تضاد دو حق اساسی
چالش اولیه مدارس، زیرساختهای الکترونیکی مورد نیاز برای آموزش مجازی بود. مدارس غیردولتی در این شرایط و طبق معمول، چابکتر عمل کرده و در این زمینه، نسبت به مدارس دولتی زیرساختهای مناسبتری را فراهم کردند. تعداد کم دانشآموزان و برخورداری بیشتر اقتصادی از دلایل توفیق نسبی این مدارس در این زمینه بود. نبود زیرساختهای مناسب در مدارس، نخستین چالش جدی بود. مدارس و خانوادهها برای تهیه این زیرساختها مجبور به پرداخت هزینههای زیادی شدند و همین عامل، اعتراضهایی را متوجه مدارس و آموزشوپرورش کرد.
چالش بعدی برای معلمان، در زمینه کار معلمی بود. معلمان داخل این شرایط پرتاب شده بودند؛ هیچ معلمی برای چنین شرایطی آموزش ندیده بود و همین عامل، فشار زیادی را متوجه معلمان کرد. به نظر میرسید، معلمانی که مهارتهای رایانهای بیشتری داشتند، در این زمینه پیشروتر بودند. معلمان در شرایط آموزش مجازی شبیه «تکنسینهای فنی» بودند؛ هرکس در این عرصه مهارت بیشتری داشت، در ابتدا پیش میافتاد. من در این دوران معلمان خوبی را دیدم که به دلیل تسلط کمتر به استفاده از ابزارهای رایانهای، استرس زیادی را تحمل میکردند و با دشواریهای زیادی مواجه شدند. البته باید اذعان کرد که هیچ عامل دیگری نمیتوانست زیرساختها و مهارتهای مورد نیاز برای آموزش مجازی را تا این حد ارتقا دهد. میتوان گفت، دوره کرونا، یک فرصت فشرده آموزشی مهارتهای رایانهای برای معلمان، کادر مدارس، دانشآموزان و والدین بود. نیاز مدارس، معلمان، دانشآموزان و والدین به استفاده از آموزش مجازی، موتور پیشران انگیزههای تمام مخاطبان درگیر در آموزش مجازی بود.
بهطور کلی، دانشآموزان رابطه خوبی با تکنولوژی برقرار کرده و از آموزش مجازی استقبال کردند. چیزی که دانشآموزان و بهویژه کودکان دبستانی از دست دادند، «همآموزیها» و «تعاملات چهرهبهچهرهشان» در مدرسه بود. اگر اجتماعیکردن دانشآموزان را رسالت مدرسه بدانیم، مدارس در شرایط آموزش مجازی، در اجرای این رسالت، بهکندی گام برداشتند. در شرایط آموزش حضوری، زنگهای تفریح، لحظات شکوهمندی است که در فاصله بین دو کلاس به دانشآموزان اهدا میشود. در آموزش مجازی چنین لحظاتی به کلی از دست رفت. ساعتهای طولانی ناشی از نشستن پشت صفحات نمایش، فشار زیادی به دانشآموزان وارد کرد. این شکل از آموزش با طبیعت کودکان دبستانی هماهنگی چندانی نداشت و دانشآموزان این شرایط را بهسختی تاب میآوردند. فشار ناشی از صفحات نمایش، آموزشدهندگان را به این سمت برد که از حجم برخی فعالیتهای فوقبرنامه و رویدادها کم کنند؛ چرا که آن برنامهها به دلیل نیاز به ابزارهای مجازی، فشار را بر دانشآموزان بیشتر میکرد؛ فعالیتهای ارزشمندی که جزو وجوه اساسی تفاوت یک مدرسه از یک موسسه آموزشی بود.
در آموزش مجازی، کلاسها شیشهای شد و سطح دسترسی مستقیم افراد به کلاسها افزایش یافت و این امکان، فرصتها و تهدیدهایی را متوجه معلمان و مدارس کرد. همچنین مداخلات نابجای زیادی که آسیبرسان آموزش بود، در این نوع آموزش بیشتر شد. دیگر خبری از «رابطه یکتای معلم-شاگردی» نبود و همیشه ناظرانی در کلاس حاضر بودند. از سوی دیگر، برخی معلمان که اغلب از روشهای نوینتری استفاده میکردند و در سالهای قبل با قضاوتهای نادرستی از سوی برخی والدین روبهرو میشدند، در این نوع آموزش مورد توجه و تحسین بیشتر قرار گرفتند و دیگر خبری از مقاومتهای سالهای گذشته نبود. بسیاری از این معلمان گزارش دادند که والدین با مشاهده مستقیم کلاس و فعالیت آنان، همراهی بیشتری نسبت به سالهای قبل از خود نشان میدهند. تغییر دیگری که در زمینه مدرسهداری شاهد آن بودیم، مداخلات کمتر آموزشوپرورش در کار مدارس بود. به نظر میرسید، کرونا شرایط آشوبناکی را پدید آورد. در این شرایط، نهادها دچار آشفتگیهایی میشوند و فرصت برای مدرسهمحوری فراهمتر میشود. به عبارت دیگر، آموزشوپرورش تا حد زیادی درگیر مسائل اولیه برقراری آموزش مجازی در مدارس بود و همین عامل، آزادی عمل بیشتری را در اختیار مدارس قرار داد که به گمانم، دستاوردهای مثبتی را هم به همراه داشت. در اوایل شیوع کرونا برخی والدین تردیدهایی در ثبتنام فرزندشان، دستکم در مدارس غیردولتی، داشتند. به گمان آنها، مدرسه مجازی چندان نمیتوانست کمککننده باشد و برخی حتی تلاش کردند به سراغ انواع دیگر آموزش مثل «آموزش در خانه» و مواردی از این دست بروند. اما تجربه نشان داد، آموزش مجازی مدرسهای، بهویژه در دبستان، همچنان بیبدیل است و در ادامه شاهد بازگشت این والدین به مدارس بودیم.
نکته دیگری که شاهد بودیم، این بود که با طولانیتر شدن آموزش مجازی، مدارس و برخی موسسات به عرصه آموزش مجازی وارد شدند و در این زمینه، تنوع نسبتا خوبی را دیدیم. در این میان، به دلیل حذف فاصله فیزیکی بر اثر استقرار بسترهای آموزش مجازی، شاهد شرکت معلمان و دانشآموزان در کلاسهای آموزشی در اقصینقاط کشور بودیم. اگر افراد قبلا ناگزیر از شرکت در کلاسهای محله اطراف یا شهر و روستای خود بودند، در این شرایط این امکان برایشان فراهم شد تا در کلاسهای نقاط دوردست شرکت کنند و در این میان، گسترش ارائه آموزش معلمان ایرانی به دانشآموزان ایرانی خارج از کشور را نیز شاهد بودیم. البته امکانهای خاصی هم به آموزش مدارس اضافه شد. بهعنوان مثال، دانشآموزان دبستانی که طبق قانون تنها تا محدوده خاصی اجازه دور شدن از مدارس را داشتند، به مدد ابزار مجازی این امکان را پیدا کردند که فرصتهای آموزشی زیادی را از دورترین نقاط به کلاسهای خود وارد کنند. مثلا این امکان را پیدا کردند که از موزههای خارج از کشور بازدید آنلاین انجام دهند یا فرصت گفتوگو با کشاورزی در استانی دیگر را هنگام کاشت محصول پیدا کنند.
یکی از ضعفهایی که در میان معلمان مدارس وجود داشت، نداشتن ارتباط کاری با یکدیگر بود. امروزه شاهد برگزاری انواع وبینارها و جلسات آموزشی آنلاین با هدف بهاشتراکگذاری تجارب بین معلمان و آموزشهای حرفهای هستیم که پدیده مبارکی است و لازم است ادامه یابد و تقویت شود.
یکی دیگر از نکات مثبت آموزش مجازی، ایجاد کارپوشه برای دانشآموزان، معلمان و کادر مدارس است. عملکرد افراد در این روش بهدقت ثبت میشود و ارزشیابی بهتر و دقیقتر را ممکن میسازد. به نظر میرسد، استفاده مناسب از ابزارهای دیجیتال، در مجموع میتواند مسوولیتپذیری بیشتری را برای مخاطبان ایجاد کند. به یاد دارم، زمانی که والدینی در اعتراض به وضعیت ثبتشده در کارنامه دانشآموزی به مدرسه مراجعه کرده بودند، با نشان دادن شواهد معلم از وضعیت و سوابق دانشآموز که با چند کلیک در دسترس قرار گرفت، نظرشان تغییر کرد و نظر مدرسه را پذیرفتند.
سخن آخر به سال تحصیلی پیشرو بازمیگردد. آموزش مجازی محاسن زیادی دارد و بسیاری از این محاسن از این پس در هر شرایطی همراه ما خواهد بود، ولی بهترین شکل آموزش، بهویژه برای کودکان، آموزش حضوری است. حق آموزش مدرسهای از حقوق اساسی دانشآموزان است که بهناچار از آنان دریغ شده است. سلامت نیز از حقوق اساسی افراد است، ولی درست این است که در زمان تزاحم حقوق اساسی با یکدیگر، هیچیک از حقوق قربانی دیگری نشود. اگر از والدینی هستیم که از نرفتن فرزندمان به مدرسه حمایت میکنیم، از این واقعیت تلخ نیز آگاه باشیم که در پس این تصمیم، هزینهها و آسیبهای روانی و اجتماعی زیادی وجود دارد که فرزندمان باید پرداخت کند و برخی از این آسیبها طولانیمدت خواهد بود. پیشنهاد میشود، حال که سرعت واکسیناسیون افزایش پیدا کرده، آموزش حضوری را بهعنوان یک حق اساسی مطالبه کنیم و اجازه ندهیم، فرزندان ما بیش از این از دنیای شاد کودکانه در مدرسه فاصله بگیرند.