«پلیس خوب» و «پلیس بد»

چنین فرآیندی را باید به‌عنوان بخشی از سازوکارهایی دانست که منجر به تعلیق غنی‌سازی ایران شد. روندی که باید ماهیت مرحله‌ای داشته، اما قدرت‌های بزرگ بعد از توافق سعدآباد هیچ‌گونه تمایلی به حل و فصل ابهامات به‌وجود آمده درباره روند غنی‌سازی ایران نشان نمی‌دادند. چنین الگویی به‌گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر منجر به بی‌ثباتی و عدم تعادل در روابط ایران با قدرت‌های بزرگ شد. در شرایط موجود تاریخی، دونالد ترامپ و رکس تیلرسون تلاش دارند تا زمینه‌های لازم را برای اعمال محدودیت‌های فراگیر بیشتر علیه ایران در دستور کار قرار دهند. تروئیکای اروپایی نیز درصدد است تا به‌عنوان نیروی موازنه‌دهنده، بخش دیگری از انتظارات راهبردی ایران را در وضعیت تعلیق قرار دهد.

۱. تهدیدات ترامپ و انتظارات فزاینده آمریکا

شکل‌گیری وضعیت موجود که مبتنی بر افزایش انتظارات راهبردی آمریکا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی است، در دوران ماراتن هسته‌ای برای هر تحلیلگر واقع‌گرا مشهود به‌نظر می‌رسید. در حالی‌که ایده‌آلیسم راهبردی روحانی معطوف به انگاره‌ای بود که توافق هسته‌ای می‌تواند اختلافات جهان غرب و ایالات متحده علیه ایران را کاهش دهد. وی در بیان رویکردهای انتخاباتی خود در سال ۱۳۹۲ به این موضوع اشاره داشت که با حل اختلافات ایران و جهان غرب در ارتباط با برنامه هسته‌ای ایران، زمینه برای شکوفایی اقتصادی و راهبردی ایران به وجود می‌آید.

مذاکرات هسته‌ای و پایان تحریم‌ها را باید به عنوان محورهای اصلی سیاست خارجی حسن روحانی دانست که از قابلیت لازم برای اثرگذاری بر سیاست اقتصادی و حوزه داخلی ایران برخوردار بود. اگرچه مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای گروه ۱+۵ در سال ۱۳۹۴ منجر به تنظیم برنامه جامع اقدام مشترک شد، اما از آن مقطع زمانی که قابلیت هسته‌ای ایران واگذار شد همواره رویکردهای متفاوتی درباره آینده برجام و چگونگی پایان یافتن تحریم‌ها ارائه شده است. در روند مذاکرات هسته‌ای، رویکرد دولت و گروه مذاکره‌کننده معطوف به این انگاره بود که پذیرش شرایط سیاسی و راهبردی قدرت‌های بزرگ، می‌تواند زمینه عادی‌سازی روابط ایران با سیاست جهانی را به وجود آورده و از این طریق امکان بازسازی ساختار اقتصادی و تامین نیازهای راهبردی ایران وجود خواهد داشت.

بیان چنین انگاره‌ای با واقعیت‌های سیاست جهانی هماهنگی چندانی ندارد. تاریخ روابط بین‌الملل نشان می‌دهد که سیاست سازش و پذیرش شرایط قدرت‌های بزرگ که درصدد اعمال الگوهای فرادستی در نظام جهانی هستند، به صلح و عادی‌سازی روابط منجر نمی‌شود. انگاره تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای مبتنی بر این ذهنیت بود که همکاری فراگیر و همه‌جانبه با ایالات‌متحده می‌تواند زمینه لازم را برای پایان تهدیدات جهان غرب علیه ایران به‌وجود آورد.

۲. نشانه‌شناسی تحریم اقتصادی و تهدیدات راهبردی ترامپ

تحریم و دیپلماسی اجبار را باید در زمره انگاره‌هایی دانست که بخشی از تهدیدات ایالات متحده و جهان غرب علیه ایران محسوب می‌شود. روحانی امیدوار بود که از طریق توافق هسته‌ای و انجام تعهدات ایران در چارچوب پروتکل الحاقی و پادمان هسته‌ای امکان پایان دادن به تحریم‌ها، بازگشایی حساب‌های بانکی و عادی‌سازی روابط ایران با جهان غرب فراهم شود. در حالی‌که انتظارات گروه‌های محافظه‌کار آمریکایی در چارچوب کنگره ایالات متحده و ادبیات به‌کار گرفته شده از سوی کاندیدای ریاست جمهوری حزب جمهوری‌خواه نمی‌توانست نیازها و انتظارات راهبردی ایران را تأمین کند.

هم‌اکنون شکل جدیدی از ادبیات تهاجمی آمریکا علیه ایران در قالب نادیده گرفتن تعهدات جهان غرب برای پایان دادن به تحریم‌های اقتصادی علیه ایران مشاهده می‌شود. اگرچه تهدیدات فراروی ایران به‌گونه تدریجی در حال افزایش است، اما هنوز مقام‌های وزارت امورخارجه که نقش موثری در روند دیپلماسی هسته‌ای ایفا کردند درباره فشارهای جدید آمریکا نقش انفعالی داشته و به این موضوع اشاره دارند که تحریم‌های اعمال‌شده در چارچوب «قانون آیسا» مغایر با متن برجام نبوده است. در حالی‌که حداکثر دوران محدودسازی هسته‌ای ایران در قالب «غروب برجام» هشت سال است، اما قانون آیسا برای مدت ۱۰ سال و از دسامبر ۲۰۱۶ محدودیت‌های جدید برای عادی‌سازی فعالیت‌های هسته‌ای ایران را در دستور کار قرار داده است.

شکل جدیدی از محدودیت‌های اقتصادی و راهبردی علیه ایران از سوی آمریکا در حال اجرا و اعمال است. ترامپ در آخرین مرحله تعلیق تحریم‌های ایران، به این موضوع اشاره داشت که اگر متمم برجام درباره موضوعات موشکی و نقش منطقه‌ای ایران پیگیری نشود، در آن شرایط از تمدید مجدد تعلیق تحریم‌ها در مه ۲۰۱۸ خودداری خواهد کرد. بیان چنین تهدیداتی با روح برجام هیچ‌گونه سازگاری ندارد زیرا در ادبیات به‌کارگرفته شده برنامه جامع اقدام مشترک این مفهوم مورد تاکید قرار گرفته بود که توافق هسته‌ای به‌منزله همکاری‌های سازنده ایران و جهان غرب برای عادی‌سازی روابط خواهد بود. عادی‌سازی روابط به‌مفهوم آن است که تحریم‌های مالی، بانکی و پولی پایان پیدا کند. موقعیت اقتصادی ایران برای همکاری‌های سازنده علمی، تکنولوژیک و صنعتی با جهان غرب ارتقا یابد. در حالی‌که ایران هر روز با تهدید جدیدی از سوی ایالات متحده روبه‌رو می‌شود.

۳. تاکتیک اروپا و آمریکا در روند سیاست وادارسازی و متقاعدسازی ایران

در شرایطی که دونالد ترامپ نقش «پلیس بد» ر ا ایفا می‌کند، کشورهای اروپایی به‌ویژه تروئیکای فرانسه، انگلیس و آلمان درصدد ایفای نقش متفاوتی در قالب «پلیس خوب» هستند. چنین انگاره‌ای زمینه طرح موضوعات جدید راهبردی از سوی کشورهای اروپایی را به‌وجود آورده است. واقعیت‌های بازی پلیس خوب و پلیس بد به‌مفهوم آن است که اگرچه کشورهای اتحادیه اروپا، سیاست حمایت از برجام را پیگیری می‌کنند، اما آنان نیز درصدد پیگیری عملی سیاست‌های ترامپ در مورد قابلیت‌های موشکی و سیاست منطقه‌ای ایران هستند.

در شرایط موجود حوزه سیاست خارجی واقعیت‌های مذاکرات خود با کشورهای اروپایی را منعکس نمی‌سازند. آنان همانند دوران دیپلماسی هسته‌ای که از مفاهیم کلی برای عدم آشکارسازی فرآیندهای دیپلماتیک بهره می‌گرفتند، درصدد بهره‌گیری از سازوکارهایی هستند که واقعیت‌های دیپلماسی اجبار جدید را که به‌عنوان متمم برجام محسوب می‌شود در هاله‌ای از ابهام قرار دهند. روند چهار سال گذشته بیانگر این واقعیت است که هرگاه ادبیات دیپلمات‌های ایرانی ماهیت مبهم داشته باشد، الگوهای فشار دیپلماتیک جهان غرب افزایش خواهد یافت.

۴. شرایط ترامپ برای تمدید تعلیق تحریم‌های هسته‌ای

هدف اصلی دولت ترامپ را باید به حداقل‌رساندن قابلیت‌های اقتصادی و راهبردی ایران دانست. مقام‌های اقتصادی و امنیتی کاخ سفید به‌ویژه مایکل پومپئو رئیس سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده صراحتا به این موضوع اشاره دارند که سیاست آمریکا در برخورد با ایران ماهیت مقابله‌جویانه و تهدیدآمیز دارد. هدف اصلی دولت آمریکا آن است که قدرت دفاعی و راهبردی ایران به‌گونه تدریجی کاهش یابد. هرگونه انعطاف‌پذیری ایران، میزان مطالبات نهادهای سیاسی و راهبردی آمریکا را افزایش می‌دهد، به همان‌گونه‌ای که برجام نتوانست میزان تهدیدات آمریکا علیه ایران را کاهش دهد.  شرایط اعلام‌شده ترامپ برای تعلیق مجدد تحریم‌های اقتصادی علیه ایران بیانگر نشانه‌هایی از انتظارات فزاینده در قالب دیپلماسی اجبار آمریکا علیه ایران است. دونالد ترامپ موضوع مربوط به کاهش قابلیت موشکی و نقش منطقه‌ای ایران را در شرایطی مطرح کرد که مقام‌های رسمی جمهوری اسلامی هرگونه پیوند دیپلماسی هسته‌ای با شرایط جدید آمریکا برای کاهش قابلیت موشکی و نقش منطقه‌ای ایران را مورد انکار قرار می‌دهند. در حالی که رکس تیلرسون و مقام‌های وزارت خارجه فرانسه به این موضوع اشاره دارند که تروئیکای اروپایی در حال اعمال محدودیت‌های دیپلماتیک جدید علیه ایران برای هماهنگ‌سازی سیاست‌های خود با ایالات متحده هستند.

اروپا و آمریکا موضوع مربوط به کاهش قدرت راهبردی ایران را براساس ادبیات و الگوهای کنش دیپلماتیک متفاوتی پیگیری می‌کنند. کشورهای اروپایی در شرایط موجود هیچ‌گونه توجهی به مساله غروب برجام ندارند. آنان درصددند تا موضوعاتی را در دستور کار قرار دهند که از فوریت بیشتری برخوردار باشد. واقعیت‌های موجود سیاست جهانی در برخورد با ایران نشان می‌دهد که اگرچه ادبیات کشورهای اروپایی با دونالد ترامپ و رکس تیلرسون متفاوت به‌نظر می‌رسد، اما آنان اهداف نسبتا یکسان و مشترکی را در ارتباط با ایران پیگیری می‌کنند. دیپلماسی اجبار آمریکا، محدودیت‌های فراروی ایران برای تصمیم‌گیری را افزایش می‌دهد. چنین فرآیندی نشان می‌دهد که برنامه جامع اقدام مشترک از سازوکارهای لازم برای وادارسازی آمریکا و کشورهای جهان غرب برای پایان دادن به تحریم‌های اقتصادی ایران برخوردار نبوده است. آنچه دونالد ترامپ در ۱۳ ژانویه ۲۰۱۸ و در ارتباط با عدم تمدید تعلیق‌ تحریم‌های اقتصادی ایران بیان کرده، نمادی از سیاست تهدید جدید محسوب می‌شود. اگر دونالد ترامپ تعلیق هسته‌ای را تمدید نکند یا اینکه در شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه جدیدی علیه ایران مطرح کند که ایران را متهم به نادیده گرفتن مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ کند، تهدید جدیدی برای دولت ایران و کابینه روحانی محسوب می‌شود. نتیجه این تهدید را باید در سازوکارهایی همانند کاهش درآمد اقتصادی ایران، افزایش قیمت دلار و شکل‌گیری فرآیندی دانست که نشانه‌هایی از بی‌ثباتی بازار اقتصادی را به همراه خواهد داشت.  الگوهای به‌کار گرفته از سوی آمریکا و کشورهای اروپایی نشان می‌دهد   آنان اهداف نسبتا یکسانی را با ادبیات کاملا متفاوت برای کاهش قدرت راهبردی ایران در دستور کار قرار داده‌اند. اگر ایران همانند دوران دیپلماسی هسته‌ای، شرایط آمریکا و کشورهای غربی برای کاهش قدرت جمهوری اسلامی را مورد پذیرش قرار دهند، چنین رویکردی به‌مفهوم پایان انتظارات فزاینده جهان غرب محسوب نمی‌شود. دیپلماسی اجبار جدید آمریکا را باید ادامه سیاست‌های به‌کار گرفته شده در دوران برجام دانست. واقعیت سیاست بین‌الملل به بازی اسنوکر و بیلیارد شباهت دارد. دیپلماسی هیچ‌گاه ماهیت مستقیم ندارد. توپی که کشورهای جهان غرب در دوران دیپلماسی هسته‌ای نشانه‌گیری کردند، هم‌اکنون حوزه اقتصادی و راهبردی ایران در ارتباط با قابلیت موشکی و سیاست منطقه‌ای را در دستور کار قرار داده است.

 نتیجه‌گیری

تمامی شواهد بیانگر این واقعیت است که آمریکا و کشورهای اروپایی با دو نگرش مختلف درصدد محدودسازی بخش دیگری از قابلیت‌های راهبردی ایران هستند. آنان همواره ایران را در وضعیت امنیتی قرار می‌دهند. غیرامنیتی‌کردن فضا در ادبیات راهبردی و روابط بین‌الملل به‌معنای آن است که تهدید و رویارویی چندانی علیه ایران ایجاد نشود. در حالی که الگوی رفتاری ایالات متحده نشانه‌هایی از تعلل در پایان دادن به تحریم‌ها و اعمال تهدیدات جدید علیه ایران را منعکس می‌سازد.

محور اصلی سیاست ترامپ آن است که افزایش فشارهای اقتصادی و راهبردی علیه ایران بهترین ابزاری است که می‌تواند ایران را وادار به واکنش همکاری‌جویانه کند. در شرایط موجود وظایف ذاتی وزارت خارجه ایجاب می‌کند که اهداف راهبردی ایران را در فضای بین‌المللی متناسب با معادله قدرت و براساس درک دقیقی از الگوی تعامل و ائتلاف‌های موجود پیگیری کند. بازی با برگ کشورهای تروئیکای اروپایی به‌گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر ایران را در دام محدودیت‌های جدیدی قرار می‌دهد که منجر به پایان تحریم‌ها و عادی‌سازی روابط ایران با جهان غرب نخواهد شد.

فشارهای فزاینده ترامپ به‌گونه‌ای طراحی‌شده که آثار خود را در حوزه اقتصاد سیاسی ایران قرار دهد. ترامپ درصدد است تا ناکامی اقتصادی دولت روحانی را تشدید کند. مشکلات اقتصادی دولت به‌گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر تاثیر خود را بر میزان رضایت و نارضایتی گروه‌های عمومی جامعه برجا خواهد گذاشت. بهره‌گیری از اقتصاد وارداتی در چارچوب مصرفی‌سازی جامعه و انتقال کالاهای لوکس برای الیگارشی اقتصادی و سیاسی ایران طبعا مخاطرات بیشتری برای آینده سیاسی دولت به‌جا می‌گذارد. ضرورت‌های دوران جدید ایجاب می‌کند که برای مقابله با تهدیدات فرابرجامی ایالات متحده و کشورهای اروپایی، زیرساخت‌های عدالت اجتماعی و مقابله با فساد ساختاری که زیربنای اقتصاد مقاومتی محسوب می‌شود در دستور کار قرار گیرد.