غمهای سامانه شاد
در حالی سال تحصیلی جدید چند هفته دیگر با اما و اگرها شروع خواهد شد که بهطور رسمی و علنی، کرونا مدارس را از اسفند ۹۸ به تعطیلی کشاند و نظام آموزشی سنتی و متمرکز ما را دچار شوک کرد. چهار ماه پایانی سال تحصیلی ۹۹ -۹۸ با آزمون و خطا و با اتکا به ابتکارات مدارس و مدیران و کارکنان، بهویژه معلمانی که خود نیز با شوک مواجه شده بودند، به هر صورتی گذشت و بیش از هرچیزی، شبکههای اجتماعی مانند واتسآپ به داد مدارس و خانوادهها رسیدند.
ابتکار ناکارآمد وزارت آموزش و پرورش چندان در ماههای پایانی سال تحصیلی ۹۹-۹۸ به کار مدارس و دانشآموزان نیامد و آنچه مسوولان با بوق و کرنا، از راهاندازی سامانه ویژهای تحت عنوان «شاد» خبر دادند، فقط در حد استفاده محدود و معدود ادارات و تا حدی ارتباط اداری با کادر مدرسه بود و «شاد» در آن چند ماه مورد استفاده معلمان و دانشآموزان قرار نگرفت.
خرداد ۹۹ سپری شد و به هر طریقی که بود، کارنامهها صادر شد و با ملاحظهای که به توصیه مسوولان، مدیران مدارس انجام دادند، صدای اعتراض و نارضایتی هیچکس، نه دانشآموزان، نه والدین و نه معلمان، درنیامد و همه خوشحال و راضی بودند، اما آسیبهایی در زیر پوست این رضایت ظاهری وجود داشت. این آسیبها در سال تحصیلی بعد بیشتر خودش را نشان داد. مسوولان و مدیران خوشخیال، فرصت تابستان ۹۹ را از دست دادند و خودشان را برای سال تحصیلی تمامکرونایی آماده نکرده و حتی همان سامانه شاد را هم چندان ارتقا نداده بودند، اعلام کردند که سال تحصیلی از نیمه شهریور بهصورت حضوری برگزار خواهد شد؛ دستوری که فکر میکردند در شرایط بحرانی کشور قابل اجراست.
همان هفته اول سال تحصیلی اعلامشده یا بهعبارتی هفته سوم شهریور کافی بود تا مدیران و مسوولان متوجه واقعیت زیرپوست جامعه بشوند؛ چرا که با وخیم شدن شرایط کرونا نه دانشآموزان حاضر شدند به مدرسه بیایند و نه والدین اجازه دادند. بنابراین دو سه روزی برخی از کلاسها با حضور چند نفر برگزار شد، اما یک هفته که گذشت، دیگر از حضور دانشآموزان در مدارس خبری نبود. مدیران و مسوولان متوجه شده بودند که اینبار با خانوادهها طرف هستند؛ کسانی که برایشان بخشنامه و دستورالعمل آنها هیچ ارزش و اعتبار و اولویتی ندارد، بلکه اولویتشان سلامت فرزندانشان است و حاضر بودند تحصیل فرزندانشان به تاخیر بیفتد، اما جانشان به خطر نیفتد. بنابراین راهی نداشتند جز اینکه اعلام کنند، مدیران مدارس اختیار نحوه برگزاری کلاسها را دارند و با توجه به شرایط اقدام کنند؛ اعلامی که عملا بیمعنا بود؛ چرا که مدیران مدارس سال تحصیلی گذشته هم همین کار را کردند و چند ماه پایانی را به ابتکار خود سپری کردند. اما اینبار تفاوت داشت؛ سال تحصیلی از همان ابتدا باید با آموزش غیرحضوری شروع میشد، یعنی یک سال تمامکرونایی و آموزش کاملا غیرحضوری.
باز هم مدارس منتظر ستاد نماد و مدیران و کارکنان و معلمان با همکاری خانوادهها دست به کار شدند، اما آموزش غیرحضوری نیازمند تبلت و گوشی و دسترسی به سامانههای آموزش آنلاین بود که از ۱۰۵ هزار مدرسه در خوشبینانهترین حالت، فقط ۳۰ درصد مدارس و خانوادهها توان تامین امکانات نرمافزاری و سختافزاری آن را داشتند و از سواد دیجیتالی و رسانهای مورد نیاز برخوردار بودند. درصد زیادی از این بخش همان مدارس غیرانتفاعی و هیات امنایی و خاص در شهرهای بزرگ است که به پشتوانه استقلال مالی و برخورداری از نیروهای توانمند و خانوادههای تحصیلکرده و دارای توان مالی توانسته بودند آموزش مجازی نسبتا مورد قبولی را ارائه دهند.
اما حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد، امیدشان به معجزه وزارتخانه و ستادنشینان بود که تمام آنچه آنها در آستین داشتند با پشتیبانی شرکت همراه اول در سامانه شاد خلاصه شده بود؛ سامانهای که بهاجبار پس از استقبالنکردن از آموزش حضوری، کمی ارتقا یافته بود، اما به درد برگزاری کلاس نمیخورد. حتی بسیاری از مدارس، برگزاری کلاسها در واتسآپ را بر شاد ترجیح میدادند. بنابراین به موازات اینکه مسوولان هر روز نوید بهروزرسانی نسخه جدید و ارتقایافته شاد را میدادند و از آمارهای میلیونی و در برخی موارد میلیاردی پستهای بارگذاریشده در شاد میگفتند، از استانها و شهرستانهای مختلف، بهویژه مناطق محروم، خبرهای تاسفباری به گوش میرسید.
خبرها حکایت از این داشت که حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد دانشآموزان حتی به همین شاد ناکارآمد هم دسترسی نداشتند؛ یا گوشی و تبلتی نداشتند و در برخی مناطق هم که توسط خیرین گوشی و تبلت تهیه شده بود، توان استفاده از آن را نداشتند و بسیاری از خانوادهها در شهرستانها هم که چندین دانشآموز داشتند، از نظر مالی و تحصیلی ضعیف و ناتوان بودند.
در ماههای پایانی کمی اوضاع بهتر شده بود، اما آموزش و پرورش در آزمون آموزش مجازی مردود شد که اگر ارزیابی دقیقی صورت گیرد، مشخص خواهد شد سامانه شاد و پشتیبانیهای ستادی نتوانست حتی ۲۰ درصد خلأ آموزش حضوری را جبران کند و حتی با در نظر گرفتن مدارس برخوردار از سامانههای کارآمدتر بخش خصوصی باز هم بعید به نظر میرسد که بهطور کلی حتی ۵۰ درصد این خلأ جبران شده باشد و طبق نظر کارشناسان در بهترین حالت، آن هم در درسهای نظری میشود با آموزش مجازی ۷۰ درصد اهداف آموزشی را محقق کرد. این در حالی است که به موازات آموزش، اهداف پرورشی هم باید مورد توجه قرار گیرد. ارزیابیها از ترک تحصیل، محرومیت از تحصیل، ازدواج دانشآموزان دختر، افت تحصیلی و آسیبهای اجتماعی متعدد ناشی از غیرحضوری بودن آموزش و پرورش حکایت دارد؛ حکایتی که تلخ و تاسفبار است.
حال با این شرایط، در آستانه سال تحصیلی جدید هستیم که برای سومین سال، خطر غیرحضوری شدن کلاسها هشداری است برای همه ما؛ هم مسوولان و هم خانوادهها. در دوگانه تربیت و سلامت، اولویت با سلامت است، اما طولانی شدن آموزش غیرحضوری آسیبهای متعدد و همهجانبهای را برجا میگذارد که جبران آن غیرممکن و سخت خواهد بود؛ بهویژه برای دانشآموزان مقطع ابتدایی و مناطق محروم.
امید است و انتظار میرود با تسریع در تزریق واکسن و فراهم کردن شرایط لازم در مدارس و سیاستهای غیرمتمرکز و تدابیر لازم، سال تحصیلی جدید تا حد امکان حضوری یا حداقل نیمهحضوری باشد و با رعایت عمومی و افزایش فرهنگ بهداشت و سلامت از وارد شدن آسیبهای بیشتر به کودکان و نوجوانان این مرز و بوم جلوگیری شود.