بهره منفی مفید است؟
از سوی دیگر بسیاری از سرمایهگذاران در بازار مالی آمریکا معتقدند اواسط سال آینده میلادی بانکمرکزی نرخ بهره را به زیر صفر خواهد برد تا از اقتصاد در برابر تبعات همهگیری ویروس کرونا حمایت کند. ترامپ در گذشته بارها از بانکمرکزی خواسته نرخهای بهره را پایین آورد. اما سیاست بانکمرکزی با این درخواست در تضاد قرار داشته است. هفته قبل جروم پاول، رئیس بانکمرکزی آمریکا در سخنرانی خود در موسسه اقتصاد بینالمللی پترسون گفت با آنکه بانکمرکزی همچنان به اجرای تدابیر فراگیر حمایتی برای دسترسی آسان به نقدینگی ادامه خواهد داد نرخهای منفی بهره جزو این تدابیر نیست. او گفت: «من میدانم که این سیاست یعنی منفی کردن نرخهای بهره طرفدارانی دارد اما فعلا این موضوعی نیست که ما به آن فکر کنیم. معتقدیم مجموعهای موثر از ابزارها در اختیار داریم.»
بعید است سخنان پاول سبب شود بحثها درباره نرخ منفی بهره پایان یابد. نرخ بیکاری در آمریکا احتمالا در ماه جاری به ۲۰ درصد افزایش مییابد، ماه گذشته قیمت کالاهای مصرفی سریعترین کاهش تاریخ خود را تجربه کرد و بسیاری دیگر از دادههای اقتصادی نشان میدهد شرایط بیش از حدی که قبلا تصور میشد، نگرانکننده است. برخلاف آنچه برخی اقتصاددانها میگویند آمریکا به احتمال زیاد در ماهها و سالهای آینده با ضعف عمیق اقتصادی مواجه خواهد بود. با توجه به اینکه تمایل جمهوریخواهان کنگره به اجرای سیاستهای حمایتی فراگیرتر درحال کاهش است بانکمرکزی باید بخش بزرگ مسوولیت حمایت از اقتصاد را بر عهده بگیرد و زمینه را برای بهبود وضعیت بازار کار و دیگر شاخصهای اقتصادی فراهم کند. همچنین با توجه به اینکه نرخهای بهره در نزدیکی صفر قرار دارد، راهی جز کاستن از این نرخها و منفی شدن آنها وجود ندارد. درباره اثرات نرخهای منفی بهره بحثهای مختلف مطرح شده و نیز عدهای از اقتصاددانان معتقدند این سیاست فوایدی دارد. در ادامه به این استدلال اشاره میکنیم.
مهمترین پرسش این است که چرا باید نرخهای بهره را منفی کنیم؟ در یک سطح، دلیل لزوم منفی کردن نرخهای بهره بسیار مشخص است. هنگامی که نرخ بیکاری بالا و نرخ تورم پایین است، بهطور سنتی بانکمرکزی نرخ بهره را پایین میآورد تا تقاضا و سرمایهگذاریها افزایش یابد. بانکمرکزی با کاستن از هزینه استقراض، قدرت خرید (مبتنی بر بدهی) مصرفکنندگان را بالا میبرد و در سرمایهگذاران انگیزه ایجاد میکند تا ریسک بالاتری بپذیرند. همچنین شرکتها نسبت به سرمایهگذاری علاقهمند میشوند. تمامی این موارد تقاضای اقتصاد برای نیروی کار را بیشتر میکند و در نتیجه نرخ بیکاری کاهش مییابد.
اما بهدلیل ترکیبی از چند عامل یعنی رشد پایین اقتصادی، نابرابری شدید و پیر بودن جمعیت شاهدیم که نرخ واقعی بهره طی چند دهه در اقتصادهای صنعتی درحال کاهش بوده است. در یک دهه اخیر یعنی از سال ۲۰۰۸ که جهان دچار بحران مالی شد، بانکمرکزی به این نتیجه رسیده است که بالا بردن نرخهای بهره با هدف این نهاد یعنی رساندن نرخ تورم به ۲ درصد سازگار نیست. حتی هنگامی که نرخهای بهره پایین بود، تقاضا به اندازهای رشد نکرد تا نرخ تورم بالا رود. بنابراین طرفداران منفی شدن نرخهای بهره میگویند تنها راه برای بانکمرکزی این است که نرخها را به زیر صفر کاهش دهد. از لحاظ نظری، تاثیر نرخهای منفی بهره مانند کاستن از نرخهاست یعنی بانکها برای سپردهگذاری منابع پولی خود در بانکمرکزی انگیزه کمتری خواهند داشت و به سمت سرمایهگذاری در داراییهای پرریسک حرکت خواهند کرد و به این شکل اقتصاد رونق مییابد. همچنین هزینه استقراض و اعتبار برای خانوارها و شرکتها کاهش پیدا میکند.
با کاهش نرخهای بهره در اقتصادهای توسعهیافته، شرایط برای اقتصادهای فقیر بسیار بهتر خواهد شد. بحران همهگیری ویروس کرونا تقاضای جهانی برای مواد خام را به شدت کاهش داده و سرمایهگذاران بینالمللی بسیار ریسکگریز شدهاند. در این شرایط بسیاری از اقتصادهای درحال توسعه بهدنبال منابع مالی برای تامین نیازهای خود هستند و یک نکته دیگر این است که بهدلیل کاهش ارزش پولهای ملی در این اقتصادها، بار بدهیهای آنها که عموما به دلار است افزایش مییابد. در نتیجه وضعیت اقتصادی آنها بدتر میشود. رفع مشکلات آنها به چیزی بیش از سیاستهای پولی نیاز دارد اما اگر در آمریکا نرخهای بهره منفی شود، تقاضا برای اوراق قرضه در اقتصادهای درحال توسعه افزایش مییابد و بهدلیل کاهش ارزش دلار بار بدهی این کشورها کمتر خواهد شد. و باید به این واقعیت اشاره کرد که اقتصاد ایالاتمتحده از افزایش فقر و بیثباتی سیاسی در اقتصادهای درحال توسعه سودی نمیبرند. به این ترتیب منفی شدن نرخهای بهره در آمریکا هم به نفع اقتصادهای درحال توسعه است و هم اقتصاد آمریکا.
البته تردیدی وجود ندارد که نرخهای منفی بهره ریسکهایی در بر دارد که نرخ پایین بهره ندارد. یکی از مهمترین ریسکها انباشت پول است. اگر افراد و نهادها مجبور باشند برای سپردهگذاری در بانکها پول پرداخت کنند ترجیح خواهند داد پول خود را در خانه نگه دارند. اما واقعیت این است که در اروپا و ژاپن این ریسک بسیار کمتر از آنچه پیشبینی شده بود تحقق پیدا کرده است و نیز آمریکا میتواند اقداماتی انجام دهد تا نهادهایی نظیر صندوقهای بازنشستگی و شرکتهای مالی از انباشت پول خارج از بانک اجتناب کنند. نرخهای منفی بهره ریسکهایی در پی دارند، اما رویکرد کنونی بانکمرکزی یعنی افزایش نقدینگی در اقتصاد نیز عاری از ریسک نیست. درحالحاضر در آمریکا بانکمرکزی درحال تزریق میزان بالای نقدینگی به اقتصاد است. این اقدام اگر معتقد باشیم وضعیت بد اقتصادی حاصل کمبود کوتاهمدت نقدینگی است، موثر و مفید است. اما اگر پیشبینی بهبود سریع اوضاع پس از بحران کنونی تحقق نیابد چه خواهد شد؟ اگر بازگشت اقتصاد آمریکا و اقتصاد جهان به وضعیتی که سال گذشته وجود داشت سالها طول بکشد چه رخ خواهد داد؟ در این حالت بعید است تمامی شرکتها از ورشکستگی جان سالم به در برند و دولتهای ایالتی و دولت مرکزی وضعیت مالی خوبی داشته باشند. البته علیه نرخهای منفی هم استدلالهایی مطرح شده است. یکی از مهمترین ریسکهای این سیاست، لطمه وارد شدن به بانکهاست و نیز هنگامی که نرخهای بهره منفی است سرمایهگذاران پول خود را از بازارهای پولی خارج میکنند و همه میدانند که اقتصاد آمریکا بیش از دیگر اقتصادها به این پول نیازمند است.