بهبود حکمرانی بازار بین بانکی
پس از تصویب دستورالعمل اجرایی انجام عملیات بازار باز در فروردین ماه ۱۳۹۸ توسط شورای پول و اعتبار، گفتوگوی خوبی در محافل اقتصادی در ارتباط با کارکردها و همچنین چالشهای اثربخشی این ابزار سیاست پولی شکل گرفته و ابعاد خوبی از ماجرا روشن شده است. فراوان و به درستی، در نوشتهها و اظهارنظرها از پیامدهای کسری بودجه و ناترازی برخی بانکها بر کاهش اثربخشی عملیات بازار باز سخن گفته شده و تبیین لازم صورت گرفته است. در این نوشتار مختصر، به برخی دیگر از زیرساختها و اصلاحات لازم برای بهبود کارآیی و اثربخشی عملیات بازار باز اشاره میشود. بر خلاف ناترازی بودجهای و بانکی، اصلاحات پیشنهادی این نوشتار، کاملا در زمره اختیارات بانک مرکزی است و میتوان بدون درگیری با ذینفعان قدرتمند، آنها را پیش برد و به بهبود اثربخشی عملیات بازار باز کمک کرد.
اگرچه عملیات بازار باز به وسیله خرید یا فروش اوراق دولتی صورت میگیرد اما نرخ سود بازار بینبانکی، موقعیت (خرید یا فروش) و حجم مداخله بانک مرکزی را تعیین میکند. یعنی بانک مرکزی با رصد و پیشبینی نرخ سود بازار بینبانکی (نه اوراق دولتی)، تصمیم میگیرد که ۱) اوراق دولتی بخرد یا بفروشد؟ و ۲) چقدر بخرد یا بفروشد؟ بنابراین بازار بینبانکی بستر اصلی و مهمترین زیرساخت عملیات بازار باز تلقی میشود و انتظار میرود این بازار بتواند ضمن به همرسانی عرضه و تقاضا، نرخ تعادلی پول پرقدرت را در اقتصاد کشف کرده و علامتدهی لازم به بانکها و بانک مرکزی و در مرتبه بعد به کارگزاران اقتصادی را ارائه کند. به شرحی که در ادامه توضیح خواهم داد، بازار بینبانکی از نقطه مطلوبی که بتواند وظیفه تخصیص بهینه پول را انجام دهد، فاصله زیادی دارد و برای انجام وظایفش نیازمند تقویت و توسعه است.
توسعه بازار بینبانکی
اولین نکته در ارتباط با توسعهنیافتگی بازار بینبانکی، این است که سامانه مربوط به معاملات بازار بینبانکی صرفا صفحهای است برای:
۱) ثبتسفارش تقاضا یا عرضه منابع بانکها
۲) ثبت (حجم و نرخ ) معاملات انجام شده
بسیاری از بانکها، بدون ثبتسفارش معاملات در سامانه و صرفا با تماسهای دوطرفه تلفنی و... یکدیگر را پیدا میکنند و انتقال وجوه نیز با ساتنا انجام میشود و البته پس از این فرآیند، موظف هستند معاملات خود را در سامانه بینبانکی ثبت کنند. با این توضیحات مشخص میشود که سامانه معاملات بینبانکی، آنچیزی نیست که بتواند زیرساختی برای کشف نرخ بازار بانکی با مکانیزمی همچون حراج و... فراهم و شفافیت معاملات را تضمین کند؛ چراکه نرخ بازار بینبانکی در خارج از سامانه و با توافقات طرفینی شکل میگیرد و در مرحله بعد ضمن برخی پنهانکاریها (از جمله تسویه مابهالتفاوت نرخ توافق شده و نرخ دستوری با استفاده از حساب شرکتهای زیرمجموعه) در سامانه ثبت میشود.
خلاصه اینکه معاملات بینبانکی در حال حاضر بهصورت OTC اتفاق میافتد و از فقدان یک بازار متشکل رنج میبرد. با این اوصاف اولین اصلاحی که انتظار میرود در راستای بهبود اثربخشی عملیات بازار باز انجام شود، ارتقای بازار بینبانکی از OTC به یک بازار شفاف است به نحوی که بههمرسانی و تسویه منابع در این بستر معاملاتی انجام شود، برای تقریب به ذهن سامانه معاملاتی بورس را میتوان تصور کرد که در آن معاملات با مکانیزم حراج انجام شده و تسویه طرفین نیز در این سامانه اتفاق میافتد؛ البته سیستم تسویه سامانه بینبانکی، تاخیری و در پایان روز خواهد بود.
گذار از مداخلات مستقیم قیمتی در بازار بینبانکی
نکته دیگری که خود مانعی برای شفافیت بازار بینبانکی شده، این است که پیش از آغاز بهکار عملیات بازار باز، مداخلات فعالانه بانک مرکزی در بازار بینبانکی با دو سازوکار تعیین نرخ سود دستوری و تزریق منابع از طریق برخی بانکهای عامل انجام میشده است. درصورتیکه بانکها با نرخی بالاتر از حدود تعیینشده از سوی بانک مرکزی معامله میکردند، بانک مرکزی آنها را به پاسخگویی میطلبید که چرا سودی بالاتر از نرخ اعلامشده دریافت کردهاید؟ در سازوکار دوم بانکهای عامل موظف هستند منابع بانک مرکزی را با نرخی پایینتر از نرخ بازار به فهرست از پیشتعیینشدهای از بانکها و موسسات اعتباری اعطا کنند (به شوخی میتوان آنرا بینبانکی ۴۲۰۰ ی خواند!). امیدوار هستم مداخله از طریق بانکهای عامل با آن سازوکار غیرشفاف و سلیقهای دیگر پایان یافته باشد. اما علاوه بر آن، یکی از لوازم اثربخشی عملیات بازار باز این است که بانک مرکزی مداخلات دستوری در نرخ سود بینبانکی را که موجد عدم شفافیت در این بازار است، کنار بگذارد، یعنی اجازه دهد بانکها آزادانه مبادلات خود را انجام دهند و اگر نرخ سود بینبانکی از نرخ سیاستی وی منحرف شد با خرید و فروش اوراق دولتی، نرخ بینبانکی را به نرخ هدف بازگرداند. اگرچه در تجربه کشورها، آزادسازی نرخ سود سپردهها و تسهیلات بانکی مقارن با آغاز عملیات بازار باز نبوده و با تاخیری قابل توجه انجام شده است اما گذار از تعیین نرخ سود دستوری و مداخلات مستقیم قیمتی به مداخلات غیر مستقیم در بازار بینبانکی ضرورت دارد.
شفافسازی نرخ سود بینبانکی و نتیجه حراجهای عملیات بازار باز
بانک مرکزی با شروع عملیات بازار باز، یکسری از متغیرها را باید بهصورت روزانه یا حداقل هفتگی افشا کند که از جمله این متغیرها حجم معاملات حراج گذشته، نرخ سود بازار بینبانکی (محقق شده)، نرخ سود هدف، نرخ سود سقف و کف دالان بینبانکی است. در حال حاضر حتی بانکها نیز از نرخ سود موزون بازار بینبانکی در روز گذشته مطلع نیستند و سامانه معاملات بینبانکی حتی چنین خدمتی نیز ارائه نمیکند.
بانک مرکزی باید نرخ سود موزون بازار بینبانکی را بهصورت روزانه منتشر کند تا هم بانکها بتوانند نرخ سود پیشنهادی خود را برای حراج عملیات بازار باز بهصورت بهینه انتخاب کنند و هم کارگزاران اقتصادی به تدریج این نرخ را بهعنوان لنگر اسمی و راهبر انتظارات تورمی خود بپذیرند. تجربه انجام چند حراج بانک مرکزی نشان داد که در این حیطه ضعفهای جدی وجود دارد، بانک مرکزی حجم خرید قطعی اوراق خود را منتشر نکرده است، کسی از نرخ هدف، نرخ سقف و کف دالان نرخ سود بینبانکی مطلع نیست و حتی نمیداند نرخ سود بینبانکی در روز گذشته چند درصد بوده است. البته افشای نام بانکهایی که برنده حراج عملیات بازار باز هستند متعارف نیست.
اطلاعات دیگری که تجمیع آن و انتشار آن در قالب رتبه اعتباری به توسعه و ریسکزدایی از نرخ بازار بینبانکی کمک میکند، سابقه نکول بانکها در معاملات بینبانکی است که اعتماد بانکها را افزایش میدهد و موجب تعمیق این بازار خواهد شد، طبیعی است که افشای این اطلاعات صرفا برای کاربران سامانه معاملات بینبانکی مورد انتظار است و نه عموم مردم.
البته باید توجه کرد که بانک مرکزی در مرحله یادگیری و آشنایی با ابعاد این ابزار جدید سیاست پولی است و باید به وی فرصت داد تا بتواند با مرور زمان و تجربهاندوزی به این ابزار مسلط شود. اجرایی ساختن پیشنهادهایی از قبیل آنچه در این نوشتار به آن اشاره شد نیز میتواند در گامهایی و طی یک برنامه کوتاهمدت و بدون نیاز به انجام اصلاحات ساختاری و اساسی، به اثربخشی بیشتر عملیات بازار باز کمک کند.