استاد طباطبایی سال ۱۳۲۴ در شهر تبریز چشم به جهان گشود؛ روزهایی که آذربایجان -خاستگاه تجدد ایرانی- گرفتار مهلکه‌‌‌ای شده ‌‌‌بود که جدایی‌‌‌طلبان فرقه دموکرات آذربایجان برای این خطه به ارمغان آورده ‌‌‌بودند. استاد تا پایان تحصیلات دوران متوسطه در تبریز ماند و سپس، برای ادامه تحصیل در رشته حقوق وارد دانشگاه تهران شد. وی پس از پایان تحصیلات خویش در دانشگاه تهران، با پذیرش بورسیه تحصیلی از دانشگاه پاریس به فرانسه رفت و در نهایت، توانست با مدرک ممتاز دکترای دولتی فلسفه سیاسی از دانشگاه سوربن فارغ‌‌‌التحصیل شود. طباطبایی پس از پایان تحصیلات خود در دهه ۶۰ به ایران بازگشت و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. لکن، در ابتدای دهه ۷۰ بود که از تدریس و حضور ایشان در دانشگاه تهران ممانعت به عمل آمد و در نتیجه، به‌اجبار دانشگاه را ترک و باقی عمر خود را خارج از دانشگاه وقف شناخت مساله «ایران» کرد.

آنچه از استاد بر جای ماند، مجموعه آثاری سترگ است که تمام آنها  تلاش برای فهم یک امر مهم است؛ «شناخت ایران» به عنوان یک مساله یا مشکل و یافتن راهی برای درک اینکه چگونه ایران به اینجا رسید و مضاف بر آن، چگونه می‌‌‌تواند از این وضعیت خارج شود. مساله استاد خود «ایران» بود. استاد طباطبایی ایران را فراتر از یک جغرافیای سیاسی تعریف می‌‌‌کرد. ایران بزرگ طباطبایی یک جغرافیای بزرگ فرهنگی است. فرهنگی که مانند نخ تسبیح، ما ایرانیان را از ساسانیان تا به عصر حاضر متصل نگاه داشته و خود را در آثاری همچون شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ و بوستان و گلستان سعدی نمایان می‌‌‌سازد؛ فرهنگی که در طول تاریخ باعث شده است که چه پس از حمله اعراب و چه پس از حمله مغول‌‌‌ها، ما همچنان ایرانی بمانیم.

برای طباطبایی، ایران فرهنگی مجموعه‌‌‌ای از قرآن، فلسفه خردگرای یونانی-اسلامی و عناصر ایرانشهری است؛ مجموعه‌‌‌ای که به‌صورت تاریخی در تلاش بوده است تا عنصر خردگرای آن وجه غالب را داشته باشد و همه‌‌‌چیز، حتی دین نیز از دریچه خرد نگریسته ‌‌‌شود؛ لکن، با غلبه ترکان سلجوقی است که این رویه معکوس و تلاش می‌شود به جای درک همه‌‌‌چیز از راه خرد، همه‌‌‌چیز از راه نقل دین فهمیده شود که نتیجه آن نیز به تفاسیر ظاهری از دین می‌‌‌انجامد. در اندیشه استاد طباطبایی، علاوه بر محوریت عنصر خرد در تعریف فرهنگ ایرانی، وی یک محور دیگر از فرهنگ ایرانشهری را فرهنگ مدارا و رواداری میان اقوام و مذاهب مختلف می‌‌‌داند و بیان می‌کند که متاسفانه با غلبه صفویان این محور فرهنگی ایران‌‌‌زمین نیز به مخاطره می‌‌‌افتد. در نهایت، آنچه استاد طباطبایی بیان می‌کند از این قرار است که تنها راه علاج ما ایرانیان قرار دادن ایران به عنوان یک‌مساله یا مشکل برای پژوهش‌‌‌هایمان و دانشگاه‌‌‌هایمان است و بررسی تاریخ ایران نه با عناصر تقلیدی اندیشه‌‌‌ای خارج از ایران، بلکه با عناصر و مواد تاریخی سازنده ایران.

پیرو این توضیح، این شماره از باشگاه اقتصاددانان به بهانه درگذشت فیلسوف ایرانشهر بر آن است که ادای دین کوچکی کند به این چهره ملی و برای شناخت بیشتر میراث استاد طباطبایی پای صحبت اندیشورانی نشسته است که از نزدیک ایشان را می‌شناختند و آثارش را مطالعه کرده‌‌‌ بودند.