با اینکه وضعیت زنان از دوره‌ای به دوره دیگر دستخوش دگرگونی‌هایی شورانگیز و فراوانی شده است، اما از نگاه تاریخ، فرهنگ ایرانی در رفتار خود با زنان گرایش‌های پیشرو داشته است. منظور از «پیشرو» زنانی هستند که به تعبیری دارای شأن و اختیار و اقتدار و احترام بودند و جامعه از آنان انتظار داشت در اندرون و بیرون خانه حضور فعال داشته باشند. بنابراین، در ایران باستان در دوران شاهنشاهی هخامنشی، زنانی را می‌بینیم که شاه، فرماندار، سیاستمدار، قاضی و فرمانده سپاه هستند. زنانِ صاحب‌منصبی که دستمزدی برابر با مردان دریافت می‌کردند و بابت زاییدن فرزند پاداش می‌گرفتند. هیچ امپراتوری دیگری در تاریخ چنین اعتبارهایی به زنان نبخشیده است. حتی وقتی ایران به اسلام گروید، اسلام نیز به نوبه خود در زمینه به رسمیت شناختن حقوق زنان بسیار پیشرو بود، زیرا زن‌ها در اسلام دارای حق انتخاب همسر، طلاق، حق مالکیت اموال و جهیزیه بودند.

این قدرت تاریخی در صد سال اخیر نیز دیده می‌شود. از دهه ۱۳۲۰ خورشیدی به بعد، زنان ایرانی در زمینه‌های تحصیلی گام‌های بلندی برداشتند که همچنان نقطه قوت به شمار می‌روند. عطش آنان برای دانش آموختن، امروزه نیز پابرجا و قدرتمند است، ولی اکنون وضعیت امروزی زنان در ایران پیچیده است. با وجود الگوهایی قدرتمند از معروف‌ترین همسران حضرت محمد (ص)، مانند حضرت خدیجه و عایشه، اصل روح ترقی‌خواهانه اسلام تقریبا از نظرها پنهان شده است. اینکه مردان و زنان از نظر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برابرند یا باید باشند، حتی در ارتجاع روبه‌رشد ایالات متحده به نظر اکثریت تبدیل شد. مفهومی که تا پیش از این، زیاده‌خواهی و پرهزینه به چشم می‌آمد. نظرخواهی سال مجله میس طبق نظر ۷۵درصد زنان و ۷۶درصد مردان (رای‌دهنده) نشان داد جنبش زنان «نیروی محرکه پنهان» و سبب‌ساز تغیرات اجتماعی مثبتی چون «فرصت‌های شغلی بزرگ‌تر برای زنان، درجات عالی تحصیلی، تغییرات محل کار که مشاغل را به خانواده‌ها پیوند می‌دهد و دستمزد بهتر» شده است.

شاهد حاضر و دم‌دستی برابری اقتصادی، میانگین دستمزد است که در شرایط یکسان سابقه کاری و شغل، در برابر هر یک دلار درآمد مردان، زنان ۷۵سنت دریافت می‌کنند. در مراتب قدرت و تجارت هنوز به‌ندرت می‌توان زنی را در مدارج تراز اول دید. اغلب زنان متاهل و بچه‌دار به شما خواهند گفت که هم پول استیک را از جیب‌ خودشان می‌دهند هم پختن، گذاشتن و برداشتن آن به عهده خودشان است. استدلال‌های فمینیسم سنتی درباره ریشه این تفاوت‌ها، میان زندگی زنان و مردان در حال رنگ باختن است. دیگر اصرار بر مقصر شمردن ساختارهای تعصب‌آمیز و بی‌عدالتی‌ها کفایت نمی‌کند. قضیه در عمل ریشه‌دارتر از این دلایل است.

در واقع اگر به چشم‌اندازها و انتظارات دختران نوجوان گوش فرا دهیم، می‌شنویم این تفاوت‌ها تا چه عمقی ریشه دوانیده است. دختران به ما چشم‌اندازی از نسل آینده می‌دهند، چشم‌اندازی به آنچه گذشته است و اشتیاق به فرا رفتن از آن و رهایی از قیدوبند حقایق گریزناپذیری که موجب محدودیت زندگی می‌شود. نائومی ولف، نویسنده آمریکایی و مشاور سیاسی بیل کلینتون، می‌نویسد: «چه نامعمول است که زنان، یعنی اکثریت نوع بشر، پس از گذشت این همه قرن، دخالتی موفق به شیوه یک بار برای همیشه در سرنوشت خود نداشته‌اند.» در پرونده امروز «باشگاه اقتصاددانان» به بهانه بحران فعلی پیش‌آمده در ایران، این پرسش را با صاحب‌نظران در میان گذاشته‌ایم که «ضعف قوانین حامی زنان، چگونه به بذر اعتراض تبدیل شده است؟»