برتری اخلاقی سرمایهداری بر سوسیالیسم
دیوید کانوی
استاد دانشگاه و فیلسوف بریتانیایی
کتاب «نظریه سوسیالیسم و سرمایهداری» در واقع درصدد پرداختن به شایستگی مقایسهای دو مکتب سوسیالیسم و سرمایهداری است. نخستین مورد که باید بهعنوان نظریه اقتصادی به آن اشاره شود، این است که سرمایهداری از نظر اقتصادی بر هر شکلی از سوسیالیسم برتری دارد، به این معنی که با توجه به منابع اقتصادی هر جامعه، استاندارد متوسط زندگی هر عضو زنده آن جامعه در صورتی که ساختار اقتصادی سرمایهداری برقرار باشد، بالاتر از هر نوع ساختار سوسیالیست به هر شکل و هر درجهای خواهد بود.
دیوید کانوی
استاد دانشگاه و فیلسوف بریتانیایی
کتاب «نظریه سوسیالیسم و سرمایهداری» در واقع درصدد پرداختن به شایستگی مقایسهای دو مکتب سوسیالیسم و سرمایهداری است. نخستین مورد که باید بهعنوان نظریه اقتصادی به آن اشاره شود، این است که سرمایهداری از نظر اقتصادی بر هر شکلی از سوسیالیسم برتری دارد، به این معنی که با توجه به منابع اقتصادی هر جامعه، استاندارد متوسط زندگی هر عضو زنده آن جامعه در صورتی که ساختار اقتصادی سرمایهداری برقرار باشد، بالاتر از هر نوع ساختار سوسیالیست به هر شکل و هر درجهای خواهد بود. موضوع دوم که باید بر اساس نظریه اخلاقی مورد بررسی قرار گیرد این است که سرمایهداری از نظر اخلاقی از هر شکل از سوسیالیسم برتر است؛ به این معنی که سرمایهداری به حقوق مالکیتی که متعلق به برخی اعضای جامعه است، احترام میگذارد اما هر شکلی از سوسیالیسم آن را نقض میکند.
این دو مورد بررسی شده به هیچ وجه جدید و تازه نیستند و استدلالهای ارائه شده نیز که از سوی هرمان هوپ در مورد حمایت از نظریه اقتصادی ذکر شدهاند، نوین و بدیع نیستند، بنابراین تا جایی که به این دو نظام مربوط است، این مباحث در گونههایی از لیبرتارینیسم مورد اشاره موری روتبارد، نویسندهای که در خود متن نیز اشارات متعددی به وی شده، آمده است. به همین ترتیب، استدلالهایی که به سود نظریه اقتصادی بیان شدهاند را میتوان در آثار روتبارد و کارهای اولیه لودویک فون میزس (که از نظرات وی نیز در کنار روتبارد در متن استفاده زیادی شده است) یافت. آنچه در کتاب هوپ جدید است، در وهله نخست اهمیت فراوانی است که این نویسنده نسبت به تمایز گذاشتن بین اشکال مختلف ممکن از سوسیالیسم قائل شده و سپس با توجه به هر یک شرح میدهد که چرا هر یک از نظر اقتصادی، از سرمایهداری پایینتر است و دوم اینکه استدلالات وی بر اساس آموزههای اخلاقی هستند.
درک وی از سرمایهداری و سوسیالیسم در تمام اشکال مختلف آن و به علاوه آموزههای اخلاقی، براساس حقوق مالکیتی قرار دارد که هوپ از آنها بهعنوان «نظریه طبیعی مالکیت» یاد میکند. جوهره نظریه طبیعی این است که هر کس در ابتدا از یک منبع کمیاب استفاده کند، مالکیت (طبیعی) آن را به دست میآورد. این امر مستلزم آن است که هر شخص مالک بدن خود باشد و نیز علاوه بر آن مالک هر منبع کمیاب دیگری باشد که برای نخستین بار از آن استفاده میشود. نخستین اشکال استفاده برای هوپ همانند «یک ارتباط عینی و قابل اثبات بینالاذهانی» میان یک فرد و منبع کمیاب است که میتواند از طریق هدیه یا تبادل به فرد دیگری انتقال یابد. سرمایهداری محض برای هوپ به معنی این است که نظامهای اجتماعی بر اساس نظریه طبیعی مالکیت عمل میکنند. برعکس، سوسیالیسم هر نظام اجتماعی است که «حقوق کنترل انحصاری بر وسایل کمیاب را به اشخاص یا گروههایی از اشخاص تخصیص میدهد که نه میتوانند استفادهای همانند مالکیت پیشین از آن کنند و نه رابطه قراردادی کاربر-مالک را داشته باشند.»
هوپ با مجهز شدن به درک کلی از سوسیالیسم، چهار شکل مختلف از آن را معرفی میکند: ۱- سوسیالیسم سبک روسی که معرف آن کشورهای کمونیستی بلوک شرق بودند؛ ۲- سوسیالیسم سوسیال-دموکراتیک که با احزاب سوسیالیست و سوسیال دموکراتیک اروپای غربی شناخته میشود که در ایالات متحده به آنها «لیبرال» نیز میگویند؛ ۳- سوسیالیسم محافظهکار که غالبا در ایتالیا و فرانسه دیده میشود اما بیشتر معرف ایتالیای فاشیست و آلمان نازی است و ۴- سوسیالیسم مهندسی اجتماعی که مدتی است در آمریکا مورد توجه قرار گرفته است.
هوپ مشکل کمی در ارائه هر یک از این اشکال مختلف سوسیالیسم دارد که کارآیی کمتری در تولید و حفظ ثروت نسبت به سرمایهداری دارند. برای مثال در کتاب سوسیالیسم سبک روسی، با ممانعت از مالکیت خصوصی، ابزار تولید معرفی شده است و این شکل از سوسیالیسم از شکلگیری قیمتهای بازار ممانعت میکند که به نوبه خود سبب میشود مدیران منابع اقتصادی از محاسبه هزینههای پولی تولید و بنابراین از تعیین راه بهینه برای سود بردن از ابزار تولید ناتوان باشند. در ادامه، تخصیص نادرست منابع اجتنابناپذیر خواهد بود. این دلیل در کنار برخی استدلالهای دیگر هوپ که در مورد نظریه اقتصادی صورت گرفتهاند، با اقتصاد اتریشی قرابت دارند. در مجموع، این استدلالها واضح و قوی هستند. علاوه بر این، هوپ قصد دارد نشان بدهد چگونه به لطف این استدلالها، میتوانیم توضیحاتی در مورد حقایق تجربی متفاوت ارائه کنیم؛ یکی از این حقایق تجربی این است که چرا بلوک شرق کمتر از غرب رونق را تجربه کرده است؛ چرا در اروپای غربی کشورهای فرانسه و ایتالیا کمتر از آلمان غربی رفاه و رونق دارند و به همین ترتیب برخی حقایق دیگر را نیز شرح میدهد. کتاب هوپ ارزش خواندن دارد و بر حقایق دشواری از واقعیت اقتصادی، پرتوی از نور میافکند.
به هر صورت، وقتی نوبت به نظریه اخلاقی میرسد و استدلالهای مربوط به آن را بررسی میکند، گویای آن است که این نظریه هم به شدت به نظریه طبیعی مالکیت ارتباط دارد. سرمایهداری حقوق مالکیت را نقض نمیکند، در حالی که تمام انواع سوسیالیسم آن را نقض میکنند. هوپ قصد دارد اهمیت اخلاقی نظریه طبیعی مالکیت را در فصل ۷ نشان بدهد. استدلال وی تا حدودی پیچیده است و بهطور کلی برای دنبال کردن ساده نیست. او معتقد است سوسیالیسم از دیدگاه اخلاقی نمیتواند بهعنوان یک نظم اجتماعی عادلانه یا منصفانه مورد دفاع قرار گیرد، زیرا پیشفرضهای آن مبتنی بر اعتبار این است که در صورت پذیرش قاعده «استفاده نخست- مالکیت نخست» در نظریه طبیعی مالکیت و سرمایهداری، هیچ کس نمیتوانسته زنده بماند و با آن موافقت کند.
در ابتدای کتاب، هوپ این ایده را معرفی میکند که حقوق مالکیت ادعاهایی هستند که به مالکیت انحصاری منابع کمیاب تعلق دارند و هدف آنها جلوگیری از تعارض بین اشخاص در مورد استفاده از این نوع منابع است. جلوی چنین درگیریهایی قطعا با قوانینی که اجازه میدهند برخی افراد از گرسنگی و فقدان فرصت به دست آوردن منابع حیاتی بمیرند، گرفته نمیشود. در نتیجه، هر نظریه اخلاقی معتبر از مالکیت باید شامل قوانینی باشد که حقوق افراد برای زنده ماندن را ارج نهد. شخصی که نیازمند است هیچ خطایی در جامعهای مرتکب نشده است و باید منابع کافی برای زیستن داشته باشد.
بهطور کلی، هوپ مورد اقتصادی قدرتمندی برای ما مهیا کرده است که چرا سرمایهداری را بر سوسیالیسم ترجیح میدهیم. هرچند این مطلب که جامعه از بالاترین متوسط استاندارد ممکن برای هر عضو آن بهره میبرد، تسلی کمی برای عضوی است که نه خطایی مرتکب شده است، نه چیزی دارد و نه میتواند چیزی را بهدست آورد. قطعا، هر شکلی از جامعه که چنین وضعیتی دارد، میتواند از نظر اخلاقی به شکلی از جامعه ارتقا یابد که در آن الزام اجباری برای تامین رفاه غیر مالکان وجود داشته باشد. سوسیالیسم اصیل ممکن است نتواند به عدالت دست یابد، اما برخی کارهای کوچک در چارچوب سرمایهداری محض ممکن است به خوبی بتوانند این کار را بکنند.
ارسال نظر