دو کفه محاسن و معایب
در زمان اتخاذ چنین تصمیمی شاید ۱۵۰ هزار نفر در عرضههای اولیه شرکت میکردند که عمده آنان عموم مردم بودند. امروز نزدیک به ۵ میلیون نفر در عرضههای اولیه حضور دارند و این افراد دانش تحلیلی کافی ندارند که بتوانند به تنهایی اقدام به تحلیل و بررسی شرکت کنند، اما با انتشار گزارشهای پیشبینی سود سالانه توسط شرکتها، حتی سهامداران با ابتداییترین دانش از بورس میتوانند متوجه پیشبینی سود هر سهم شرکتها شوند. مشکلی که در حال حاضر وجود دارد این است که پیشبینی سود هر سهمی که اکنون منتشر میشود گذشتهنگر است و در این شرایط قابل اتکا نیست. گرچه گزارشهای گذشته نگر بهترین اتفاق نیستند، اما برای افراد جدیدی که در این شرایط وارد بازار میشوند، در نظر گرفتن این اطلاعات بدترین اتفاق است. زمانی که هیچ گونه پیشبینی از شرکتها منتشر نشود احتمال پررنگ شدن اطلاعات نهانی افزایش یافته و رفتار و نوسانات بازار براساس اطلاعات نهانی بیشتر میشود.
بر اساس فرمتی که سازمان بورس برای شرکتهای بورسی و فرابورسی تعبیه کرد شرکتها موظف شدند اطلاعات خودشان را در قالب گزارشهای تفسیر مدیریت به بازار اعلام کنند. زمانی که به این گزارشها مراجعه میکنیم میبینیم که این اطلاعات از هدف اصلی بورس برای تحلیلی شدن بازار دور است و اطلاعات سطحی شرکتها در آن منتشر میشود و حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد این گزارشهای کپیشده فرمت گزارش کلی شرکتها شامل تاریخچه، اعضای هیات مدیره، سابقه، موضوع فعالیت شرکت، محصولات و... است.
با این اطلاعات سطحی که شرکتها منتشر میکنند هیچ وقت به سمت هدف سازمان بورس که تحلیلمحور شدن بازار است حرکت نخواهیم کرد. اطلاعاتی که شرکتها منتشر میکنند در بعضی موارد غلط یا ناقص است و بارها دیده شده شرکتها مقدار تولید و فروش صادراتی و داخلی را در این گزارشها لحاظ نکرده و مبلغ فروش و بهای تمامشده درج نشده است. اطلاعات در خصوص طرحهای توسعهای که سهامداران باید آن را مورد توجه قرار دهند مطرح نشده و جایگزین کردن گزارشهای آیندهنگر با گزارشهای تفسیری با مشکلات و نواقصی که عنوان شد راه به جایی نخواهد برد.
نکته بعدی و بسیار مهم این است که در زمانی که گزارشهای آیندهنگر منتشر میشد مدیران عامل و مدیران مالی شرکتها با توجه به اطلاعاتی که در دست داشتند و هر لحظه میتوانستند گزارش پیشبینی سود یا تعدیل منفی و مثبت بدهند حرکات رانتی و نوسانات بازار بر اساس اطلاعات نهانی را به وجود آوردند. حتی دیده میشد، شرکت تغییراتی را بر اساس نرخهای جهانی، طرحهای توسعهای و گزارشهای ماهانه در دست دارد، اما یا تعدیل مثبت نمیداد یا با تاخیر فراوان به بازار اعلام میکرد. پیشنهاد جدی برای تکرار نشدن این اتفاق این است که برای مدیران عامل و مدیران مالی جریمههایی لحاظ شود که اگر اطلاعاتی محرمانه به بازار میدهند تا بر اساس آن هدف خودشان را دنبال کنند، این جریمهها اهرم فشاری برایشان باشد تا بازار سرمایه به سمت بازار کارآتر حرکت کند و مسیر تحلیل را طی کند و مثل الان نباشد که عامه مردم با تشویق ما به بازار آمدهاند و براساس گزارشهای آیندهنگر هیچ تحلیلی براساس پیشبینی شرکت نداشته باشند. به طور حتم مدیر مالی و مدیر عامل هر شرکت بیشتر و بهتر از همه میداند که در سال پیش رو وضعیت شرکت به چه شکل است. آیا طرحهای توسعهای اجرا و تکمیل میشود؟ تحریمها چه تاثیری بر عملکرد شرکت میگذارد؟ هزینههای حمل، نرخهای فروش جهانی و... به چه شکل خواهد بود. با انتشار گزارشهای آیندهنگر میتوانیم مسیر تحلیلیتر، شفافتر و سالمتری را هم برای تحلیلگران و هم عامه مردم که به سمت بازار سرمایه آمدهاند داشته باشیم. در نهایت، با همه ایرادها و اختلاف نظرهایی که ممکن است وجود داشته باشد مزایای انتشار گزارشهای آیندهنگر بسیار بیشتر از معایبش است و حذف پیشبینی سود یعنی پاککردن صورت مساله.