دیپلماسی در خدمت تهدیدزدایی
این الزام از آن جهت است که محیط بیرونی دولت ها، میتواند بستر شکلگیری تهدیدات، خطرها و حتی فرصتهایی برای درون کشورها شود. برای مثال جنگ به مثابه بزرگترین تهدید از محیط بیرونی سرچشمه میگیرد. همچنین امکان برخورداری از بازارهای اقتصادی دنیای بیرون از کشورها نیز به مثابه یک فرصت مهم است که دولتها با سازوکار سیاست خارجی میتوانند آن را دنبال کنند. از آنچه گفته شد، کارویژه سیاست خارجی این است که در یک سطح حداقلی از محیط بیرونی، تهدیدی علیه امنیت و ثبات کشور شکل نگیرد و در یک سطح حداکثری موجب تامین منافع و ثروتی برای کشور شود که در نهایت جایگاه کشور را ارتقا دهد. این به آن معنی است که سیاست خارجی صرفا عرصه هزینه دادن نیست بلکه مسیر ارتقای قدرت و افزایش ثروت نیز هست. لذا سیاست خارجی باید مانع شکلگیری تهدید از طرف کشورهای خارجی قرار گیرد و به مثابه یک سازوکار پیشگیری از شکلگیری بحران علیه کشور اقدام کند.
بر این مبنا، در ارتباط با سیاست خارجی ایران میتوان گفت که در ۴۰ سال گذشته همواره وجه تهدید علیه امنیت کشور از سوی محیط بیرونی غالب بوده است. در واقع محیط بیرونی برای ایران نه دربردارنده فرصت که بیشتر بستر و زمینه تهدید بوده است. تهدید ناشی از دو محیط بیرونی منطقهای و بینالمللی در مقاطعی تا جایی پررنگ بوده که امنیت و ثبات کشور در معرض چالش قرار گرفته و خطر جنگ وجود داشته است. این وضعیت مداوم بیانگر این نکته است که مکانیزم سیاست خارجی کشور به درستی عمل نکرده است و صرفا در مقاطعی که بحران ناشی از محیط بیرونی علیه ایران تشدید شده، طراحان و مجریان سیاست خارجی قابلیتهایی از خود نشان دادهاند. این در حالی است که یکی از اصلیترین کارویژههای سیاست خارجی این است که اساسا از شکلگیری بحران جلوگیری کند و نه اینکه با انفعال اجازه شکلگیری بحران را بدهد و اگر خطر بحران بسیار جدی شد و هزینههای زیادی پرداخت شد، تازه سیاست خارجی فعال شود. بر این اساس باید گفت که در دوره ریاست جمهوری بایدن سه تهدید اساسی از محیط بیرونی متوجه ایران است: تهدید نخست، تحریمهای شدید اقتصادی علیه ایران است. هرچند اعمال این تحریمها توسط آمریکا و به شکل یکجانبه انجام شده و به نظر میرسد بایدن آنها را لغو یا تعلیق میکند اما اهرم تحریم علیه کشور همچنان باقی خواهد ماند. بایدن و کشورهای اروپایی نسبت به سیاستهای منطقهای و موشکی ایران اعتراض و اشتراک نظرهای مهمی دارند که برای حل آن ممکن است به سمت ابزار تحریم حرکت کنند. دیپلماسی ایران در این حوزه باید فعال شود و مانع اعمال تحریمهای جدید علیه کشور به بهانههای دیگر باشد. زیرا عقبنشینیهای احتمالی که ممکن است ایران ناچار شود انجام دهد بسیار کمتر از هزینههای عقبنشینیهایی است که بعد از اعمال احتمالی تحریمها پرداخت خواهد کرد.کشورها پیش از تحریم شدن موقعیت بهتری برای گفتوگو دارند تا زمانی که در اثر تحریمها ضعیف شوند.
تهدید دوم ناشی از عادیسازی روابط عبری – عربی است. اینکه کشورهای عربی و اسرائیل در جهت عادیسازی روابط حرکت کنند و تلاش کنند که ایران را تهدید اصلی در منطقه معرفی کنند، بدین معنی است که روابط ایران با دولتهای واقع در محیط خاورمیانه در جهت خصومت بیشتر حرکت خواهد کرد. خصومت و تنش بیشتر به معنی پرداخت هزینههای بیشتر خواهد بود. بر روی کاغذ، دولت بایدن منتقد بسیاری از سیاستهای عربستان است اما باید در نظر داشت که عربستان با کارت بازی شناسایی اسرائیل و انعطاف پذیری که در سیاست خارجی آن وجود دارد خیلی سریع دوست دولت بایدن علیه ایران خواهد شد. شناسایی اسرائیل توسط عربستان به این معنی است که دیگر کشورهای عرب و حتی مسلمان در شناسایی اسرائیل با مانع کمتری مواجه هستند و در این صورت موضع جمهوری اسلامی تنها خواهد ماند. دیپلماسی ایران باید در جهت حل و فصل مشکلات و اختلافات با کشورهای عربی حرکت کند.
تهدید سوم ناشی از وضعیت سوریه، لبنان و تا حدودی عراق است. بایدن برخلاف ترامپ، خواهان انتقال قدرت در سوریه است و لذا در پرتو ریاست جمهوری او، حمایت از مخالفان بشار اسد و اصرار بر کنار رفتن او محتمل به نظر میرسد که با حمایت بسیاری از دولتهای منطقه نیز همراه خواهد شد. در لبنان، در کنار بحران سیاسی، بحران اقتصادی مهمی وجود دارد که دولتهای خارجی و نهادهای بینالمللی هرگونه کمک به لبنان را منوط به انجام اصلاحات ساختاری در لبنان کردهاند که بخشی از این اصلاحات متوجه محدود کردن توان حزب الله است. در عراق نیز تلاشها با محوریت الکاظمی برای تقویت دولت مرکزی در مقابل گروههای مسلح غیردولتی در جریان است که بدون شک مورد حمایت آمریکا است. جمهوری اسلامی ایران در هرسه کشور یاد شده دارای منافع است.
واقعیت این است که همه کشورها با تهدیدات ناشی از محیط بیرون مواجه هستند و همه دولتها بهدنبال کاهش تهدیدات و افزایش فرصتها هستند. سیاست خارجی ایران نیز باید بر این اصل مبتنی باشد.مهمترین و اصلیترین تهدید علیه ایران، خطر تحریمهای یکجانبه یا چند جانبه است. تجربه اوباما و ترامپ نشان داد که ایالات متحده قادر است چه بهصورت یکجانبه و چه بهصورت چندجانبه تحریمهای شدیدی علیه کشور وضع کند. ارزیابی دولت این بود که خروج آمریکا از برجام و تحریمهای یکجانبه آمریکا اثری ندارد اما واقعیات نشان داد این گونه نیست. بنا براین باید گفت هرچند بایدن در جهت حسن نیت برخی از تحریمها را حذف یا تعلیق خواهد کرد اما همواره احتمال اعمال دوباره آن وجود دارد و این موضوع اقتصاد کشور را در وضعیت استرس و اضطراب قرار میدهد. لذا فوریترین و اساسیترین اولویت سیاست خارجی کشور باید تلاش برای حذف و لغو کامل تمام تحریمها و جلوگیری از وضع هرگونه تحریم جدیدی علیه کشور باشد. باید به این نکته توجه داشت که گذر زمان به ضرر ایران است و اینکه دولت بایدن ممکن است یک دورهای باشد. دولت ایران نباید خود را از ابزار مذاکره و گفتوگو محروم کند. ترامپ از بسیاری از توافقنامهها و پیمانها خارج شد اما هیچ کشوری که یک طرف آن توافقها و پیمانها بود، ابزار مذاکره را کنار نگذاشت. برای مثال به محض خروج آمریکا از پیمانآی ان اف، روسیه بلافاصله خواهان گفتوگو شد، زیرا روسیه به خوبی میداند که محیط سیاست خارجی عرصه منافع است و رنجیدن و قهر کردن بی معنا است. تحریمهای بینالمللی علیه ایران در دو مقطع اواخر دولت احمدی نژاد و نیز تحریمهای سال ۱۳۹۷ به بعد دو شوک بسیار منفی به اقتصاد کشور بود و هیچ تضمینی وجود ندارد که اقتصاد ایران توان تحمل شوک سوم ناشی از تحریمهای احتمالی را داشته باشد.