درهمتنیدگی بحرانها
اما در دنیای واقعی احتمال آنکه وضعیت افتضاح کنونی اتفاقی زودگذر باشد، بسیار کم است. تقریبا به طور قطع، با امری بسیار پایدارتر و خطرناکتر مواجه هستیم. میتوانیم بحرانهای کنونی را ببینیم؛ اما روندهای پنهان که سبب شدهاند این بحرانها یکدیگر را تقویت کنند و خطرات واقعی را که احتمالا ما را احاطه خواهند کرد نمیبینیم. وضعیت وخیم کنونی را میتوان بهعنوان «چندبحرانی جهانی» (global polycrisis) بهتر درک کرد. این عبارتی است که اخیرا آدم توز از دانشگاه کلمبیا مطرح کرده است. چندبحرانی جهانی به این معناست که بشریت با شبکهای ظاهر مجزا اما در واقع بهشدت مرتبط از بحرانها روبهروست. دقیقا به این دلیل که این بحرانها بهشدت مرتبط هستند، خسارت آنها بسیار بزرگتر از مجموع خسارت تکتک آنهاست.
در ۱۰سال اخیر بسیاری از امور از بنیان وخیمتر شدهاند: نرخ گرسنگی در جهان افزایش یافته، تعداد آوارگان در کشورها و در سطح فرامرزی بیشتر شده، میزان استبداد سیاسی افزایش یافته، موارد نقض حقوق بشر بیشتر شده و درگیریها و خشونتها همگی افزایش یافته و برخی از آنها شدیدتر شدهاند. از سوی دیگر امید به زندگی از ۶/ ۷۲سال در سال ۲۰۱۹ به ۹۶/ ۷۰سال در سال ۲۰۲۱ کاهش یافته است. این نخستین کاهش از سال ۱۹۵۰ یعنی سالی است که سازمان ملل جمعآوری این نوع دادهها را آغاز کرد.
استرسهای اجتماعی و طبیعی که میتوانند به بحران جهانی منجر شوند، اغلب بهعنوان «ریسکهای سیستماتیک» توصیف میشوند. گرمشدن کرهزمین، بیماریهای سرایتکننده از حیوان به انسان، کاهش تنوع زیستی، شدت پیدا کردن نابرابری اقتصادی، بیثباتی سیستم مالی، افراطگرایی ایدئولوژیک، حملات سایبری، ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی و تنشهای ژئوپلیتیک نمونههایی از استرسهای اجتماعی و طبیعی هستند. اکثر ریسکهای سیستماتیک خطرناکتر و شدیدتر شدهاند، یعنی اثرات آنها عمیقتر و فراگیرتر شده است. در اکثر موارد این ریسکها شدت بیشتری پیدا کردهاند. به عبارت دیگر این ریسکها حالا هم شدیدتر شدهاند و هم در فواصل زمانی کوتاهتری رخ میدهند. برای مثال گرمشدن کرهزمین هم سریعتر شده و اثرات آن شدیدتر شده است. تعداد موارد حوادثی نظیر خشکسالی، سیل، توفان، موج گرما، آتشسوزیها و... بیشتر شده و شدت آنها افزایش یافته است.
طبیعی است که تعداد کسانی که از این نوع رویدادها تاثیر میپذیرند، افزایش یافته و اثرات بر آنها شدیدتر شده است. اگر در گذشته چند میلیون نفر در سال تحتتاثیر رویدادهای اقلیمی قرار میگرفتند، اکنون صدها میلیون نفر از مردم جهان تحتتاثیر آنها قرار میگیرند. موارد و میزان فراگیر بودن آوارگی جمعیتها، گرسنگی، از میان رفتن امکانات زندگی و... در سالهای اخیر بیشتر شده است؛ بهویژه در جنوب صحرای آفریقا و جنوب شرق آسیا این گونه رویدادها مشهودتر است. دو عامل زمینه شدت پیدا کردن ریسکها و افزایش موارد آنها را فراهم کردهاند: نخستین عامل میزان مصرف منابع طبیعی از سوی انسان و تولید آلودگی است که سبب کاهش تابآوری سیستمهای طبیعی، ریسکهای گرمایش زمین و... شده و از تنوع زیستی کاسته است. دومین عامل، ارتباط گستردهتر بین سیستمهای اقتصادی و اجتماعی است که سرعت و حجم جریانهای دوربرد مواد، انرژی و اطلاعات را بیشتر کرده و بر شدت ریسکهایی نظیر بیثباتی سیستم مالی، همهگیریها، نابرابریهای اقتصادی و افراطگرایی ایدئولوژیک افزوده است.
همزمانی بحرانها یعنی آنچه اکنون در حال تجربه آن هستیم نشان میدهد، عاملی دیگر نیز وجود دارد؛ یعنی عامل همزمانکننده ریسکها. ارتباطهای پیچیده و عموما شناسایینشده بین سیستمهای اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیک جهان میتواند سبب شود بسیاری از ریسکها تقریبا به طور همزمان نمایان شوند. اگر چنین باشد همزمانی ریسکها اتفاقی زودگذر نیست. احتمالا این همزمانی ادامه پیدا خواهد کرد و ممکن است در نهایت ظرفیت جامعه برای سازگار شدن را از میان ببرد. نتیجه این فرآیند آن است که برخی مناطق عملا دچار فروپاشی میشوند. آنچه اکنون ما در هاییتی شاهد هستیم نمونهای از این فرآیند است.
دانش ما از این ارتباطها اندک است؛ زیرا متخصصان هر رشته صرفا در ارزیابی ریسکهای آن رشته و حوزه تبحر دارند. برای مثال اقتصاددانها یا متخصصان بیماریهای واگیر عموما تنها در این حوزه اطلاعات کافی دارند. این دانش تخصصی در یکرشته برای درک عمیق دیگر ریسکهای سیستماتیک و نحوه اثرگذاری متقابل آنها کافی نیست. بنابراین در حالی که متخصصان اثرات اقتصادی تغییرات اقلیمی میدانند این تغییرات چه اثراتی بر نابرابری اقتصادی در داخل جوامع و بین کشورها دارد چیزی درباره اثرات این تغییرات بر افراطگرایی ایدئولوژیک نمیدانند. آنها همچنین به این موضوع که فرآیند اثرگذاری ممکن است معکوس شود یعنی برای مثال نابرابری اقتصادی و افراطگرایی ایدئولوژیک بر شدت گرمشدن کره زمین بیفزاید، توجه نمیکنند.
به نظر میرسد تمام این فرآیندها فعال هستند: گرمشدن کرهزمین به سلامت مردم لطمه میزند و سبب حوادث آبوهوایی میشود. گرمشدن کره زمین همچنین به زیرساختها لطمه میزند و تولید غذا را در سراسر جهان کم میکند. در کشورهای فقیر این تغییرات از رشد اقتصاد میکاهد و بر شدت نابرابریهای اقتصادی میافزاید. رشد پایین اقتصادی و نابرابریهای عمیقتر هر جا رخ دهند زمینه شدت پیدا کردن افراطگرایی را فراهم میکنند و آن افراطگرایی سبب میشود ایجاد اتحاد ملی و بینالمللی بر سر کاستن از انتشار گازهای گلخانهای دشوارتر شود؛ در نتیجه مشکل گرمشدن کرهزمین پیوسته شدیدتر میشود.
دانشمندان چنین چرخههای معیوب را «بازخوردهای مثبت خودتقویتکننده» مینامند. ما معمولا اجزای یک لوپ علتها را میبینیم نه کل تصویر را و به همین دلیل ضروری است نوع نگاهمان را تغییر دهیم، بهطوری که عوامل ناشناخته را کشف کرده و ترتیبی دهیم تا ریسکهای سیستماتیک رفع شوند. در حوزه تغییرات اقلیمی، شناسایی این لوپها و علل پنهان بسیار حیاتی است. نخستین قاعده اکولوژی این است که همهچیز به همهچیز ربط دارد و متصل است. یکمتمم هم باید به این قاعده اضافه شود و آن، این است که برخی از انواع اتصالها بسیار مهمتر از دیگر اتصالها هستند. پیشنهاد میشود برای شناسایی سازوکارهای اثرگذار بر این ریسکها، همکاری علمی بینالمللی آغاز شود. این همکاری شامل کنسرسیومی جهانی متشکل از نهادهای ملی است که دو وظیفه دارد: مطالعه سازوکارهایی که ریسکهای سیستماتیک جهانی را شدت میبخشند و یافتن روشهایی که از طریق آنها انسان میتواند در فرآیند ریسکها دخالت کرده و آنها را کاهش دهد.