مجتبی رمضانی

پژوهشگر اقتصادی

اقتصاد باید حرکت می‌کرد. این تنها راه چاره پیش‌روی شاه بود. قدرتمندترین چهره سیاسی ایران می‌دانست که باید به هر قیمتی اقتصاد را احیا کند وگرنه باید پیش چشمانش حکومتش را تشییع می‌کردند. کاتوزیان در این باره می‌گوید: در سال ۱۳۳۹، بحران اقتصادی، آگاهی فزاینده آمریکاییان از فساد و بی‌کفایتی رژیم شاه و خصومت علنی اتحاد شوروی، شاه را واداشت به تاکتیک دیرینش یعنی «لیبرالیزه کردن» توسل جوید. شاه امیدوار بود که با چند وعده تو‌خالی، موقعیت خود را حفظ کند تا با بهبود اوضاع اقتصادی وضع را به روال سابق بازگرداند (اقتصاد سیاسی ایران ص ۲۵۸).

شاه تنها راه چاره بقای سیاسی خود را در بهبود اوضاع اقتصادی می‌دید و همین امر، راه را برای ورود تکنوکرات‌ها به سیستم اقتصادی گشود. در اوایل دهه ۴۰، ساختار اقتصادی دولت، دستخوش تغییرات اساسی شد. وزارت صنایع و بازرگانی که در امر سیاست‌گذاری اقتصادی به شدت دچار مشکل شده بودند، در هم ادغام شدند و وزارت اقتصاد شکل گرفت. عالیخانی که تحصیلکرده رشته اقتصاد در فرانسه بود، مورد توجه شاه و نخست وزیر (اسدالله علم) قرار گرفت و به صدارت در وزارت تازه شکل گرفته اقتصاد رسید. شاه که به تازگی موفق به کنار زدن علی امینی از نخست وزیری شده بود، به‌دنبال اقتصاددانی تحصیلکرده بود که حتی‌الامکان در آمریکا تحصیل نکرده باشد. عالیخانی به تبع تحصیلات در فرانسه، دلباخته سبک اقتصادی خاص آن دوران در اکثر کشورهای اروپایی، یعنی سوسیالیسم اروپایی بود؛ نقش پررنگ بازار در تولید و توزیع کالا و البته نقش دولت در بازتوزیع درآمد. این باور اقتصادی او می‌توانست با سیاست‌های اقتصادی شاه تا حدی هماهنگی داشته باشد. از طرفی با ورود صفی اصفیای مهندس در راس سازمان برنامه و بودجه، ساختار این نهاد نیز تغییر کرد. صفی اصفیا معتقد بود این سازمان باید تمام هم و غم خود را در امر برنامه‌ریزی صرف کند، دست از کارهای اجرایی کشیده و آن را به وزارتخانه‌ها و سازمان‌های مربوطه بسپارد. صفی اصفیا در تدوین و اجرای برنامه‌های سوم و چهارم توسعه، نقش اصلی را بر عهده داشت، او با رد برنامه‌ریزی هسته‌ای که برنامه‌های اول و دوم توسعه بر مبنای آن طرح‌ریزی شده بودند، رویکرد برنامه‌ریزی جامع را در ایران پایه‌ریزی کرد. تیم اقتصادی دولت در دهه ۴۰ به گواه شاخص‌های اقتصادی، یکی از موفق‌ترین‌ها بوده است.

ثبات رشد اقتصادی در این دهه که حداقل نرخ آن ۹ درصد بوده است و حداکثر نرخ آن به حدود ۱۷ درصد می‌رسد، یکی از نقاط مثبت عملکرد تیم اقتصادی آن دوره است. تورم در این دوره میانگینی کمتر از ۲ درصد داشت و برای چند سال، در این دوره به زیر یک درصد می‌رسد و حداکثر نرخ تورم این دوره مربوط به سال ۴۳ است که حدود ۵/ ۴ درصد است. این شاخص‌های کلان نشان می‌دهد که اقتصاد، آن دوران درست مدیریت شده است و رشد به بهای گزاف تورم یا به دلیل افزایش یکباره قیمت نفت اتفاق نیفتاده است. اگرچه در همین دوره نیز سایه کسری بودجه بر سر اقتصاد سنگینی می‌کرد و شکاف رفاهی شهر و روستا و حتی شکاف بین شهرهای بزرگ و کوچک، بیش از پیش شده بود. شمار بسیاری از مهاجران روستاها به شهرها که حال در کارخانه‌ها مشغول به کار بودند، وضعیت مناسبی از لحاظ اسکان نداشتند. حاشیه شهرهای بزرگ برای اولین بار در ایران در حال شکل‌گیری بودند. اما انگار تیم اقتصادی تنها گام اول توسعه را درست برداشته بود و در مواجهه با مشکلات پیش رو غافلگیر شد و به قول حافظ: که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها!

راه توسعه از آنچه در ابتدا می‌نمود، سخت‌تر بود. شاه با رونق دوباره اقتصاد و از میدان به در کردن علی امینی و جبهه ملی، همچنین با در دست گرفتن قدرت سیاسی، فیلش یاد هندوستان کرد. عایدات نفت همچنان در حال رشد بود. با رشد بخش‌های ساختمان و صنایعی مانند خودروسازی، چهره ایران مدرن شده بود. نهادهای بین‌المللی شروع به تمجید از اقتصاد ایران کرده بودند. در این اوضاع بود که طبقه خاصی از صاحبان صنایع مدرن و خدمات (بانک و بیمه و هواپیمایی و...) نیز از دل رشد بالای دهه ۴۰ شکل گرفته بودند و خود را در عایدات نفت با دولت شریک می‌دانستند. از زمان حذف مالکان و تیمور بختیار و سرکوب نیروهای وابسته به او در ساواک، حالا دوباره گروهی شکل گرفته بودند که به شکل یک طبقه خاص در پی دنبال کردن منافع اقتصادی خود بودند. این همان پیچیدگی‌های راه توسعه بود که در آن دوران نه تنها صفی اصفیا و علیخانی نسبت به آن ناآگاه بودند که حتی بزرگ‌ترین نظریه پردازان توسعه در سطح جهان نیز به آن نمی‌پرداختند. آری، شاه دیگر در شرایط بحرانی نبود و حالا با درآمدهای نفتی، باید در پی آرزوهای دور و دراز خود می‌رفت. همین بود که دوباره اقتصاد را به دست گروه‌های رانتی خاصی سپرد و راه توسعه ایران تا آنجا به ناکجا رفت که در کمتر از یک دهه شاه و حکومت پهلوی را نیز در سرعت خود به گرداب تاریخ فرو برد.