عماد عظیمی
پژوهشگر اقتصادی

بورس‌های جهان همواره در دوران انتخابات با فراز و فرودهای بسیاری همراه هستند. این حرکت قیمت‌ها در بازارهای سهام و کالا معمولا با احتمال برنده شدن نامزد انتخاباتی و میزان شانس برنده شدن آنها در انتخابات رابطه مستقیمی دارد. به‌طور مثال در انتخابات آمریکا زمانی که شانس هیلاری‌کلینتون بیش از دونالد ترامپ بود، به‌دلیل آنکه یک موج خوش‌بینی نسبت به آینده اقتصاد آمریکا ایجاد شده بود در نتیجه قیمت سهام در بازارهای سهام نیویورک رو به افزایش گذاشته بود.در بازار سهام معمولا دو اثر وجود دارد. اولین اثر واکنش اولیه نسبت به احتمالات آینده سیاسی و اقتصادی است که باعث بروز هیجانات و منحرف شدن مسیر حرکت عادی روند قیمت می‌شود که عمر کوتاهی دارند و اگر این احتمال درست از آب درآید، اصطلاحا گفته می‌شود «پیش خور» شده است و دومین اثر واکنش منطقی در بلندمدت است که بعد از فروکش کردن هیجانات اتفاق می‌افتد که به عوامل بنیادین و واقعیات اقتصادی شرکت‌ها بستگی دارد.

در ایران نیز هر چند بازار سرمایه سهم ناچیزی از اقتصاد ملی را دارد، ولی این رفتارها کم و بیش قابل مشاهده است. رشد شاخص کل بورس در آستانه انتخابات که هنوز هیچ اتفاقی در عرصه برنامه‌های اقتصادی شرکت‌ها نیفتاده است نشان از رفتارهای هیجانی سهامداران دارد. آنچه متاسفانه در بازار سهام ایران به وفور یافت می‌شود رفتارهای گاه بی‌منطق اقتصادی سهامداران است که از آن به‌نام «رفتارهای گله‌ای» یاد می‌شود. به‌طور مثال اگر حقوقی‌ها اقدام به خرید بخش عمده‌ای از سهام کنند، سهامداران خرد نیز به تبعیت از آنها اقدام به خرید می‌کنند و بالعکس، بدون آنکه علت آن را درک کنند که بخش تکنیکال بورس فاقد قدرت توضیح‌دهندگی در این مورد است؛ درحالی‌که علت خرید باید بررسی شود و سهامدار دلیل درستی باید برای خرید داشته باشد.البته شاید عدم شفافیت در صورت‌های مالی و گزارش‌دهی نامناسب خود شرکت‌ها گاه باعث انجام چنین رفتارهایی می‌شود که سهامدار با اطلاعات ناقص و با فرض در اختیار بودن اطلاعات کامل‌تر نزد حقوقی‌ها، تصمیم به رفتارهای این چنینی می‌گیرد. نتیجه این فعالیت‌ها ایجاد رفتارهای سوداگرانه و دلال‌بازی در بازار سهام به جای فرهنگ سهامداری است که باعث مخدوش شدن اعتبار بازار سهام می‌شود.

فعالیت در بازار سهام بدون آموزش و درک درست از وضعیت بنیادین شرکت‌ها باعث ایجاد لطمات جبران‌ناپذیری به سهامداران می‌شود. هنوز عده بسیاری از سهامداران طعم تلخ ضررهای هنگفت رشد حبابی قیمت سهام در سال ۱۳۹۲ را که به‌واسطه بازدهی کاذب ۱۳۷ درصدی بازار سهام (به‌دلیل رشد چندباره ارزش دلار و تورم بالای اقتصاد ایران) رخ داد را فراموش نکرده‌اند. روزهایی که حتی زنان خانه‌دار با فروش طلا و سکه‌های خود و بدون آگاهی از مفهوم ریسک، تقاضای کد سهامداری کردند و برخی نهادها نیز با افتخار به افزایش تعداد کد سهامداری،‌ از آن به‌عنوان نمایش افزایش توان اقتصاد ایران یاد کردند؛ درحالی‌که بیان نکردند که اینها افزایش اسمی متغیرها هستند و نه بازدهی حقیقی شرکت‌هایی که در دوران تحریم و رشد اقتصادی منفی 6 درصدی هستند. هیچ‌گاه سوال نشد چگونه اقتصادی با تورم ۴۵ درصد و رکود عمیق اقتصادی و تحریم‌های شدید و همچنین کاهش درآمدهای دولت به‌عنوان پیش‌رو اقتصاد ایران چگونه می‌توان بورس بانشاطی داشت آیا ممکن است بورس یک کشور از اقتصاد آن جدا باشد؟

این موارد و صدها مورد دیگر در مورد بورس ایران صادق هستند که ریشه تمامی آنها به فضای کلی کسب‌و‌کار و همچنین سیاست‌های دولتی بازمی‌گردد. مدیریت ضعیف واحدهای تولیدی و همچنین رکود اقتصادی در این روزها توان رشد قیمت‌های سهام را گرفته است. متاسفانه بازار سهام حلقه فراموش شده‌ای است که گاهی از آن یاد می‌شود.جای شگفتی نیست که با وجود سوددهی بالای بانکی و عدم شفافیت اقتصادی صورت‌های مالی شرکت‌ها، چرا فعالان اقتصادی سرمایه‌های خود را در بانک‌ها سپرده می‌کنند و بازار سرمایه با کاهش نقدینگی روبه‌رو است. در این حالت هر انسان عاقلی کسب سود بدون ریسک را به قبول انواع ریسک‌های بازار سرمایه ترجیح می‌دهد و این جای تعجب ندارد.اما دولت دوازدهم چه کارهایی می‌تواند برای حل این مشکلات انجام دهد؟ اولین اقدام دولت می‌تواند اعلام شفاف برنامه‌های خود برای خروج از رکود باشد که باعث افزایش خوش‌بینی فعالان بازار می‌شود. دومین کار اصلاح ساختار نظام بانکی است که سودهای معقولی را تعیین کنند. سومین فعالیت می‌تواند افزایش آگاهی و فرهنگ‌سازی بازار سرمایه باشد تا سهامداران با مفهوم بورس و فرآیند سهامداری آشنا شوند و از اقدامات عاجل و رفتارهای سفته‌بازانه دوری کنند.