تحلیلی بر «سینما بیزینس»
اولین پیدایش منسجم درزمینه هنرهای نمایشی و تئاتر به سال ۱۹۶۶ برمیگردد که دو پژوهشگر به نامهای ویلیام بامول و ویلیام بوون جنبههای مختلف هنرهای نمایشی و تئاتر را از حیث اقتصادی بررسی و نتایج آن را در قالب کتابی تحت عنوان هنرهای نمایشی، تناقض اقتصادی منتشر کردند. در این کتاب تحقیق تجسمیافتهای درباره تامین مالی، هزینهها و قیمتها در تئاتر، ارکسترها، اپرا و باله ارائه کردند. آنها همچنین در زمینه وضعیت دستمزد و اشتغال هنرمندان نمایشی در ایالاتمتحده تحقیق کردند و نظریه «بیماری هزینه» در هنر را توسعه دادند. ترکیب دادههای تجربی جدید و فرضیه نظری که افزایش هزینههای تولید هنرهای نمایشی را توجیه میکرد، باعث توسعه تحقیقات بیشتر درباره این موضوعات شد. آنها در این کتاب علت افزایش هزینهها را سوء مدیریت امور داخلی سازمانهای هنری ندانسته و آن را به نیروهای خارجی و اقتصادی نسبت دادند. بالا رفتن هزینههای عرضه آثار هنری، افزایش قیمتها را به دنبال خواهد داشت و این امر تقاضا را کاهش خواهد داد و باعث کاهش درآمدهای حاصل از فروش بلیت خواهد شد.
به این مساله «شکاف عوایدی» گفته میشود. چنانچه بخواهیم ستاده هنرهای نمایشی ازنظر کمی و کیفی در سطوح فعلی باقی بماند، لازم است این شکاف از طریق بسترهای لازم جبران شود، در غیر این صورت به علت ضرورت رعایت استانداردهای تولید، «نقصان هنری» ایجاد خواهد شد. علم اقتصاد از زمانی به وجود آمده است که انسان برای برطرف ساختن نیازمندیهای خود از اندیشهاش سود جسته و بهگونهای ارادی و برخاسته از تلاشش، با صرف نیرو و بهکارگیری قدرت ابداع و اندیشه دست به تولید میزد. میتوان علم اقتصاد را علمی تعریف کرد که به بررسی تولید، تولیدکنندگان و روابط تولیدی میپردازد؛ و ازآنجاکه در علم اقتصاد «کالا» به محصولی گفته میشود که نهتنها برای مصرف و رفع نیازهای شخصی، بلکه برای «مبادله» تولید میشود، میتوانیم هر تولید فرهنگی و از آن جمله نمایش را «کالایی فرهنگی» بنامیم که بهمنظور مبادله در جامعه تولید و توزیع میشود و در ذات خود تابع نظم و روندی است که چارچوب یک نظام اجتماعی- اقتصادی خاص تعیین میکند؛ بنابراین میتوان گفت روند همیشگی تولید یک کالا مراحل سهگانهای میگذراند که عبارتند از: الف.تولید، ب. توزیع، ج. مصرف. بازار مقوله محوری اقتصاد خرد بهشمار میرود. با توجه به کاهش فزاینده عرضه و تقاضا در حوزه تئاتر در ایران، جایگاه این تولید فرهنگی در جامعه ایرانی رو به تنزل است. چنانچه موقعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه بهصورت همهجانبه موردتوجه واقع شود، تئاتر میتواند بهعنوان یک نهاد فرهنگساز، کارآفرین و سودآور در جامعه مطرح شود. برای رونق هرچه بیشتر تئاتر، باید ابعاد اقتصادی این هنر بهدرستی بررسی شود و روشهای جذب و انباشت سرمایه و هدایت منابع مالی مناسب که از مهمترین موانع مشکلات موجود بر سر راه رونق تئاتر است، موردتوجه قرار گیرد.
اقتصاد سینما
اقتصاد سینما اصطلاحی است که در ایران بیشتر بهکار میرود. در مراکز دانشگاهی، از «سینما بیزینس» یا «فیلم بیزینس» نام برده میشود که یکی از ابعاد آن بعد اقتصادی است. صنعت سینما شامل فرهنگ، اقتصاد و ابعاد دیگری است که کاملا به هم آمیختهاند و هر بعدی از آن به ابعاد دیگر پیوند خورده است. نمیتوان انتظار داشت که سینما از کارکرد فرهنگی اجتماعی قوی، فناوری پیشرفته و به روز و جذابیتها و ارزشهای هنری برجسته برخوردار باشد، ولی کارکرد اقتصادی آن ضعیف باشد. اصولا میتوان گفت سینما یک پدیده چندوجهی و چند بعدی است، از فرهنگ بشری تاثیر گرفته و بر فرهنگهای بیشتری تاثیر میگذارد. در بخش اقتصاد فرهنگ یکی از کالاها یا خدمات فرهنگی برجسته صنعت سینماست و از طرفی این صنعت از لحاظ سیاستگذاری تحت پوشش دولت است، بنابراین نقش هدایتگری دولت ایجاب میکند که زمینه مساعد و ساختارهای مناسبی برای تشویق افزایش سرمایهگذاری بخشخصوصی یا شرکتهای وابسته نیمهخصوصی یا دولتی را مهیا کند. کالای نهایی سینما محصولی است که به تعداد فیلمهای اکران شده در یک سال، متنوع و در نتیجه ناهمگن است.
تقاضای کل برای فیلمهای اکران شده در سال، از جمع افقی تقاضا برای تکتک فیلمها بهدست میآید، به عبارتی، جمع کل بیننده سینما در سال، حاصل جمع تعداد بیننده تکتک فیلمهای اکران شده است. تقاضاکننده فیلم سینمایی فردی است که در ازای پرداخت هزینه (قیمت بلیت)، مطلوبیتی ناشی از تماشای فیلم کسب میکند یا تقاضاکننده کسی است که با استفاده از کالایی عمومی و پویا (سینما)، لذتی ناشی از حضور در سالن سینما و تماشای فیلم را بهدست آورد. تقاضاکننده محصول عرضهشده را محک میزند و عرضهکننده باید برای جذب تقاضاکنندههای بالفعل و بالقوه، با سلایق و تمایلات این گروه آشنا باشد. هزینهها و تولید در صنعت سینما ویژگی و ساختار خاص خود را دارند، ولی هیچوقت تابع تولید و تابع هزینه برای صنعت سینما در دنیا نوشته و برآورد نشده. زیرا ساختار خاص تولید فیلمها بهگونهای بوده که این امکان را فراهم نکرده؛ در واقع هر فیلمی نحوه تولیدش منحصربهفرد بوده و وقتی بخواهد فیلمی تولید شود اعضای تیم سازنده فیلم بهصورت موقت کنار یکدیگر جمع میشوند و پروژه را کامل میکنند.
سینما رسانهای است نافذ و تعیینکننده و امروزه، در بسیاری از کشورها برای بسترسازی و عملیاتی کردن برنامهها و راهبردهای کلان ملی و بینالمللی از این رسانه بهرهگیری میکنند. در کشورهای توسعهیافته که مردم برنامه مشخصی برای سینما رفتن و فیلم دیدن دارند، وابستگی به فیلم و سینما بیشتر مشهود و ملموس است. در کشور ما نیز بالطبع سینما مخاطبان خاص خود را دارد. اگر چه نسبت به گذشته و همچنین نسبت به سایر کشورها از مخاطبان کمتری برخوردار است، ولی به هیچوجه نمیتوان تاثیر عمیق سینما را بر زندگی مردم و روابط اجتماعی نادیده گرفت. با وجود پیدایش و توسعه اشکال متنوع وسایل ارتباطی و صنایع مختلف سرگرمی، طی قرن گذشته، حجم تولیدات سینمایی و شمار سالنهای سینما در سطح جهان همواره رو به افزایش بوده است. امروزه در بسیاری از کشورها، ساختمانها و مجموعههای سینمایی جزولاینفک بافت شهری به حساب آمده و گسترش آنها همپای مراکز عمومی فرهنگی، اجتماعی و مذهبی مانند مدارس، مساجد و پارکها نه تنها در مراکز شهرهای بزرگ در حومه شهرهای بزرگ و شهرهای کوچک نیز ادامه دارد.