وحشت بزرگ در اقتصاد جهان
بسیار وسوسهکننده است که اکنون ریسک بالا بپذیریم اما این کار به معنای نادیده گرفتن یک عنصر کلیدی در چشماندازه آینده است. واقعیت این است که آینده کوتاهمدت نسبتا مشخص است، اما در بلندمدت برای مثال در ۵ سال آینده چنین نیست و ابهامهای گوناگون و نگرانکنندهای وجود دارد. بسیاری از کشورها با مشکلات ساختاری مواجه هستند و این مشکلات تبعات فراگیر و سیستماتیک برای بازارها و اقتصاد جهان خواهد داشت. برای مثال در ۵ سال آینده اتحادیه اروپا رابطه سیاسی و اقتصادی جدید با بریتانیا خواهد داشت و همزمان باید با یک مشکل دیگر یعنی رشد غیریکنواخت اقتصادی اعضا که اثرات زیانبار سیاسی و اجتماعی دارد مقابله کند. اتحادیه اروپا باید با اثرات دوران طولانی نرخهای منفی بهره به نوعی کنار بیاید و برنامههایی برای تقویت ساختارهای مالی و اقتصادی خود اجرا کند. مادام که ساختار منطقه یورو کامل نیست، ریسک بیثباتی باقی خواهد ماند.
از سوی دیگر در سالهای پیش رو ایالات متحده که وضعیت اقتصادی بهتری نسبت به دیگر کشورهای توسعه یافته داشته باید درباره یک موضوع مهم تصمیم بگیرد و آن اینکه آیا همچنان میخواهد از تعامل و همکاری با دیگر کشورها بکاهد یا نه. روند یکجانبهگرایی آمریکا با جایگاه تاریخی این کشور یعنی قرار داشتن در مرکز اقتصاد جهان در تضاد قرار دارد.
روند توسعه چین را در نظر بگیرید. با توجه به اینکه اقتصاد جهان بیشتر یک مانع بوده تا عامل حمایتکننده، چین احتمالا با ریسکی مهم یعنی داشتن نقشی بیش از حد بزرگ در اقتصاد جهان مواجه خواهد شد. در این کشور اتکای شدید به تدابیر کوتاهمدت حمایتی با برنامههای بلندمدت اصلاحی که چین به آن نیاز دارد سازگار نیست. همچنین این سیاستهای حمایتی سبب میشود جاهطلبیهای ژئوپلیتیک و تعهدات اقتصادی و مالی منطقهای چین از جمله پروژه عظیم جاده ابریشم قرن ۲۱ هزینه بالاتری داشته باشد و مهمترین موضوع این است که در ۵ سال آینده چین و آمریکا که دو اقتصاد بزرگ جهان هستند، باید همزمان با حفظ منافع خود، از رویارویی واقعی جلوگیری کنند و روابط چین و آمریکا چشمانداز اقتصادی، سیاسی، مالی و اجتماعی دیگر کشورها را تحت تاثیر قرار میدهد.
ابهامهای اقتصادی و ژئوپلیتیک کنونی بر شدت ابهامهای حاصل از تغییرات آب و هوایی، توسعه فناوریها و تحولات جمعیتی میافزاید و پرسشهایی درباره استحکام اقتصاد جهان مطرح میکند. این میزان ابهام طی چند دهه اخیر بیسابقه بوده است. در سالهای گذشته ثبات حاصل از پایبندی کشورها به نظم قانون محور جهانی به شدت تضعیف شده است. همچنین توانایی بانکهای مرکزی برای مقابله با بیثباتی کاهش یافته است. اگر این روندها مدیریت نشود زمینه برای افزایش بیثباتیهای سیاسی و اجتماعی فراهم خواهد شد و ممکن است روند جهانی شدن معکوس شود.
اگر یک چیز وجود داشته باشد که نه اقتصاد جهان و نه بازارهای مالی آمادگی آن را ندارند، آن چیز اختلال بلندمدت و رو به رشد در روابط اقتصادی و مالی بینالمللی است. اگر چنین پارادایم جدیدی شکل بگیرد، تنشهای تجاری و ارزی کنونی شدت پیدا میکند و اثرات آن بر امنیت ملی کشورها مشاهده خواهد شد. میتوان از این روند جلوگیری کرد. سال جدید سیاست گذاران میتوانند با اتخاذ سیاستهای مناسب ترتیبی دهند که چشمانداز مثبت کوتاهمدت به چشمانداز میانمدت تبدیل شود. نگرانیها درباره بروز رکود در اقتصاد جهان کاهش یافته، سیاستهای پولی کاملا انبساطی است و تنشهای تجاری بین چین و آمریکا به تدریج کاهش خواهد یافت. اما این شرایط مناسب برای همیشه ادامه پیدا نخواهد کرد. متاسفانه احتمال اتخاذ سیاستهایی که سبب بهبود چشمانداز میانمدت اقتصاد جهان شود کم است. امسال سال انتخابات ریاستجمهوری در آمریکاست و آلمان، ایتالیا و اسپانیا درگیر تحولات دشوار سیاسی هستند. اتحادیه اروپا درگیر برنامه جدایی انگلستان و دیگر تنشهای سیاسی است و دولت چین تلاش میکند کاهش نرخ رشد اقتصاد و ناآرامیهای سیاسی در هنگکنگ را مدیریت کند.
یک نگرانی بزرگ که عده بسیار کمی به آن توجه کردهاند این است که در ۵ سال آینده شرایط اقتصاد جهان و بازارها به وضعیتی نزدیک به بحران خواهد رسید و آنگاه سیستمهای سیاسی ملی، منطقهای و جهانی واکنش مناسب به آن نشان خواهند داد. خوشبختانه ما اکنون در دورانی هستیم که میتوانیم با اتخاذ سیاستهای مناسب از تبدیل به واقعیت شدن سناریوهای پرریسک جلوگیری کنیم. بیایید امیدوار باشیم من اشتباه کرده باشم. درباره فلج سیاسی کنونی میتوان گفت مادام که زمان باقی است احتمال آنکه سیاستگذاران به توصیه سال ۲۰۱۷ کریستین لاگارد، رئیس پیشین صندوق بینالمللی پول عمل کنند وجود دارد. او گفته بود: «زمان تعمیر پشت بام وقتی است که خورشید در حال تابیدن است.»