چالش‌های تکراری و ناتمام

در مورد چالش اول: «روند افزایشی نرخ سود بانکی و تاثیر آن بر خروج نقدینگی از بازار»

در صورت افزایش نرخ سود بانکی، هزینه تامین مالی برای کسب‌وکارهای تولیدی افزایش خواهد یافت و شاهد تاثیر منفی آن بر رشد سودآوری شرکت‌ها خواهیم بود و تداوم آن برای اشتغال کشور آسیب‌زاست. ضمن اینکه اثرات منفی و مستقیم رشد این نرخ، بر روش‌های قیمت‌گذاری و ارزش‌‌‌‌گذاری نمادها نیز مشاهده خواهد شد. این فضا در کنار ابهاماتی همچون بلاتکلیفی برجام و فقدان ‌چشم‌انداز صعودی خاص برای قیمت کامودیتی‌ها به دنبال افزایش نرخ بهره فدرال‌رزرو و تداوم آن و بحث قیمت‌گذاری‌های دستوری و... شرایط سرمایه‌گذاری در سهام را برای سرمایه‌گذاران سخت می‌کند و شاهد خروج دارایی سرمایه‌گذاران از بازار سرمایه خواهیم بود؛ در نتیجه به جذابیت ورود این دارایی‌ها در حساب‌های بانکی برای افراد منجر خواهد شد.

در مورد چالش دوم: «کاهش حاشیه سود شرکت‌ها تحت تاثیر افزایش نرخ خوراک و حامل‌‌‌های انرژی»

در شرکت‌هایی که نرخ خوراک و سهم انرژی بخش مهمی از هزینه‌ها را تشکیل می‌دهد، الزاما افزایش آنها به معنی کاهش سودآوری شرکت نیست و گاهی افزایش نرخ محصولات آنها این کاهش را جبران می‌کند؛ اما حامل‌‌‌‌‌‌‌‌‌های انرژی به‌عنوان کامودیتی نقش مهمی در اقتصاد ایران و حتی بازار بورس ایفا می‌کنند؛ بنابراین اتخاذ هر تصمیمی در خصوص قیمت آنها باید با برنامه‌ریزی قبلی و جامع، همراه با نظارت درست ارائه شود. به دلیل فراوانی منابع انرژی در ایران، اتخاذ تصمیم عجولانه و بدون برنامه‌ریزی می‌تواند باعث ایجاد شوک‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قیمتی در حامل‌‌‌‌‌‌‌‌‌های انرژی شود که این موضوع، بر تولید شرکت‌ها و سطح عمومی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ قیمت‌ها تاثیر منفی می‌‌‌گذارد و با ایجاد تنگناهای مالی در صنعت مربوطه، زمینه زیان‌‌‌ده شدن شرکت‌های مربوطه و آسیب‌رسیدن به اعتماد سهامداران آن شرکت‌ها را فراهم می‌کند و به چالشی مهم در بازارسرمایه تبدیل می‌شود.

در مورد چالش سوم: «قیمت‌گذاری دستوری محصولات صنایع از قبیل خودرو، شوینده، لاستیک و...»

قیمت‌گذاری اصولی باید با توجه به عرضه و تقاضا انجام شود. وقتی قیمت‌گذاری به صورت دستوری انجام می‌شود، تعادل بازارها را بر هم می‌‌‌زند، ایجاد چارچوب مشخص برای تولیدکنندگان و فروشندگان، سیاست سرکوب و کنترل قیمت و تعیین دستوری آن، مدت‌‌‌هاست به چالش مهم بازار بورس ایران تبدیل شده است. همچنین در جلوگیری از افزایش تورم نتیجه‌‌‌ای معکوس نشان می‌دهد. این مورد هم بر فرآیند تولید کالاها و کیفیت آنها اثر منفی دارد. همچنین بستر رانت برای دلالان و واسطه‌‌‌ها گسترده شده که نتیجه ‌‌‌آن افزایش بی‌‌‌ثباتی است. بنابراین وجود بازار آزاد و رقابتی بین عرضه و تقاضا، شفافیت در قیمت‌گذاری و ایجاد تعادل در قوانین این حیطه، سرمایه سهام‌‌‌داران صنایع مرتبط را از خطر از دست رفتن و زیان‌دیدن در امان نگه می‌دارد.

در مورد چالش چهارم: «انجام معاملات شرکت پالایش و پخش در بورس انرژی»

شفافیت صورت‌های مالی و به‌موقع بودن آنها در این صنعت، ابهام و ریسک سرمایه‌گذاری در نمادهای مربوطه را کاهش می‌دهد و به از بین رفتن رانت و ایجاد شفافیت اقتصادی کمک می‌کند. بنابراین هر برنامه و استراتژی درستی که به شفافیت، قابل‌اتکا و به‌موقع بودن اطلاعات این صنعت منجر شود، باعث ایجاد اعتماد و جذابیت سرمایه‌گذاری برای سرمایه‌گذاران خواهد شد. ضمن اینکه بورس انرژی ایران زیرساخت لازم و ظرفیت کافی در این حیطه را دارد و با بررسی و برنامه‌ریزی درست قابل اجراست.

در مورد چالش پنجم: «نوسان در نرخ ارز و تاثیر آن بر افزایش نااطمینانی‌‌‌های صنایع برای توسعه فعالیت»

نحوه اثرگذاری نرخ ارز بر فعالیت هر صنعت، با توجه به میزان صادرات‌‌‌‌محور بودن، بهره‌‌‌مندی از ارز مبادله‌‌‌ای، نسبت واردات مواد اولیه به کل مواد اولیه، نسبت موجودی انبار، میزان رقابت‌‌‌‌پذیری آن صنعت، میزان کاربربودن و نوع مالکیت و... و همچنین بر رفتار تولید، اشتغال و قیمت‌گذاری در صنایع مختلف با توجه به ماهیت آن صنعت، متفاوت خواهد بود؛ اما در مجموع، نوسانات نرخ ارز را می‌‌‌توان از مهم‌ترین منابع شوک در اقتصاد داخلی به حساب آورد که از کانال‌‌‌های مختلف، توسعه فعالیت صنایع را در داخل کشور تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. ضمن اینکه اثرات مستقیم و غیرمستقیم در کنار دیگر متغیرهایی همچون تورم، تحریم، وضعیت سودآوری و... تقریبا می‌تواند بر همه صنایع تاثیرگذار باشد.

در مورد چالش ششم و هفتم، به‌شخصه نظر خاصی ندارم.

در مورد چالش هشتم: «قطعی برق در تابستان و قطعی گاز در زمستان و آثار منفی آن بر تولید و بهای تمام‌شده»

با توجه به وضعیت این روزهای بازار و وضعیت اقتصادی، این چالش به‌عنوان اساسی‌‌‌ترین مشکل واحدهای تولیدی و صنعتی فعال در بورس در کنار دیگر متغیرهای مبهم و بلاتکلیف موثر بر بازار، به صورت مقطعی می‌تواند به تولیدکنندگان، دستگاه‌‌‌های تولیدی، مواد اولیه و تجهیزات صنعتی، قیمت نهایی محصولات و... خسارات جدی وارد کند. در این راستا با هر توقف تولید، علاوه بر کاهش حجم تولید، هزینه‌های جذب‌نشده عملیاتی، سود شرکت‌ها را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و اگر محصولات به اندازه زیان ناشی از این آسیب‌ها و به دنبال آن کاهش تولید، افزایش نرخ نداشته باشند، می‌‌‌توانند در کم‌رونقی بازار سرمایه موثر باشند و در نهایت در صورت تداوم  به زیان شرکت‌ها و صنایع منجر شوند. رفع این چالش برای جلوگیری از زیان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ناشی از آن به‌‌‌خصوص در بازارسرمایه و جلوگیری از تورم و افزایش قیمت‌ها کاملا ضروری است و اگر اقدامی در راستای توسعه و ذخیره این انرژی‌های موثر انجام نشود، آسیب‌‌‌های زیادی به اقتصاد کشور وارد خواهد شد.

نتیجه‌گیری

مدت‌هاست مشکلات و چالش‌های فراوان بازار و بی‌‌توجهی مسوولان به آنها، به سرمایه سرمایه‌گذاران آسیب جدی وارد آورده و اعتماد آنها را از بازارسرمایه سلب کرده است و این روزها اثرات آن را در خروج سرمایه، کمبود نقدینگی، ارزش معاملات پایین و کم‌رمقی بازار مشاهده می‌کنیم. این روزها بازار سرمایه نیازمند تصمیمات و برنامه‌ریزی درست و ریشه‌ای است. بازاری متشکل از کسب‌وکارهای فعال و سرمایه‌گذارانی ارزشمند که این روزها نه‌تنها با آسیب‌های مالی مواجه شده‌اند، بلکه آسیب‌های روحی و روانی نیز گریبان‌گیر خیلی از این افراد شده است. امیدواریم با ایجاد تدابیری جامع، آرام‌آرام شاهد برگشت اعتماد و بهبود وضعیت بازار باشیم.