سرکوب رسانههای مستقل
چهرههای سیاسی مخالف و منتقد هم یا از انجام هرگونه فعل سیاسی منع شدند یا در حبس و تبعید، از ترس زبان در کام گرفتند. ناوالنی در زندان است، بسیاری از نزدیکانش کشور را ترک کردهاند و سازمانش هم منحل شده است. پس باید اعتراف کرد که جبهه مخالفان بیش از هر زمان دیگر متزلزل است. در چنین فضای بستهای طبیعتا هیچ اعتراض دائمی یا مقاومتی علیه تصمیمسازیهای کرملین صورت نمیگیرد. با این همه، مهم آن است که پوتین از جو حاکم و ثبات پایداری که با هزینه سرکوب به دست آمده، رضایت دارد. از همین رو، سیستم سیاسی تعریفشده از سوی پوتین، انگار به دور خود میچرخد؛ بدون آنکه از مسیر منحرف شود. رسانههای دولتی روسی در مرکز کنترل اوضاع اجتماعی و سیاسی مستقرند. سیستم تبلیغاتی کرملین، شبکه گستردهای از ایستگاههای تلویزیونی و روزنامهها را که غالبا دارای سبک و محتوای جعلی هستند، به عنوان ستون مرکزی قدرت پوتین قرار داده است. از همین رو سیستم تعریفشده از سوی رئیسجمهور در برابر همه مخالفان و ناراضیان رژیم حاکم، خواه در داخل کشور باشند یا فراتر از مرزهای روسیه، بهسان سپری غیرقابل نفوذ عمل میکند. این سپر در کنار اهرمهای سرکوب، ابزارهای پوتین برای پیروزی هستند. تقریبا همه ایستگاههای تلویزیونی و روزنامههای روسیه، تحت کنترل دولت هستند. برخی دیگر چون REN TV متعلق به بخش خصوصی است که رابطهای تنگاتنگ با کرملین دارد. در این میان، کانالهای دیگری چون Rossiya و کانال یک که مالکیت هر دوی آنها در دست دولت است، در کنار انتشار هر خبری به ستایش پوتین میپردازند؛ اینکه او سیاستمداری است عاقل و خردمند. چنین مکانیزمی نیازمند توسل به اهرم خشونت نیست. ارتشی از روزنامهنگاران و خبرنگاران، ویراستاران و نویسندگان و تهیهکنندگان خوشحالند که در برابر ارتقای جریان جعلی پوتین، نخستوزیر و فرمانداران منطقهای بانفوذ این کشور، پولهای کلانی دریافت کرده و ارتقا مییابند. روزنامهنگاران طبیعتا به واسطه شغل و حرفهای که دارند، از واقعیتهای روسیه معاصر بیخبر نیستند، کور هم نیستند و زشتیها را میبینند، با این همه آنها انتخاب کردند که در کنار برندگان بایستند. پس باید اذعان کرد که دستگاه رسانه در روسیه به اهرم جدی برای سرکوب تبدیل شده است. به همین دلیل نزدیکان پوتین میلیاردها دلار صرف تامین هزینههای این دستگاههای دروغپراکنی میکنند؛ چرا که به این طریق به بدترین شکل مردم را مرعوب خود میکنند. رسانهها دائما وقایع دهه ۱۹۹۰ را برای مردم یادآور میشوند؛ تهدیدهای ناشی از فاجعه اقتصادی و تجزیه امپراتوری. با همین یادآوریهای پی در پی وحشت مردم بهراحتی شکار میشود. رسانهها به همین مردم وحشتزده میگویند که صرفا وفاداری به کرملین میتواند هیولاها را از آنها دور نگاه دارد. همین رسانهها از تمام توانشان استفاده میکنند تا چهرهای زشت از اتحادیه اروپا، بریتانیا و ایالاتمتحده به نمایش بگذارند تا اینگونه نشان دهند که این کشورها به چه شکلی درگیر زوال اخلاقی شدند و از بیثباتی سیاسی و فقر در عذابند. در کشوری که ۷۲درصد از مردمانش فاقد گذرنامه هستند و امکانات مالی لازم را برای خروج هم ندارند، طبیعتا ارسال چنین پیامهایی پی در پی، مخاطبان بسیاری را مجذوب و در عین حال اقناع میکند. این پوشش دیوار به دیوار، افکار عمومی را به شکلی عمیق تحتتاثیر قرار میدهد. در سال ۲۰۰۸ با اوج گرفتن درگیری میان روسیه و کشور همسایه یعنی گرجستان، رسانهها بیش از اندازه مورد توجه قرار گرفتند. در آن برهه زمانی، گرجستان به عنوان پناهگاهی برای فعالان ضد روسی تعبیر میشد؛ فعالانی که در این منطقه علیه روسیه برنامههایی خشن طراحی میکردند. نتایج این پروپاگاندا خیرهکننده بود؛ یک سال بعد، پس از پایان جنگ، ۶۲درصد از روسها، گرجستان؛ جمهوری کوچک در جنوب قفقاز را دشمن اصلی روسیه قلمداد میکردند. امروز گرجستان توسط دولتی اداره میشود که روابط نسبتا نزدیکی با کرملین دارد، از همین رو بدگوییها از این بازیگر در رسانههای داخلی تقریبا به صفر رسیده است. نگاه مردم هم به گرجستان تغییر کرده و شاید فقط ۱۵درصد روسها هنوز هم از گرجستان به عنوان دشمن روسیه یاد کنند. هم رسانههای چاپی، هم رسانههای دیداری و شنیداری همگی تحت نظارت جامع کرملین قرار دارند. اینترنت نیز تقریبا درگیر چنین سرنوشتی است. ده سال پیش شبکههای مجازی نقش برجستهای در تظاهرات مردمی علیه تقلب در انتخابات مجلس داشتند. از آن زمان به بعد، کرملین به واسطه هراس از تکرار آن روزها، با تکیه بر مجموعهای از اهرمهای تکنولوژیکی- قانونی، فعالیت در فضای مجازی را جرمانگاری و محدود کرد. در همین راستا استقلال بزرگترین شبکه فناوری روسیه Yandex از میان رفت و فضای مجازی به منطقهای امنیتی تبدیل شد. یک پست خلاف میل سیستم حاکم میتواند برای کسی که آن را نشر داده، چند سال زندان به دنبال داشته باشد. با این همه باید گفت اینها که گفته شد، همه حقیقت نیست، فیلم انتشاری توسط ناوالنی درباره عمارت ادعایی پوتین در نزدیکی دریای سیاه، از زمان انتشارش در ژانویه تا به امروز بیش از ۱۱۸میلیون بار بازدید داشته است. این مساله بهراحتی نشان میدهد که تسلط دولت بر رسانهها برای جلوگیری از آگاهی مردم از نبایدها، چندان هم کفایت نکرده است. از همین رو فارغ از فعالیت ارتش سایبری، رژیم کماکان نتوانسته مانع از انتشار اخباری شود که ماهیتش را به چالش میکشد. هنوز چند رسانه مستقل محلی و سراسری در روسیه فعالیت دارند؛ هرچند بهسختی میتوانند با کانالها و روزنامههای دولتی که از بودجههای آنچنانی برخوردارند، رقابت کنند. با این همه، همین تعداد رسانه نیز قادر است تا حدودی مردم را تحتتاثیر قرار دهد. به عنوان نمونه Meduza ،یکی از معتبرترین رسانههای مستقل روسیه، سالانه میلیونها خواننده را درگیر وبسایتش میکند یا MediaZona، رسانه مستقل دیگر که بر مقولههای فساد و سوءاستفاده از قدرت اجرایی و قانونی متمرکز است، توانسته بیش از ۲میلیون مخاطب را اوایل همین ماه جذب کند. این موفقیتها هر اندازه هم که کوچک و محدود باشند، برای پوتین هولناک هستند. حقیقت هر اندازه هم پنهان نگاه داشته شود، از میان نمیرود. طبیعتا رسانهها و روزنامهنگاران مستقل برای ادامه فعالیتشان راهی پیدا خواهند کرد و به این طریق محدودیتهای مالی و اینترنتی تحمیلی کرملین را دور میزنند. با این همه باید اذعان کرد که رویکرد پوتین که همانا توسل به تبلیغات پی در پی از یکسو و سرکوب از سوی دیگر است، فعلا نتیجهبخش است. اما در رویارویی با اقتصاد راکد، افزایش جمعیت و نارضایتیها شدید، مطمئنا این پیروزی نمیتواند چندان دوام بیاورد.