ائتلاف سیاسی یا اقتصادی؟

عضویت کشورمان در این سازمان، اتفاق مبارکی است و در صورت استفاده مناسب از ظرفیت‌هایی که همکاری در چارچوب این سازمان برایمان به ارمغان خواهد آورد، می‌توان آن را دستاوردی بسیار بزرگ برشمرد. عضویت قدرت‌های بزرگ اقتصادی مانند چین، روسیه و هند در این سازمان می‌تواند راه را برای تعاملات بین‌المللی تجاری و سیاسی ج.ا.ایران هموار سازد. همچنین می‌توان به ایجاد ظرفیت‌های زیرساختی همکاری‌های اقتصادی با هند و پاکستان که بلاستفاده مانده‌اند، امیدوار بود. اعضای این سازمان، اقتصادهای بزرگی هستند که بیش از ۴۰ درصد از جمعیت جهان و ۲۵ درصد از کل تولید ناخالص جهان را تشکیل می‌دهند.

به لحاظ مساحتی نیز کشورهای عضو این پیمان نزدیک به ۳۵ درصد خشکی‌‌‌های جهان را در اختیار دارند، دو عضو اصلی این سازمان از قدرت‌های بزرگ شورای امنیت هستند و سه عضو این سازمان (هند، چین و روسیه) سه عضو اصلی گروه بریکس به شمار می‌روند.

در چارچوب همکاری با سازمان شانگهای می‌توان به اتحادیه‌های گمرکی و همکاری‌های گمرکی منطقه‌ای ورود پیدا کرد. همچنین با توجه به رویکرد انتقاد‌آمیز اعضای این سازمان به حاکمیت دلار و عزم جدی برای دلارزدایی از معاملات خود، می‌توان به ایجاد پیمان‌های پولی مشترک نیز امیدوار بود.

این روزها در محافل غیرآکادمیک، عضویت ایران در سازمان شانگهای به نوعی پناه بردن ایران به دامان شرق برای حفاظت از گزند آسیب‌ها و تهدیدهای غرب عنوان می‌شود که تفسیری نادرست است.

اولا راهبرد نگاه به شرق به دلایلی همچون پیشرفت‌های اقتصادی و تکنولوژیکی کشورهای آسیایی و قرابت‌ فرهنگی با این کشورها بیش از دو دهه است که پیشران سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است؛ ثانیا هر نوع تعامل و همکاری با سازمان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را نمی‌توان به معنای تقابل و تضاد با سازمان‌ها و نهادهای دیگر دانست.

در دهه‌های اخیر، سیاست منطقه‌گرایی در اقتصاد موجب توسعه و شکوفایی اقتصاد کشورها شده است. برای مثال، اتحادیه اروپا یک نمونه موفق از همگرایی منطقه‌ای است که در آن کشورهای عضو موفق شده‌اند با برقراری سیستم واحد قانونی، گمرکی، پولی و مالی، همکاری‌های مثمرثمری داشته باشند. تمام دولت‌ها به دلیل اهمیتی که به رفاه ملی می‌دهند، ناچارند از طریق دیپلماسی و ابزارهای مسالمت‌آمیز با واحدهای سیاسی دیگر رابطه داشته باشند که به نوبه خود موجبات وابستگی متقابل سیاسی و اقتصادی بین دولت‌ها را به وجود می‌آورد. از سوی دیگر، وجود کشورهای قدرتمند، به مثابه قدرت‌های تاثیر‌گذار در یک منطقه موجب به وجود آمدن منطقه اقتصادی و سیاسی معینی می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران بـه واسطه تعلق به حوزه تمدنی مشرق‌زمین و داشـتن اشـتراکات فرهنگـی، تـاریخی و هـویتی بـا ساکنان این حوزه، راحت‌تر می‌تواند با بـازیگرانی نظیـر چـین، روسـیه، هنـد، مـالزی و دیگـران ائتلاف و همگرایی برقرار کند تا بازیگران غربی؛ بنابراین اگر رویکردی راهبردی و بلندمـدت نـسبت به جامعه بزرگ شرق اتخاذ کند، می‌تواند ضمن افزایش رشد اقتصادی و رفاه، امنیت سیاسی خود را نیز ارتقا دهد.

از سوی دیگر، عضویت ایران در سازمان شانگهای برای سایر اعضا نیز اتفاق مبارک و میمونی است؛ چرا که ایران برای سایر اعضا دارای موقعیت ژئوپلیتیک است و مزیت‌های بی‌شماری به لحاظ حمل‌ونقل و دسترسی به جنوب آسیا ایجاد می‌کند. ضمن اینکه ایران می‌تواند تامین‌کننده انرژی‌ برای این کشورها باشد.

ایران با انعقاد موافقت‌نامه تجارت آزاد با اتحادیه اقتصادی اوراسیا نیز به دنبال پیوند امنیتـی بـا آسـیای مرکـزی، قفقـاز و آسـیای جنـوب غربـی و همگرایــی در اهــداف کــلان تجــاری و اقتــصادی بــا دیگــر کشورهای حوزه قفقاز و شرق آسیاست.

اکنون زمانی نیست که بتوان ائتلاف‌ها و همکاری‌های بین‌المللی را از منظر سیاه و سفید تحلیل کرد. دیدگاه ناشی از تقسیم‌بندی دوگانه تقابل و همکاری مربوط به ذهنیت سیاه و سفید جنگ سردی است کـه در دوره استقرار نظـام دوقطبـی بـر نظام بین‌الملل حاکم بود و روابط کشورها را صرفا بر مبنـای تقابـل و تـضاد تعریف می‌کرد و اگر کشوری به قدرت یا سازمانی نزدیک می‌شد، آن را به مثابه اتحادیه نظامی و امنیتی و بر مبنای تضاد با سازمان‌ها و بلوک دیگر تفسیر می‌کرد، در صورتی‌که امروزه روابط کشورها از وضعیت «اتحاد با یکی و تقابل با دیگـری» در دوران جنگ سرد، به فاز پیچیده‌ای از «همکاری و رقابت توامان» وارد شـده و فـضای عرصـه سیاسـت جهانی از سیاه و سفید به طیفی از رنگ‌های دیگر تغییر یافته است. امروزه بازیگران ممکن است، در زمینه‌های مختلف، روابطی تنش‌زا و تعارض‌آمیز داشته باشند، اما این تعارضات الزاما به رویارویی نمی‌انجامد و چه‌بسا آنها در زمینه‌های دیگر به همکـاری مبـادرت ورزنـد. برای مثال، دو کشور چین و روسیه که اعضای اصلی سازمان همکاری‌های شانگهای را تشکیل داده‌اند، به‌رغم تعـاملات تنگاتنـگ در چارچوب سازمان همکاری‌های شانگهای، در برخی حوزه‌ها، از جملـه افـزایش تـسلط بـر آسـیای مرکزی با یکدیگر رقابت دارند.

از سوی دیگر، میـان چـین و هنـد در بسیاری از حوزه‌های تجاری و فنی رقابت‌های بسیاری وجود دارد.  همان‌گونه که دیوید میترانی، نظریه‌پرداز علوم سیاسی می‌گوید، همکاری‌های فراملی در حوزه‌های فنـی و اقتصادی به خودی خود فضای همکاری‌ها را حـول محـور سیاست و امنیت بازمی‌گشاید. بنابراین برقراری ائتلاف با بازیگران شرقی نظیر چـین، روسـیه، هند و پاکستان در چارچوب سازمان همکاری‌های شانگهای در حوزه‌های اقتصادی - تجاری و خصوصا ایفای نقـش در تامین امنیت انرژی آنان، احتمالا در بلندمدت به حوزه‌های استراتژیک سیاسی-امنیتـی نیـز کـشیده خواهد شد.

بنابراین همکاری با قدرت‌های بزرگ اقتصادی مثل چین، روسیه و هند و اصولا راهبرد نگاه به شرق در صورت استفاده درست از ظرفیت‌ها و کارت‌های برنده، می‌تواند بخش قابل‌توجهی از منافع و امنیت ملی جمهـوری اسـلامی ایـران را در عرصه‌های اقتصادی و رفاهی تامین کند و در بلندمدت قادر خواهد بود عرصه‌های استراتژیک (سیاسی و امنیتی) را نیز تحت پوشش بگیرد.

در فاز نخست، می‌توان با رویکردی عمل‌گرایانه به تکمیل چند گام و چند پروژه حاضر پرداخت. اولا اکنون ایران می‌تواند در چنین شرایطی از فرصت نزدیکی میان پکن و اسلام‌‌‌آباد بهره جسته و منافع اقتصادی کلان خود را در پاکستان احیا کند.

ثانیا می‌تواند از طریق بندر چابهار به پاکستان که راهی سهل‌‌‌الوصول برای استفاده از فرصت احیای روابط اقتصادی با چین است، بهره ببرد. چین در سال‌های گذشته با سرمایه‌گذاری بیش از ۴۶میلیارد دلاری در پروژه کریدور اقتصادی «چین- پاکستان» موسوم به «سی‌‌‌پک» اراده جدی خود را برای حضور در پاکستان و اتصال گوادر به کاشغر نشان داده و بدون توقف، در حال پیشبرد این پروژه است. همچنین فرصت خوبی برای اتمام پروژه خطوط انتقال گاز ایران به پاکستان موسوم به آی‌‌‌پی است که تاکنون به دلایلی از جمله عدم‌خواست طرف پاکستانی این موضوع به تعویق

افتاده بود.  

برخی، چابهار و گوادر را دو رقیب در منطقه می‌‌‌دانند، حال آنکه اگر از فرصت حضور چین در گوادر استفاده شود و کمی نگاه از غرب و هند به سمت پاکستان و چین تغییر یابد، بی‌‌‌شک در کنار هم قرار گرفتن گوادر و چابهار می‌تواند به‌شدت چابهار و استان سیستان‌وبلوچستان را با شکوفایی اقتصادی روبه‌رو کند که البته این موضوع نیازمند همت دولتمردان برای تصمیم جسورانه کاهش فروش نفت به هند و دل بستن به صادرات غیرنفتی و حداقل فرآورده‌‌‌های نفتی به پاکستان و پس از آن با استفاده از طرفین چابهار به سایر نقاط جهان است.