهای خود را ادامه داد و ۱۰ سال بعد آن را منتشر کرد. پس از انتشار این کتاب به عنوان رئیس گمرک شهر ادینبورگ منصوب شد و ۱۰ سال بعد به جای دوست خود ادموند برک رئیس دانشگاه گلاسکو شد. او در این سمت تا ۱۷۹۰، سال درگذشتش باقی ماند.
اسمیت زندگی آرامی داشت و گوشهگیر بود، اما در ابراز نظرهای خود بیپروا بود و با قدرت مینوشت. اهمیت او آن است که نقش بسزایی در شکلگیری علم اقتصاد و لیبرالیسم اقتصادی داشت. نظریه «دست نامرئی» او، یکی از اصلیترین رویکردها در لیبرالیسم است که اسمیت آن را مکانیزم تنظیم بازار میداند. او در این راه از مفهوم «تعادل» استفاده میکند. مفهومی که برای شناخت دست نامرئی او نیز اهمیت بسیاری دارد. اسمیت با بیان اینکه «نفع شخصی» اساس روابط اقتصادی میان افراد را تشکیل میدهد، این را مدنظر دارد که این نفع شخصی یک مساله عقلایی است و حداکثر کردن آن نیز نمیتواند غیرعقلایی باشد.
نظمی که از قِبَل دست نامرئی ایجاد میشود، مبتنیبر مکانیزم و نهاد بازار است. از این رو، این نهاد در لیبرالیسم دارای اهمیت بسیاری است و همواره جایگاه مهمی در نظریههای مختلفی که بافتِ لیبرال ارائه شده است داشته و دارد و درعینحال، بازار از نظر اسمیت باید از هرگونه مداخله، بهخصوص کلیسا و دولت دور بماند تا بر اساس همان دست نامرئی مورد نظرش خود را تنظیم کند. در این نگرش، بازار میتواند به گونهای خود را تنظیم کند که بتواند شکل مناسبی از دادوستد را به وجود بیاورد. نکتهای که با رشد پیدا کردن بورژوازی در اروپای آن زمان باید به آن مسلح میشد تا بتواند مکانیزم بازار آزاد را برای رهایی از مداخلات دوگانه کلیسا و دولت به دست بیاورد. اسمیت به این نکته مهم توجه داشت که «سودجویی» شخصی، میلی بسیار مهم برای به دست آوردن سود بیشتر و در نتیجه گسترش سرمایهداری است. بنابراین با متعادل کردن آن توسط دست نامرئی مورد نظر اسمیت، هم ثبات جامعه تضمین میشود و هم تداوم رشد سرمایهداری به صورت فزایندهای تامین میشود. بنابراین، اسمیت با بنا کردن بنایی استوار برای بورژوازی زمان خود و پس از آن، جایگاهی درست را برای توسعه آن ایجاد کرد. اسمیت، اقتصاد را به حوزهای بنیادین برای ایجاد نظم تبدیل کرد. نظمی که مبتنی بر قوانین طبیعی است و از مداخلات بیمورد خالی است. اینکه منافع شخصی و اجتماعی چه ارتباطی با هم دارد، بحثی همواره مناقشهبرانگیز بوده است. در این مورد به نظر اسمیت «در بسیاری از موارد، که افراد به قصد کسب منافع شخصی دست به کار میشوند، حاصل کارشان منافع اجتماعی خواهد بود، بدون آنکه قصد چنین کاری داشته باشند. در این فرآیند، افراد با یک دست نامرئی هدایت میشوند. افراد در پیگیری منافع شخصی، خیلی موثرتر از حالتی عمل خواهند کرد که عمدا بخواهند منافع جامعه را تامین کنند.»
بنابراین، زمانی که دو نفر در جامعه آزاد و مبتنی بر دست نامرئی معاملهای انجام میدهند، در عین اینکه سود شخصی را در نظر دارند، خیر و سود جامعه را نیز «خودبهخود» خواهند داشت. البته آنچه در این میان اهمیت دارد این است که در بازار مبتنی بر نفع شخصی و دست نامرئی، سود برای دو طرف معامله شکل خواهد گرفت و این اساسا در یک «جامعه خوب» ایجاد خواهد شد، جامعهای که در آن تبادلات اقتصادی موجب شکلگیری دوستی میان افراد نیز میشود. بنابراین، دست نامرئی اسمیت و لیبرالیسم مبتنی بر آن نه تنها افسارگسیخته نیست، بلکه مبتنی بر فضایل انسانی و اخلاقی نیز هست. اساسا چنین نگرشی، نقش بسیار مهمی در توسعه سرمایهداری داشت و اینکه کسی با داشتن سرمایه به تجارت یا تولید دست بزند و انباشت سرمایه کند و سود شخصی خود را بیشتر کند، امری اخلاقی تصور شده است. اسمیت از این جهت دارای اهمیت است که او یک فیلسوف اخلاق نیز بهشمار میآید. همچنین تعادل در بازار رقابتی، یکی از حالتهای خاص از تعادل کلیتر است که در آن نفع شخصی دنبال میشود این در حالی است که میتوان تعادلی را تصور کرد که با وجود اخلاق و گسترش فضیلتهای اخلاقی، وضعیت تعادلی را به سطح بالاتری از این حالت خاص انتقال دهد.