مرگ زود هنگام طرح تفصیلی
دکتر مهرناز بیگدلی
شهرساز و صاحبنظر حوزه شهری
تعادل میان اقتصاد، اجتماع و محیط زیست، ضامن پایداری، سلامت و زیستپذیری جوامع و سکونتگاههای انسانی است. بالطبع عدم تعادل هر یک باعث تاثیرات منفی در دیگری و درکل سیستم زیستپذیری شهری میشود. متعادل نگاه داشتن این سیستم یکپارچه و تعاملی در شهرها به تنهایی از عهده طرحهای جامع و تفصیلی برنمیآید و تقلیل دادن نظام برنامهریزی شهری فقط به تهیه طرحهای شهری امری اشتباه اما رایج است. برنامهریزی شهری باید قادر باشد با رویکردی چندوجهی محیط مصنوع را با محیط طبیعی یکپارچه ساخته و به نظامی دست یابد که بتواند باعث تعالی نظام متعادل رشد شهری شود.
دکتر مهرناز بیگدلی
شهرساز و صاحبنظر حوزه شهری
تعادل میان اقتصاد، اجتماع و محیط زیست، ضامن پایداری، سلامت و زیستپذیری جوامع و سکونتگاههای انسانی است. بالطبع عدم تعادل هر یک باعث تاثیرات منفی در دیگری و درکل سیستم زیستپذیری شهری میشود. متعادل نگاه داشتن این سیستم یکپارچه و تعاملی در شهرها به تنهایی از عهده طرحهای جامع و تفصیلی برنمیآید و تقلیل دادن نظام برنامهریزی شهری فقط به تهیه طرحهای شهری امری اشتباه اما رایج است. برنامهریزی شهری باید قادر باشد با رویکردی چندوجهی محیط مصنوع را با محیط طبیعی یکپارچه ساخته و به نظامی دست یابد که بتواند باعث تعالی نظام متعادل رشد شهری شود.
آیا برنامهریزی و مدیریت شهری در تهران توانسته است به این مهم پاسخ گوید؟ آیا طرح جامع و تفصیلی تهران که بنا بر مدعای خود در چشماندازها و راهبردها داعیه: تهران؛ شهری سرسبز و زیبا، شاداب و سرزنده با فضاهای عمومی متنوع و گسترده، امن و مقاوم در برابر انواع آسیبها و مقاوم در برابر مخاطرات و سوانح، شهری پایدار و منسجم با ساختاری مناسب برای سکونت، فعالیت و فراغت، شهری روان با رفاه عمومی و زیرساختهای مناسب، همراه با تعدیل نابرابریها و تامین عادلانه کلیه حقوق شهروندی و... (سند مصوب طرح جامع تهران- 1386) را دارد توانسته است به این چشماندازهای توسعه که همگی اصول و محورهای اصلی زیستپذیری شهری به حساب میآیند پاسخ گوید؟ یا اینکه این چشماندازهای شعارگونه آرزوها و آمال برنامهریزان سرزمین ما است و از تحقق آن ناتوانیم؟ حال سوال اینجا است که اصولا زیستپذیری شهری به چه معنا است؟ اصول و محورهای آن چیست؟ فصل مشترک زیستپذیری شهری و طرحهای توسعه شهری کدام است؟
در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 70 میلادی، موجی از نگرانی جدید درباره تخریب اکولوژیک محیط طبیعی با فعالیت انسان-به ویژه در شهرها- شکل گرفت. به این ترتیب بحث اثرات فعالیتهای برنامهریزی شهری بر محیط طبیعی، جزو دغدغههای اصلی نظریهپردازان در این دهه شد. در دهه 80 میلادی برخی شواهد مبنی بر تغییرات شرایط اکولوژیک جهان از قبیل گرم شدن دمای کره زمین و تخریب لایه ازن منجر به شکلگیری موج دومی از نگرانیهای زیست محیطی شد. اهمیت چنین مسائلی همراه با گستره جهانی آن، دلالت بر نیاز به اقدام بینالمللی، بیش از ملی داشت. از این رو در سال 1992 در کنفرانس «زمین» در ریودوژانیرو، کشورهای جهان جمعشده تا بر سر برخی اقدامات همگانی برای جلوگیری از فاجعه زیست محیطی، به اجماع نظر برسند. با توجه به مقیاس جهانی این قبیل مسائل، ممکن است برنامهریزی شهری نیز بتواند در حل چنین مسائلی بسیار موثر باشد. از این رو کشورهای عضو در ریو متعهد به انجام برنامهای تحت عنوان «دستور کار 21» شدند که وظیفه کلیدی در این زمینه را متوجه حکومتهای محلی میکرد. مباحثی همچون مکانیابی و تراکم کاربریهای زمین شهری و شیوههای سفر افراد در درون و بیرون شهرها و... مهمترین محورهای توجه کشورها به تاثیرات محیط زیستی این فعالیتهای انسانی بر طبیعت بود.
زیستپذیری شهری(Urban Livability) مفهومی وسیع وکلی است (Ensemble Concept) که البته توافقی جهانی برای تعریف آن وجود ندارد. این مفهوم در عین حال پذیرای مفاهیم ریشهای دیگر همچون: پایداری(Sustainability)، کیفیت زندگی (Quality of Life) و سلامت جوامع (Healthy Community) است. تعریف زیستپذیری شهری بسیار شبیه به تعریف کمیسیون براتلند(Brutland Commission,1987) از پایداری است، یعنی «توانایی جوامع برای رودررویی با نیازهای حال حاضر بدون به خطر انداختن تواناییهای نسل آینده برای رودررویی آنها برای نیازهایشان». اما به معنایی دقیقتر مکان زیستپذیر، مکانی است: ایمن، پاک، زیبا و به لحاظ اقتصادی، سرزنده، دارای حس اجتماع محلی، قابل استطاعت برای طیف وسیع جمعیت شلوغ، دارای نظام اداره کارآمد با زیرساختهای عملکردی، با نهادها و فعالیتهای فرهنگی متنوع وجالب، حمل و نقل عمومی کارآمد، پارکهای وسیع و فرصتهای فراوان برای اشتغال.(Carlos,Balses,J.L,2004)
علاوه بر تعریف فوق در سالهای اخیر برخی از سازمانها، موسسات و رسانههای عمومی علاقهمند به ارزیابی و رتبهبندی شهرهای جهان به لحاظ زیستپذیری شدهاند که بهصورت سالانه انتشار داده میشود. از آن جمله میتوان به رتبهبندی انجام شده از سوی مجله اکونومیست (EIO) در 2014 اشاره کرد یا رتبهبندی مرکز تحقیقات کیفیت زندگی مرسر (Mercer Quality of Living Survey)، و همچنین رتبهبندی سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه Organization for Economic Cooperation andDevelopment(OECD)i با عنوان «شاخصهای زندگی بهتر اشاره کرد. لازم به توضیح است که شهر تهران در هیچکدام از این رتبهبندیها جایگاهی ندارد. شاخصهای زندگی بهتر(BL)، سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) به شرح زیر است:
- ثبات(25 درصد): نرخ جرم و جنایت/ تهدید ناآرامیهای مدنی/ درگیریهای نظامی و تروریسم
- مراقبتهای بهداشتی(20 درصد): کیفیتهای مقرون به صرفه بهداشتی خصوصی/ خدمات پزشکی عمومی/ در دسترس بودن مناسب داروها/ مراقبتهای پیشگیرانه
- فرهنگ و محیط زیست(25 درصد): شاخصهای آب وهوایی مانند کیفیت هوا/ رضایت مسافر/ فساد/ امکانات تفریحی/ غذا و نوشیدنی/ بردباری و تحمل مذهبی-اجتماعی/ آزادی فردی/ سطح سانسور/ در دسترس بودن کالاهای مصرفی/ سالنهای ورزشی/ موسسات فرهنگی
- آموزش(10 درصد): دسترسی به موسسات آموزش عمومی/ خصوصی با کیفیت و تجهیز شده در سطوح مختلف یادگیری
- زیرساختها(20 درصد):کیفیت شبکه راههای محلی/ حمل و نقل عمومی/ ارتباطات منطقهای و بینالمللی/ ارتباطات از راه دور/ سیستم دفع فاصلاب/ دسترسی به آب آشامیدنی/ انرژی مسکن با کیفیت:
«پیمایش کیفیت زندگی مرسر» (Mercer Quality of Life Survey)که عمدتا روی موضوع شهرهایی که از کیفیت بالایی در بهرهمندی از حق بیمه برخوردارند تمرکز یافته است. در این تحقیق 450 شهر در سراسر دنیا مورد ارزیابی قرار گرفته است. هدف این بررسی رتبهبندی شهرهای دنیاست که بهترین شرایط را برای جذب سرمایههای خارجی و توسعه کسب وکار و حضور شرکتهای چندملیتی دارند. اندازهگیری کیفیت زندگی در این تحقیق از طریق تدوین شاخصها در 9 رده اصلی به شرح جدول زیر است: (Ibid, p244)
شاخصهای کیفیت زندگی مرسر به شرح زیر است:
- محیط اجتماعی-سیاسی: جرم/ امنیت/ ثبات
- اقتصادی: خدمات/ آییننامههای بانکی
- اجتماعی-فرهنگی: رسانه/ سانسور/ آزادیهای فردی
- سلامت: خدمات خصوصی وعمومی/ کیفیت هوا/ سیستم دفع فاضلاب/ سیستم دفع مواد زائد
- تسهیلات: حمل و نقل عمومی/ ترافیک / خدمات عمومی
- امکانات تفریحی: رستورانها/ تئاترها/ ورزش/ تفریح وتفرج
- خرید(بازار): دسترسی به کالاهای مصرفی
- مسکن
- محیط زیست طبیعی: اقلیم/ فجایع طبیعی
همانگونه که مشاهده میشود در تعاریف، معیارها و شاخصهای جهانی ارائه شده از موضوع زیستپذیری، هیچکدام تمرکز اصلیشان تنها بر مباحث محیطزیستی نیست _آنچه به اشتباه در جامعه ایران از مفهوم شهر قابل زندگی به اذهان متبادر میشود_بلکه طیف گستردهای از مباحث اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و محیطزیستی در ایجاد یک فضای زیستپذیر شهری موثر هستند. طبیعی است که بخشی از ایجاد چنین فضایی بهطور قطع وظیفه طرحهای جامع تفصیلی و نظام مدیریت شهری(شهرداری و شورا) است. اما با گذشت ده سال از تصویب طرح جامع و 6 سال از اجرای طرح تفصیلی، شاهد آن هستیم که چگونه از زیستپذیری شهری به ویژه از بعد محیط زیستی و اجتماعی آن، با حرکت از مقیاس کلان(طرح جامع) به مقیاس خردتر (طرح تفصیلی) دورتر میشویم. مطالعات میدانی انجام شده اخیر (فروردین ماه 1396) در منطقه یک تهران شاهدی بر این مدعا است. اهداف و موضوعات اصلی که طرح تفصیلی منطقه یک در پی دستیابی به آنها بوده است، بر اساس اسناد پهنهبندی و سایر نقشه و ضوابط ملاک عمل طرح، در بردارنده توسعه خدمات عمومی در قالب پهنهبندی سکونت(R) و مختلط(M)، توسعه و حفاظت عرصههای سبز و طبیعی در قالب پهنهبندی حفاظت(G) و همچنین پهنههای سکونتی ارزشمند سبز و روستایی، توسعه مراکز شهری در مقیاس محلهای و توسعه مراکز و فضاهای عمومی در قالب پهنه مختلط اداری-تجاری و خدماتی و مهمتر از همه تثبیت جمعیتپذیری منطقه یک بر اساس طرح جامع و تفصیلی بوده است.
تمامی اهداف فوق در صورت تحقق میتوانست تا حدودی ضامن زیستپذیری محلات این منطقه شهری تهران باشد، اما همانگونه که نتایج پیمایشهای میدانی در اجرای طرح تفصیلی در منطقه یک نشان میدهد، بدون اغراق باید گفت نه تنها هیچ یک از اهداف فوق تامین نشده است، بلکه انحراف حدود 70 درصدی پروانههای ساختمانی صادره از سوی شهرداری از ضوابط طرح تفصیلی در 5 سال اخیر (96-1391) یعنی از تاریخ ابلاغ طرح و شروع ساخت و سازها در تهران، این منطقه به شدت دچار آسیبهای زیست محیطی شده و مسیری را طی کرده که کاملا از مسیر زیستپذیری شهری دور بوده و بسیار نگرانکننده است.در عین حال هیچ یک از معیارهای زیستپذیری شهری همچون مدیریت رشد شهری، برنامهریزی اجتماعی، پایداری، کیفیت آب و هوا، تنوعزیستی و اکوسیستم، حفاظت و مدیریت زیرساخت در آن رعایت نشده است و تنها شاید بتوان گفت تا حدودی یک معیار و آن هم منافع اقتصادی برای بخشی از جامعه تامین شده که این موضوع خود از طرف دیگر سبب شکاف بیشتر اجتماعی و نابرابریها و لطمه به منافع عمومی در مقابل منافع خصوصی قشر خاصی از جامعه شده است.
علاوه بر این موارد، برخی از معیارهای زیستپذیری شهری که رابطه مستقیمی با حیات و سلامت شهری دارند نیز با اجرای طرح با مخاطرات زیادی روبهرو هستند، از جمله آلودگیهای محیطی ناشی از افزایش سفرهای درون شهری برای مراجعه به مراکز با مقیاس منطقه، فرا منطقهای و شهری. علاوه بر موضوع فوق، پیامدهای دیگری همچون از دست رفتن ریههای شهری با نابودی وسیع باغات، افزایش مواد زائد و جامد شهری و آلودگی و کمبود آب به سبب افزایش جمعیت در منطقه، ناکارآمدی و عدم سرزندگی فضاهای شهری و بیروح شدن خیابانها بر اثر افزایش ساخت مراکز خرید و مجتمعهای اداری تجاری، افت شدی تابآوری شهری و افزایش مخاطرات طبیعی با افزایش ساخت ساختمانهای بلندمرتبه در کنار خیابانهای کم عرض و عدم رعایت ضوابط ایمنی و مکانیابی صحیح برای این نوع ساختمانها و... در فاصله زمانی بسیار کوتاه، این منطقه از شهر را که جزو سرمایههای ملی کشور به حساب میآید، به ورطه نابودی و تغییرات غیرقابل جبران کشانده است.به این ترتیب، ارزیابی طرح جامع و تفصیلی در میزان انطباقها با شرایط زیستپذیری و همچنین تحققپذیری اهداف طرح تفصیلی در منطقه یک نشانگر آن است که سند پهنهبندی به این شیوه که در طرح تفصیلی انجام شده و ملاک عمل شهرداری برای اقدام درخصوص مستحدثات شهری است، نمیتواند ضمانتی برای زیستپذیری شهر تهران برای حال و آینده شهر به شمار آید. به این ترتیب باید تاکید کرد که تهران به سندی استراتژیک به لحاظ برنامهریزی و مدیریت شهری نیاز دارد که قلمروی آن نه تنها در بردارنده محدوه کلانشهر، بلکه کل منطقه کلانشهری تهران باشد و چنانچه تهران از استراتژیهای مدیریتی یکپارچه و آیندهنگر، بهصورت هنجارمند برخوردار نباشد، با آیندهای پرمخاطره در همه ابعاد زیستپذیری شهری روبهرو خواهد شد.
ارسال نظر