طبقه‌بندی چهارگانه سوسیالیسم

رابرت مک گی استاد دانشگاه ستون هال/

منبع: بنیاد آموزش اقتصاد (FFE)

این کتاب ترکیب جالبی از مسائل جنجالی و علمی است. متن این کتاب (در نسخه انگلیسی) به ۲۱۰ صفحه می‌رسد و ۴۸ صفحه یادداشت نیز به همراه دارد. علاوه بر آن ۱۳ صفحه به معرفی اعلام اختصاص داده شده و یک مقدمه نیز در آن وجود دارد که آن را تبدیل به سند خوبی برای تحقیق در مورد ویژگی‌های نکات مورد اشاره هوپ کرده است. این کتاب ضد دولتگرا به شمار می‌رود و دلایلی به سود سرمایه‌داری هم براساس زمینه‌های تجربی و هم ذهنی ارائه می‌کند. وقتی کتاب را خواندم، یادداشت‌های حاشیه‌ای بر آن نوشتم و به نکاتی اشاره کردم که فکر می‌کنم ارزش دوباره خواندن را دارد. من در این کتاب دریافتم که باید خودم را محدود کنم، زیرا یادداشت‌هایم به اندازه‌ای بود که سرعت خواندن مرا کم می‌کرد.

به‌طور عملی هر پاراگراف حداقل یک نکته قابل خواندن داشت. سبک نوشتار هوپ بسیار جالب است و برخی مثال‌هایی که ارائه می‌کند به خوبی بر جنبه مضحک دیدگاه‌های جمع‌گرایانه تاکید می‌کند. متن کتاب در برخی صفحات سنگین است و اغلب با فلسفه سر و کار دارد اما هوپ در برخی موارد بر این سنگینی، با خلاصه کردن آنچه منظور وی بوده در چند پاراگراف نخست فصل بعد، غلبه کرده و این کار را ساده‌تر کرده است. این خلاصه‌های کوتاه دیدگاه مناسبی از فصل قبل به دست می‌دهد و به خوانندگان شانس دومی برای هضم آنچه خوانده‌اند، می‌دهد.

پس از یک خلاصه مختصر، هوپ حقوق مالکیت، قرارداد و میزان احترام دو سیستم اقتصادی سرمایه‌داری و سوسیالیسم به یکدیگر را شرح می‌دهد. سرمایه‌داری سیاستی نهادینه شده از موارد غیرتهاجمی است که به حقوق مالکیت احترام گذاشته و به اهمیت آن و قرارداد پی برده است. سوسیالیسم سیستمی است که علیه مالکیت و قرارداد وارد عمل می‌شود. در این چارچوب، کسی که به حقوق مالکیت احترام نمی‌گذارد، رضایت خود را به هزینه فرد دیگری افزایش می‌دهد. یک نفر برنده می‌شود و یک نفر بازنده. اما از سوی دیگر، کسی که وارد یک قرارداد می‌شود، بخشی از یک موقعیت برد-برد است زیرا دو طرف انتظار دارند با تبادل داوطلبانه، منفعت حاصل کنند. سوسیالیسم از نظر اقتصادی سیستم ضعیف‌تری دارد به این دلیل که با حمله به مالکیت موجب می‌شود مالکیت کمتری خلق شود و این خلق کمتر برای استفاده بهینه به کار گرفته نمی‌شود. سیاست و زور، نه اقتصاد و تبادل داوطلبانه، تعیین می‌کنند چگونه مالکیت تخصیص داده شود. از تهاجم نیز برای اینکه از برخی افراد گرفته شود و به دیگران داده شود، استفاده می‌شود.

هوپ چهار فصل نخست را به شرح دادن طرق مختلف انحراف از سرمایه‌داری محض در نتیجه سرمایه‌گذاری کمتر، مصرف بیشتر و ایجاد تغییر در ترکیب جمعیتی با کمک به افراد مولد یا غیرمولد اختصاص می‌دهد. تحت سوسیالیسم سبک روسی، که نوعی از حکومت به وسیله سوسیالیست‌های مارکسیست محسوب می‌شود، ابزارهای تولید ملی شدند. سرمایه‌گذاری باید از طریق مالکیت دلسوزان غیر از مالکان صورت می‌گرفت، زیرا هیچ مالکی وجود نداشت. چنین وضعیتی نسبت به سرمایه‌داری به چند دلیل پایین‌تر است. یکی آنکه افراد دلسوز انگیزه مشابهی برای مراقبت از دارایی اجتماعی شده (به اندازه‌ای که برای خودشان مهم باشد) ندارند. دوم اینکه انگیزه کمتری برای بیشینه کردن مطلوبیت مالکیت وجود دارد، زیرا افراد دلسوز آنچه را که تولید می‌کنند، نگه نمی‌دارند. همچنین فقدان نظام قیمت‌گذاری کار برای برنامه‌ریزی عقلایی را غیرممکن می‌کند. نیازهای کمتر ضروری به هزینه نیاز‌های ضروری ارضا می‌شود، اجتماعی کردن ابزار تولید موجب فقر نسبی می‌شود و در نتیجه می‌تواند دارایی‌های تحت تملک اجتماعی را با کارآیی کمتری روبه‌رو کند که اگر به‌طور خصوصی مورد استفاده قرار می‌گرفتند، کارآیی بیشتری داشتند. جایی که انگیزه تولید کمتر شود، تولید نیز کاهش خواهد یافت.

همچنین شواهد تجربی مهمی برای تایید این نتیجه وجود دارند. آلمان شرقی و غربی مثال‌های خوبی در این زمینه فراهم می‌کنند. جمعیت این دو کشور همگن است با وجود این، آلمان غربی اقتصادی داشت که رو به شکوفایی بود، در حالی که اقتصاد آلمان‌شرقی در رکود قرار داشت. تفاوت بین این دو کشور ناشی از نظام‌های اقتصادی بود که در تخصیص منابع به کار گرفته شده بودند.

دومین مدل فراگیر از سوسیالیسم، مدل سوسیال دموکراتیک است. تحت این سیستم، ایده تولید اجتماعی تبدیل به نوعی مالیات‌ستانی و برابری شده است. تولید باید تحت تملک بخش خصوصی باشد، به جز در چند مورد مانند آموزش، ترافیک، ارتباطات، بانک مرکزی، پلیس و دادگاه‌ها. افراد حق مالکیت و تولید دارند اما نمی‌توانند تمام ثمرات کارشان را نگهداری کنند. برخی از این ثمرات متعلق به جامعه هستند که به این معنی است که حقوق مالکان طبیعی مورد هجوم قرار گرفته است. بنابراین تفاوت بین سوسیالیسم سبک روسی و سوسیالیسم سبک سوسیال دموکراتیک تنها یک درجه است. در نخستین مورد، یعنی سوسیالیسم سبک روسی، مالکیت خصوصی مجاز نیست، در حالی که در دومین مورد مالکیت خصوصی مجاز هست اما دولت تعیین می‌کند چقدر از ثمرات می‌توانند از سوی مالک حقیقی آن نگهداری شود. حقوق مالکیت در آنها اساسا اسمی هستند. سوسیالیسم سبک سوسیال دموکراتیک مبتنی بر بازتوزیع درآمدهای تولیدکنندگان و استفاده از آنها است. با این حال نتایج همانند سوسیالیسم سبک روسی هستند و انگیزه‌ها برای تولید کاهش پیدا می‌کند.

سومین نوع از سوسیالیسم، سوسیالیسم محافظه‌کارانه است که‌ ایدئولوژی آن مربوط به فئودالیسم است. مانند سوسیالیسم دموکراتیک، این نوع نیز اجازه مالکیت خصوصی را می‌دهد اما اجازه نگهداری تمام ثمرات مالکیت خصوصی را نمی‌دهد. با این حال، در حالی که سوسیالیسم سوسیال دموکراتیک آنچه را که تولید شده است از تولیدکنندگان به غیرتولیدکنندگان توزیع می‌کند، سوسیالیسم محافظه‌کارانه این کار را بیشتر با هدف نگهداری وضعیت موجود افراد انجام می‌دهد تا افزایش برابری. تفاوت بین این دو نوع سوسیالیسم در گروه غیرتولیدکنندگان قرار دارد که ثمرات نیروی کار دیگران را دریافت می‌کنند. همچنین، در حالی که نوع سوسیال دموکرات از مالیات‌ستانی برای دستیابی به اهدافش استفاده می‌کند، سوسیالیست‌های محافظه‌کار از کنترل‌های قیمتی، مقررات‌گذاری و کنترل‌های رفتاری استفاده می‌کنند. با این حال، نتیجه مانند موارد قبل است و استفاده از هریک از این تکنیک‌ها موجب می‌شود منابع به نحو نادرست تخصیص داده شوند.

نوع چهارم سوسیالیسم، مهندسی اجتماعی است. در حالی که سوسیالیسم سبک روسی، سوسیال دموکراتیک و محافظه‌کارانه انواعی از سوسیالیسم هستند که در زمینه‌های اقتصادی شکست خورده‌اند، نوع چهارم سوسیالیسم ادعا نمی‌کند که از نظر اقتصادی بر نظام سرمایه‌داری برتری دارد، بلکه بیان می‌کند با وجود اینکه سوسیالیسم ممکن است از نظر اقتصادی پایین‌تر از سرمایه‌داری باشد، از نظر اخلاقی برتر است. این سوسیالیسم به نوعی تجربه‌گرا- اثبات‌گرای سبک پوپری قلمداد می‌شود و به دلایل تجربی برتری سرمایه‌داری انتقاد دارد. این سوسیالیسم از در معرض انتقاد قرار گرفتن ایمن است، زیرا هر شکستی می‌تواند به نحوی شرح داده شود که مربوط به مداخله متغیرهای غیرکنترل شده باشد. ما هرگز نمی‌دانیم پیامد یک سیاست چه خواهد بود، مگر اینکه آن را در ابتدا آزمون کنیم. سپس اگر سیاست شکست بخورد، می‌توانیم آن را شرح دهیم.

هوپ از سرمایه‌داری در زمینه‌های اخلاقی نیز دفاع کرده و نشان می‌دهد، چرا سوسیالیسم غیر قابل دفاع است. تحت سوسیالیسم حقوق یک نفر با طبقه‌اش مشخص می‌شود. برخی افراد تعهد و الزامی نسبت به پرداخت مالیات دارند و دیگران حق مصرف کردن آنها را دارند. برای مثال صنعت رایانه باید یارانه کشاورزان را بپردازد، استخدام‌شدگان باید به بیکاران یارانه دهند و افراد بدون فرزند باید به آنانی که فرزند دارند، یارانه بدهند. تمام این سیستم براساس تهاجم قرار دارد.

سایر بخش‌های کتاب مربوط به تئوری دولت، تولید سرمایه‌دارانه، مساله انحصار و نظریه کالاهای عمومی است. به نظر هوپ دولت به دلیل اصل خطر مستمر خشونت، وجود دارد. دولت همچنین تلاش می‌کند خدمات اساسی مانند آموزش، حمل و نقل و ارتباطات، عرضه پول و تولید امنیت را کنترل کند. هوپ اشاره می‌کند که انحصار نمی‌تواند بدون حمایت دولتی وجود داشته باشد و بسیاری از خدماتی که از طرف دولت فراهم می‌شود، می‌تواند به‌صورت اقتصادی‌تر از سوی بازار نیز ارائه شود. به نظر وی کالاهای عمومی وجود ندارند. هر چیزی که ارزش تولید شدن داشته باشد می‌تواند از سوی بازار فراهم شود. اگر بازار یک کالا یا خدمت خاص را فراهم نمی‌کند به این دلیل است که مصرف‌کنندگان تعیین کرده‌اند که آن کالا یا خدمات ارزش تولید شدن ندارد و با ورود دولت به تولید چیزی که بازار آن را تولید نمی‌کند، تخصیص نامناسب منابع صورت خواهد گرفت.