رویارویی ایدئولوژیک

ایالات متحده همچنین از هم‌پیمان‌های خود خواسته روابط‌شان را با چین در حوزه فناوری قطع کنند. دوشنبه هفته گذشته آمریکا ادعاهای پکن درباره دریای جنوبی چین را به چالش کشید و زمینه برای رویارویی شدیدتر فراهم شد. یک روز بعد، ترامپ گفت مصوبه‌ای که مقامات چین را به دلیل تصویب قانون جدید امنیت ملی برای هنگ کنگ مجازات می‌کند امضا کرده و این مصوبه به قانون تبدیل شده است. همچنین ترامپ با یک فرمان اجرایی وضعیت ویژه تجاری هنگ کنگ در مبادلات تجاری با آمریکا را لغو کرد.

تحلیلگر موسسه بروکینگز در واشنگتن می‌گوید: «شکاف قدرت در حال کمتر شدن و شکاف ایدئولوژی در حال بزرگ‌تر شدن است. چین و ایالات متحده با سرعت بیشتر در حال حرکت در مسیر یک تقابل ایدئولوژیک هستند که سال‌ها در حال شکل‌گیری بود. این تقابل کجا پایان خواهد یافت؟» طی سال‌های متمادی مقامات سیاسی و مورخان این ایده را که یک جنگ سرد جدید بین ایالات متحده و چین در حال شروع است نادیده گرفته‌اند. آنها همواره این‌گونه استدلال می‌کردند که شرایط کنونی جهان با شرایطی که در دوران جنگ سرد بین آمریکا و شوروی سابق وجود داشت تفاوت دارد و جهان کنونی درهم‌تنیده‌تر از آن است که بتوان آن را به بلوک‌های ایدئولوژیک تقسیم‌بندی کرد، اما حالا خطوط در حال ترسیم هستند و روابط در مسیر گسسته شدن قرار دارند در نتیجه زمینه برای یک رویارویی با ویژگی‌های بسیار شبیه ویژگی‌های دوران جنگ سرد گذشته فراهم می‌شود و البته خطرات این رویارویی مانند جنگ سرد بزرگ خواهد بود.

همزمان با آنکه چین و ایالات متحده بر سر فناوری و حوزه نفوذ به نزاع می‌پردازند، با همان ریسک تبدیل شدن اختلافات کوچک به نزاعی نظامی‌ مواجهند. در حال حاضر روابط دو کشور مملو از بی‌اعتمادی عمیق و خصومت است. هنگامی‌که دو قدرت بزرگ بر سر برتری رقابت می‌کنند به ویژه در حوزه‌هایی که منافعشان در تضاد قرار می‌گیرد تنش‌ها پدید می‌آیند و شدت پیدا می‌کنند. در حوزه فضای سایبری، تنگه تایوان، دریای جنوب چین و حتی خلیج فارس چنین شرایطی برای تنش بین دو طرف فراهم است. همه‌گیری ویروس کرونا و اقدامات اخیر چین در مرزهای این کشور بر شدت تنش‌ها افزوده به شکلی که غلبه بر آن دشوارتر شده است و در این میان تفاوتی ندارد در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر آمریکا چه کسی پیروز شود. از دید پکن، این ایالات متحده است که سبب شده روابط دو کشور به پایین‌ترین سطح از سال ۱۹۷۰ برسد. در آن سال چین و آمریکا روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفتند.

برخی تحلیلگران معتقدند سیاست کنونی آمریکا در قبال چین بر محاسبات غلط استراتژیک که احساسات در آن نقشی بزرگ دارد مبتنی است: به نظر آمریکا هرگونه سرمایه‌گذاری چین با انگیزه‌های سیاسی انجام می‌شود، تک‌تک دانشجویان چین جاسوس هستند و هر پیشنهاد همکاری، طرحی با اهداف پنهان است. ساختار سیاسی داخلی در هر دو کشور این نوع دیدگاه‌ها را تقویت کرده و زمینه برای شدت یافتن تنش‌ها فراهم شده است. رئیس موسسه شرق آسیا در دانشگاه سنگاپور می‌گوید: «در حال حاضر چه نوع همکاری‌هایی بین ایالات متحده و چین وجود دارد؟ در واقع هیچ همکاری مهمی ‌مشاهده نمی‌شود.»

همه‌گیری ویروس کرونا نیز بر تنش‌ها افزوده است به ویژه در ایالات متحده. ترامپ چین را در زمینه شیوع کرونا مقصر می‌داند و پکن دولت آمریکا را به استفاده از موضوع یاد شده برای منحرف کردن توجهات از ناکامی‌های واشنگتن در مهار این ویروس متهم می‌کند. ترامپ هفته قبل در یک سخنرانی، همه‌گیری ویروس کرونا را مشکلی توصیف کرد که از چین به آمریکا سرایت کرده و گفت چین می‌توانست از آن جلوگیری کند. هر دو کشور کشورهای دیگر را وادار می‌کنند طرف آنها را بگیرند. برای مثال دولت آمریکا به هم‌پیمان‌های این کشور فشار وارد کرده تا شرکت هوآوی چین را از پروژه‌های شبکه نسل پنجم اینترنت خود حذف کنند. استرالیا و انگلستان در مسیر موردنظر آمریکا در حرکت هستند. و چین که به دلیل اقدامات در هنگ‌کنگ و شین جیانگ، تحت فشار است از کشورها خواسته آشکارا از پکن طرفداری کنند.

در شورای حقوق بشر سازمان ملل ۵۳ کشور از بلاروس گرفته تا زیمبابوه، بیانیه‌ای در حمایت از قانون جدید امنیت ملی چین که برای هنگ کنگ تصویب شده امضا کردند. تنها ۲۷ کشور در این شورا از قانون یاد شده انتقاد کردند. اکثر آنها کشورهای اروپایی هستند. ژاپن، نیوزیلند و استرالیا نیز چنین دیدگاهی دارند. در دوران اوج جنگ سرد بین آمریکا و شوروی، چنین بلوک‌بندی‌هایی مشاهده می‌شد. چین از قدرت اقتصادی عظیم خود به عنوان ابزار سیاسی بهره برده است. برای مثال پکن واردات گوشت و برخی محصولات کشاورزی را از استرالیا متوقف کرده، زیرا دولت این کشور خواستار تحقیقات بین‌المللی درباره منشأ شیوع ویروس کرونا شده است. هفته گذشته پکن اعلام کرد شرکت هوافضایی آمریکا یعنی لاکهید مارتین را به دلیل فروش سلاح به تایوان تحریم می‌کند.

در حالی که توجه جهان به بحران همه‌گیری ویروس کرونا معطوف است چین به اعمال قدرت نظامی ‌اقدام می‌کند. ماه‌های آوریل و می چین و هند در مرزهای مورد مناقشه دو کشور درگیر شدند و این تنش‌ها در نهایت به نخستین درگیری خونین بین دو طرف در آن مناطق از سال ۱۹۷۵ منجر شد. جبران لطمه‌ای که به روابط دو کشور وارد شده به سال‌ها زمان نیاز دارد. به نظر می‌رسد چین حاضر است ریسک‌های چنین اقداماتی را بپذیرد. چند هفته قبل پکن یک ادعای جدید ارضی در بوتان یعنی کشور پادشاهی کوهستانی که هم‌پیمان هند است مطرح کرد. با توجه به اینکه چین برای کشتی‌های ویتنام، مالزی و اندونزی در دریای جنوب چین مشکل‌آفرینی می‌کند، آمریکا ماه گذشته دو ناو هواپیمابر را به آن منطقه اعزام کرد. انتظار می‌رود بر تنش‌ها افزوده شود، زیرا وزیر خارجه آمریکا اعلام کرده ادعاهای چین مربوط به این آب‌ها غیرقانونی است.

هفته قبل سخنگوی وزارت خارجه چین اعلام کرد: «موضع‌گیری‌های آمریکا آرامش و صلح را در این منطقه تضعیف می‌کند. چین هزاران سال جزیره‌های این دریا را تحت کنترل داشته است.» البته این یک ادعای دروغ است. همان‌گونه که او گفت جمهوری چین سال ۱۹۴۸ ادعای رسمی ‌در این زمینه مطرح کرد. چین تاکید می‌کند که مایل است مناقشات ارضی و حقوقی را با گفت‌وگو حل کند، اما همسایگان چین چنین رفتاری را از پکن مشاهده نمی‌کنند. ژاپن چند روز پیش هشدار داد که چین سعی می‌کند وضعیت کنونی شرق دریای چین و دریای جنوبی چین را تغییر دهد. ژاپن، چین را بیش از کره شمالی که به سلاح هسته‌ای مسلح است یک تهدید بلندمدت جدی می‌داند. در حوزه فناوری رقابت بین چین و آمریکا اخیرا شدت پیدا کرده است. دولت چین در داخل کشور با ابزارهای مختلف تلاش می‌کند، محتواهای مخالف سیاست‌های خود را مسدود کند و تا اندازه زیادی در این زمینه موفق بوده است، اما این سیاست به افزایش نفوذ چین در خارج منجر نشده و در برخی موارد نتیجه عکس داشته است.