همگرایی یا واگرایی؟
اما حتی در آن زمان نیز گرایشهای دیگر از جمله گرایشهای پوپولیستی یک خطر برای اروپای متحد محسوب میشد. کهل از اینکه اروپا به دست سوسیالیستها بیفتد به شدت نگران بود و بر همین مبنا تلاش کرد، زمینههای یکپارچگی اروپا و همکاری احزاب همفکر را فراهم کند. تلاشهای او تا همین اواخر اثرات مثبتی به همراه داشت و آنگلا مرکل صدراعظم کنونی آلمان به دلیل داشتن بنیادهای سیاسی مستحکم عملا اتحادیه اروپا را در کنترل داشته است.
طرفداران خانم مرکل از احزاب گوناگون حدود یک سوم کرسیهای پارلمان اروپا را در اختیار دارند. با این حال سیاستهایی که از سوی این اتحادیه اجرا میشود عملا تحت تاثیر باورها و اهداف جناح میانهرو است. اما به نظر میرسد تغییراتی نگرانکننده در حال وقوع است و نفوذ سیاسی احزاب طرفدار اهداف خانم مرکل در حال کاهش است به این معنا که آرای این حزب به نفع احزاب ملی گرای افراطی یعنی پوپولیستها و لیبرالها در حال کاهش است.
در واقع یکی از مهمترین پرسشهایی که اکنون در جریان برگزاری انتخابات پارلمان اروپا مطرح است، این است که آیا طرفداران احزاب میانهرو همچنان اکثریت موثر را در پارلمان اروپا در اختیار خواهند داشت یا شرایط به کلی تغییر خواهد کرد؟ هلموت کهل در آن سالها توانست با همکاری احزاب تقریبا همفکر از ایتالیا، فرانسه و چند کشور شمال اروپا، اهداف خود را پیش ببرد. در آن سالها دو عامل مهم به او کمک کرد، ائتلافهایی تشکیل دهد: بیعلاقگی به سوسیالیسم و تمایل به پروژه یکپارچگی اروپا.
در سال ۱۹۹۹ ائتلافهای شکل گرفته بین احزاب همفکر و میانهرو سبب شد بزرگترین بلوک حزبی در اتحادیه اروپا تشکیل شود. در نتیجه سوسیالیستها در اقلیت قرار گرفتند. طی یک دهه بعد، شرایط به تدریج تغییر کرد، به این معنا که بر تعداد کرسیهای سوسیالیست افزوده شد. اکنون قدرت احزاب محافظه کار که در دهه ۱۹۹۰ بسیار بالا بود، در حال کاهش است و رای دهندگان در اسپانیا، فرانسه و ایتالیا تمایلات دیگری را به نمایش گذاشتهاند و احزاب حاکم در دو دهه اخیر، چه چپ و چه راست، تحت فشار کاهش محبوبیت قرار دارند. از پیش جو حاکم بر پارلمان اروپا یکپارچه و کاملا به نفع تفکر اروپای واحد نبوده است و اکنون تحلیلگران معتقدند، انتخابات کنونی پارلمان اروپا به شکلگیری یک پارلمان غیریکپارچهتر و کاهش اکثریت هوادار اروپای واحد، چنددستگی بین احزاب مختلف و افزایش قدرت احزاب پوپولیست که با موجودیت اتحادیه اروپا مخالف هستند منجر خواهد شد. در واقع، کابوس هلموت کهل اکنون بار دیگر به یک احتمال تبدیل شده است. یعنی تفرقه بین چپ و راست که سبب میشود قدرت کافی برای مقابله با برنامههای سوسیالیستها و پوپولیستها وجود نداشته باشد.
و یک نکته مهم دیگر این است که این بار خطر برای راستگرایان از جانب سیلویو برلوسکنی نیست. بلکه از جانب ماتئو سالوینی، راستگرای افراطی از ایتالیا و آقای اوربان نخستوزیر لیبرال مجارستان است. اکنون این باور وجود دارد که ساختار پارلمان اروپا در دوره جدید متفاوت خواهد بود. طوری که میانه روها چه چپ و چه راست ضعیف تر خواهند شد. طی دو دهه آنها در پارلمان اروپا حاکم بودند، اما تداوم حاکمیت آنها یک قانون نیست. در دهههای اخیر حزب دموکرات مسیحی آلمان نقشهای بزرگ در حفظ انسجام اتحادیه اروپا بازی کرده و همواره بین احزاب مختلف که تفاوتهای بزرگ با هم داشتند، اتحاد ایجاد کرده است. در واقع سیستم سیاسی حزب دموکرات مسیحی موفق عمل کرده، اما عملکرد احزاب راست میانه و چپ میانه و نیز کارنامه اتحادیه اروپا برای بسیاری از کشورهای عضو رضایت بخش نبوده است.
به همین دلیل به ویژه در دو سال گذشته گرایشها به سمت احزاب مخالف اتحادیه اروپا در برخی کشورهای جنوب و شرق اروپا افزایش یافته است و در فرانسه نیز نادیده گرفته شدن خواستهای جمعی عظیم از مردم به نارضایتی بلندمدت علیه دولت منجر شده است. واقعیت این است که مفاهیمی نظیر «همکاری و انضباط به معنای قدرت است» دیگر موثر نیست. در حال حاضر وضعیت بد اقتصادی منطقه یورو به ویژه در کشورهای جنوب این منطقه از جمله ایتالیا و اسپانیا، اثرات بزرگی بر دیدگاه رای دهندگان داشته است و نیز رهبران احزاب مختلف اروپا نگران جهت سیاستهای این قاره در آینده هستند. هر گونه چند دستگی در پارلمان اروپا از قدرت اروپا میکاهد و مواجهه با بحرانهای آینده را به شدت دشوارتر میکند.
یک نکته مهم دیگر این است که حتی در درون احزاب بزرگ اختلاف نظرهایی درباره مسائل مختلف وجود دارد، طوری که اتخاذ رویکرد مشترک دشوارتر شده است. در این شرایط ایجاد هرگونه تغییر ضروری در داخل اروپا یا در ارتباطها و سیاستهای این باره، در مقابل دنیای بیرون چالشی بزرگ است. حال اگر نتیجه انتخابات جاری در پارلمان اروپا بر اختلافنظرها بیفزاید، وضعیت نگرانکنندهتر خواهد شد. از آنجا که پیشبینی میشود مقامات عالی رتبه اتحادیه اروپا پس از انتخابات تغییر کنند، برای مدتی سردرگمیهای عمیق درباره مسیر پیش رو وجود خواهد داشت و این سردرگمیها به اقتصاد اروپا لطمه وارد خواهد کرد. احزاب سیاسی طرفدار یکپارچگی این قاره پیش از این باید اقدامات موثری برای بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی کشورهای اروپایی انجام میدادند تا بتوانند اکثریت را در نهادهای اروپایی حفظ کنند. اما چنین اقداماتی انجام نشده و حالا محبوبیت این احزاب در بوته آزمون قرار گرفته است. اگر احزاب میانهرو از دو طیف چپ و راست در پارلمان آینده اکثریت را برای خود حفظ کنند، میتوان امیدوار بود، با اتخاذ سیاستهای صحیح و اصلاح اشتباهات گذشته ثبات در اروپا حفظ شود اما اگر مسیری که در سالهای اخیر طی شده به ویژه در حوزه سیاستهای اقتصادی، همچنان دنبال شود، شرایط بدتر خواهد شد. نتیجه انتخابات پارلمان اروپا نشان میدهد مردم چه میزان به ایدههای قبلی و حاکم بر اروپا طی حداقل دو دهه اخیر بی اعتماد شدهاند و تا چه میزان به آنچه احزاب مخالف اتحادیه اروپا مطرح کردهاند اعتماد دارند.
ارسال نظر