رهبر آینده فناوری

 مقامات چینی فهرست محدودیت صادرات را تغییر دادند تا شامل الگوریتم‌ها هم بشود. الگوریتم‌ها بدون شک مهم‌ترین دارایی تیک‌تاک است. این اقدام تا اندازه زیادی یک اقدام سیاسی است. تیک‌تاک در مقایسه با شرکت هوآوی که سازنده تجهیزات نسل پنجم اینترنت است اهمیت بسیار کمتری دارد، اما همان‌طور که یکی از سرمایه‌گذاران به من گفت، چین مایل نیست به دولت آمریکا اجازه دهد نقش یک نیرو برای اعمال فشار در حوزه فروش تیک‌تاک را بازی کند. با آنکه قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، پکن تلاش می‌کرد از هرگونه افزایش تنش با این کشور اجتناب کند. اما برای چین، دفاع از اهداف خود یک اولویت است.

نکته دیگر این است که اقدام پکن برای جلوگیری از منعقد شدن یک قرارداد نشان می‌دهد نه فقط آمریکا، بلکه چین نیز در مسیر جدایی از آمریکا در حوزه فناوری در حرکت است. از پیش اقتصادهای نوظهور به بازاری بزرگ‌تر از بازار آمریکا برای کالاهای صادراتی چین تبدیل شده‌اند. برنامه عظیم راه ابریشم قرن ۲۱ چین و دیپلماسی تجارت‌محور این کشور در جاهایی نظیر آفریقا و خاورمیانه در کنار ظهور یوآن دیجیتال سبب خواهد شد برای چین افزایش صادرات به کشورهایی غیر از آمریکا آسان‌تر شود. دولت آمریکا سعی کرده از طریق مسدود کردن دسترسی شرکت هوآوی به نرم‌افزارها و تراشه‌های ساخت آمریکا، تلاش‌های پکن را خنثی کند، اما تمام متخصصانی که من با آنها صحبت کردم معتقدند این‌گونه اقدامات آمریکا نمی‌تواند برای تحقق هدف بلندمدت چین یعنی جدایی از اکوسیستم فناوری آمریکا مانع پدید آورد. در واقع اقدامات آمریکا سبب شده چین با سرعتی بیشتر به سوی ایجاد صنعت تولید تراشه حرکت کند.

از سوی دیگر چین توانسته به منابعی نظیر مقالات علمی و حتی نوآوری‌های شرکت‌های آمریکایی دسترسی داشته باشد. این شامل دستاوردها در حوزه هوش مصنوعی است. این روندها در حالی ادامه دارد که تدابیر حقوقی چین برای حفاظت از دارایی‌های معنوی خود سختگیرانه‌تر شده‌اند. حالا یک سوال جالب مطرح می‌شود: آمریکا مرکز پیشرفته‌ترین فناوری‌ها و نوآوری‌هاست، اما در آینده کدام کشور در این زمینه پیشرو خواهد بود؟

می‌توانید استدلال کنید که چین راحت‌تر می‌تواند با استفاده از منابع خود، نوآوری را ارتقا دهد و به تولید کالاهای مصرفی بپردازد. بخش تولید کارخانه‌ای چین یک بخش عظیم، توانمند و خودکفاست. مسلما این کار برای چین بسیار آسان‌تر از کاری است که آمریکا قصد دارد انجام دهد یعنی بازسازی زنجیره‌های عرضه که طی چند دهه اخیر به شرق منتقل شده‌اند. چین دارای یک سیاست صنعتی ملی منسجم است و حالا می‌تواند از آن بهره ببرد. آمریکا چند دهه پیش همزمان با تقویت نئولیبرالیسم این سیاست را رها کرد، زیرا طبق اصول نئولیبرالیسم، سرمایه، کالا و نیروی کار باید بدون هیچ گونه محدودیت دولت، جریان داشته باشد. در چند دهه اخیر سیاست‌گذاران آمریکایی به انتقال بخش‌هایی از زنجیره عرضه صنعتی به خارج، کوچک یا انحصاری شدن آن و نیز به تبعات این روند در دوران‌های اضطراری فکر نکرده‌اند. تمرکز بر کارآیی اقتصادی به‌جای تاب‌آوری سبب شده شرکت‌های آمریکایی در دوران‌های رکود به‌جای استفاده از فرصت پدید آمده برای آموزش نیروی کار و تغییر خطوط تولید به اخراج نیروی کار اقدام کنند. کشورهای دیگر به‌ویژه آلمان برخلاف آمریکا، بیشترین بهره را از دوران‌های رکود برده‌اند. به همین دلیل است که وضعیت اقتصادی آمریکا، چین و آلمان هم‌اکنون بسیار شبیه وضعیتی است که آنها پس از بحران مالی سال ۲۰۰۹ داشتند. در آن زمان مثل حالا، آلمان شاهد رشد سریع اقتصاد بود. یک دلیل اصلی این رونق، افزایش همکاری اقتصادی با آسیا بود و چین نیز وضعیت خوبی داشت. صادرات چین، هم در آن زمان و هم حالا به سرعت رشد کرده است زیرا در این کشور به کسب‌وکارهای کوچک و بزرگ به سرعت وام داده شده، اما در آمریکا در سال‌های متمادی مشکل اشتغال حل نشد. چین و آمریکا فناوری‌هایی دارند که باید از آن محافظت کنند و ابزارهای اقتصادی در اختیارشان است که می‌توانند از آن برای حفاظت از فناوری‌های یاد شده بهره ببرند. اما افق کوتاه‌مدت چین بسیار مثبت‌تر به‌نظر می‌رسد. ظاهرا جدایی، یک جاده دوطرفه است.